به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از جام جم، این که سالمندی را همتراز بیماری و ضعف و ناتوانی بدانیم، حاصل اشتباهی نادرست از مفهوم سالمندی است. با رعایت برخی نکات میتوان از سالمندی به عنوان یک دوره طلایی در زندگی بهره برد. اگر به دوران سالمندی در کشورهای توسعه یافته نگاهی اجمالی بیندازیم، میبینیم در بسیاری از این کشورها، دوران سالمندی با تفریح و سفر و آرامش گره خورده است، اما در کشور ما به دلایل متعدد، سالمندی برای خیلیها به دورانی تبدیل شده است که با رنج بیماری دست و پنجه نرم کرده، خود را از بسیاری از دلخوشیها نیز محروم میکنند.
به دلیل تجربه بالای فرد سالمند، زندگی در این دوران میتواند به بهترین و کمخطاترین دوران زندگی انسان بدل شود. اگر شادی و سرخوشی را فقط در دوران جوانی جستوجو کنیم، در تعریف شادی و در تعریف سالمندی، دچار خطای شناختی شدهایم.
سالمندی، دورهای است که انسان میتواند از انبوه دانش و تجربه خود در مسیر بهتر زیستن بهره ببرد، اما اگر این توانایی را نداشته باشد که خودش را با تحولات دوران سالمندی وفق دهد، قطعا قادر نخواهد بود از این دوران زندگی لذت ببرد.
به گفته علیرضا زاهدیان، معاون مرکز آمار ایران، سهم جمعیت ۶۵ ساله و بیشتر از این سن از ۷/۵ درصد به ۱/۶ درصد رسیده است و طی ۳۰ سال آینده، جمعیت سالمند ایران همچنان رو به افزایش خواهد بود.
انوشیروان محسنی بندپی، رئیس سازمان بهزیستی کشور هم با اشاره به این که هماکنون چهار میلیون و ۲۰۰ هزار سالمند در کشور زندگی میکنند، یادآوری میکند: تا سال ۱۴۳۰ میزان سالمندان کشور به حدود ۲۵ درصد جمعیت کشور میرسد.
به گفته بندپی، در حالی که در سال ۱۳۵۵ تنها ۳ درصد جمعیت کشور را سالمندان تشکیل میدادند، این آمار در سال ۹۰ به بیش از ۸ درصد رسید. همچنین پیشبینی میشود میزان سالمندان کشور تا سال ۱۴۰۴ به ۱۰ درصد جمعیت و تا سال ۱۴۳۰ به حدود ۲۵ درصد جمعیت کشور برسد.
با توجه به آمارهای رسمی که درخصوص جمعیت سالمند کشور ارائه میشود و پیشبینیها مبنی بر افزایش جمعیت سالمند کشور، ضرورت دارد آموزش عمومی و آگاهیرسانی گسترده در این خصوص ارائه شود تا سالمندان از نحوه گذراندن دوران سالمندی شاد و کمدغدغه آگاهی یابند.
شادابی با اشتغال پاره وقت در دوران بازنشستگی
این که شعار بدهیم و صرفا بگوییم در دوران سالمندی میتوان شاد و خوشحال زندگی کرد، با واقعیت زندگی خیلی از سالمندان همخوانی ندارد.
وقتی فرد بازنشسته مجبور است برای امرار معاش، دوباره به محیط کار برگردد، وقت آزاد زیادی هم نخواهد داشت که به سفر و تفریح بگذراند.
اما هنر در این است که با وجود اشتغال پس از بازنشستگی، قافیه را نبازیم و فکر نکنیم فقط ما مجبور هستیم پس از دوران بازنشستگی، دوباره در فضای کار قرار بگیریم.
مطابق آمارهای رسمی، حدود ۵۵ درصد بازنشستگان ایرانی، دوباره در محیط کار قرار میگیرند. آن طور که از پژوهشهای رسمی نیز قابل استخراج است، حداقل یک میلیون و ۶۰۰ هزار بازنشسته ایرانی دوباره به محیط کار برمیگردند.
اشتغال محدود، طوری که همه وقت فرد بازنشسته به کار معطوف نشود و انتخاب کارهایی که با روحیه سالمندی، تطابق بیشتری دارد، میتواند اشتغال در دوران بازنشستگی را به فعالیتی آرامبخش تبدیل کند.
نباید از خاطر برد خیلی از بازنشستگان به دلیل مدیریت نکردن زمان و برنامهریزی نداشتن برای دوران سالمندی خود، به دام روزمرگی، تکرار و حتی افسردگی میافتند، اما داشتن شغلی پاره وقت در دوران بازنشستگی به نشاط و شادابی فرد بازنشسته کمک میکند.
شادی را صرفا به داشتن پول گره نزنید
اوضاع مالی خیلی از سالمندان ما چنگی به دل نمیزند. چندی قبل، فرید براتی سده، رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان سازمان بهزیستی کشور به صراحت اعلام کرد: حدود ۳۰ درصد از بازنشستگان هیچ حمایتی نمیشوند و در زمره قشر آسیبپذیر کشور قرار دارند.
همچنین محمدرضا ترابی، معاون اداری مالی صندوق بازنشستگی کشوری هم یادآوری کرده بود: حدود یک میلیون و ۲۶۸ هزار بازنشسته کشوری داریم که متوسط حقوق آنها یک میلیون و ۲۵۰ هزار تومان است، یعنی درآمد بیش از ۹۹ درصد آنها زیر خط فقر است.
از سوی دیگر، فرزاد اشرف، رئیس هیات مدیره کانون بازنشستگان سازمان مدیریت و برنامهریزی هم در گفتوگو با جامجم، از حدود ۵۳درصد بازنشسته کشوری یاد میکند که حقوقی بین ۷۵۰ هزار تومان تا یکمیلیون و ۲۵۰ هزار تومان دریافت میکنند؛ دستمزدهایی که به گفته این فعال حقوق بازنشستگی، بسیار پایینتر از نرخ تورم است و با هزینههای فعلی زندگی همخوانی ندارد.
در این شکی نیست که اوضاع مالی سالمندان ما باید بهبود یابد تا آرامش روانی در این سنین ارتقا یابد، اما این که شادی و نشاط در دوران سالمندی را فقط با پول گره بزنیم و فکر کنیم با داشتن پول در دوران سالمندی، حتما لذت بیشتری در زندگی میبریم، تصوری است که با واقعیتها همخوانی ندارد.
بازنشستگان در تنگنای هزینههای زندگی
تا همین چند دهه قبل، مفهومی به نام تامین اجتماعی در ساختار اجتماعی کشور، نهادینه نشده بود و افراد بسیار کمی حاضر بودند بخشی از درآمد خود را به عنوان حق بیمه به سازمانهای بیمهگر بپردازند، اما حالا با وجود گسترش بیمههای اجتماعی، به وضعیتی رسیدهایم که ضرورت تامین اجتماعی و تامین آینده در کشور درک شده است و خیلیها به شکل خودجوش جذب بیمههای اجتماعی میشوند. براساس آمارهای رسمی، حدود ۴۳ میلیون نفر تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی هستند و از خدمات این سازمان بهره میبرند.
افزایش ضریب نفوذ بیمههای اجتماعی موجب شده خیلیها به فکر تامین آینده خود و خانواده بیفتند. حالا به مرحلهای رسیدهایم که اگر فرد شاغلی تحت پوشش بیمههای اجتماعی نباشد، احساس میکنیم در حقش ظلم شده است، در حالی که تا همین دو دهه قبل، بیمه نبودن افراد شاغل در بخش خصوصی، یک اتفاق معمولی بود.
به همین دلیل، این روزها میبینیم بسیاری از سالمندان ایرانی از خدمات بیمههای اجتماعی محروم هستند، زیرا در دوران جوانی آنها، مفهوم بیمههای اجتماعی، نهادینه نشده بود. گروهی از بازنشستگان هم هستند که خیلی دیر به فکر تامین آتیه خود افتادهاند و به دلیل پرداخت حق بیمه کمتر از ده سال، مستمری پایینی در سن بازنشستگی دریافت میکنند.
کم نیستند بازنشستگانی که کل مستمری ماهانه آنها به ۴۰۰ هزار تومان هم نمیرسد. درست است که این گروه از بازنشستگان، نباید همتراز سالمندان بازنشستهای حقوق دریافت کنند که ۳۰ سال تمام، حق بیمه پرداخت کردهاند، اما به هر حال دولت وظیفه دارد کف امکانات رفاهی را برای این گروه از بازنشستگان فراهم کند. غفلت آنها از پرداخت حق بیمه مستمر در دوران جوانی، نباید دلیلی برای رسیدگی نکردن به این سالمندان شود. این سالمندان همپای سایر همسن و سالهایشان در محیط کار بودهاند، اما به دلیل ناآگاهی یا هر دلیل دیگری، تحت پوشش بیمههای اجتماعی نبودند. بنابراین باید ترتیبی اتخاذ شود که در دولت دوازدهم، به وضعیت این گروه از سالمندان بیمه نشده یا با سوابق بیمهای پایین هم رسیدگی شود؛ طوری که دولت، منابع حمایت از این گروه سالمندان را تامین کند تا بیمههای اجتماعی مجبور نباشند برای حمایت از این سالمندان از جیب بیمه شدهها خرج کنند.
در واقع، این که انتظار داشته باشیم دولت، وظیفه حمایت از سالمندان بیمه نشده یا با سابقه بیمهای پایین را به دوش بیمههای اجتماعی بیندازد، این اتفاق در بلندمدت موجب تضعیف توان مالی صندوقهای بیمهای میشود، زیرا کارکرد صندوقهای بیمهای در همه جای جهان، حمایت رایگان از اقشار آسیب پذیر نیست، بلکه دولت باید منابع این گونه حمایتها را در اختیار سازمانهای بیمهگر قرار دهد تا مردم و بیمهشدهها، جور دولت را نکشند.
سالمندی سالم با تغییر سبک زندگی
اگرچه خطر ابتلا به برخی بیماریهای غیرواگیر در دوران سالمندی بالا میرود، اما با تغییر سبک زندگی میتوان از بروز بسیاری از این بیماریها جلوگیری کرد.
ورزش کردن روزانه، تغذیه سالم، دوری از دخانیات، مصرف نکردن مواد مخدر و مشروبات الکلی، گنجاندن فعالیتهای فرهنگی و هنری در برنامههای روزانه، دید و بازدید از اقوام، سر زدن به دوستان و شرکت در پاتوقهای سالمندی میتواند امید به زندگی را در دوران سالمندی افزایش دهد.
در این دوران باید همچنان فعالیتهای ذهنی مداوم داشت و اجازه نداد ذهن در رخوت باشد. مراجعه به پزشک خانواده یا پزشک متعدد برای معاینههای دورهای نیز در دوران سالمندی بسیار حیاتی است، زیرا بسیاری از بیماریهای غیرواگیر در دوران سالمندی، اگر زودتر تشخیص داده شود، خیلی راحتتر میتوان روند بیماری را کنترل کرد، اما اگر اجازه بدهیم بیماریهایی مثل فشار خون که بروز آن در دوران سالمندی شایع است، به مرحله حاد برسد، آنگاه درمان این بیماریها بسیار سخت خواهد شد. بنابراین توجه به سلامت در این دوران، بسیار حائزاهمیت است.
دکتر آبتین مهدیپور، متخصص دوره سالمندی (MPH) تاکید میکند: اگر میخواهیم دوران سالمندی سالمی داشته باشیم، باید از همان دوران جوانی، سبک زندگی خود را اصلاح کنیم تا دوران سالمندی خوبی را پیش رو داشته باشیم. در واقع هر چقدر در دوران جوانی، روی سلامت سرمایهگذاری کنیم، در دوران سالمندی، محصول آن را برداشت خواهیم کرد.
سلامت جسمی، سلامت روانی و سلامت معنوی، از وجههای حوزه سلامت است که به گفته مهدیپور، باید در دوران سالمندی به تمام ابعاد این بخشهای سلامت توجه کنیم.
بگذارید لبخند پیروز شود
همه میدانند که نقش خانواده در سپری کردن دوران سالمندی سالم، بسیار حائزاهمیت است. داشتن خانوادهای حامی که در همه حال از سالمند خانواده حمایت کنند، نعمت بزرگی است که خیلی از سالمندان ایرانی از آن بهرهمند هستند. در عین حال، فرد سالمند هم برای این که بتواند تعامل مناسبی با اعضای خانوادهاش داشته باشد، باید درخواستهای خود را به شکل شفاف و واضح مطرح کند و درخواستهای دیگر اعضای خانواده را هم بشنود. اگر فرهنگ گفتوگو از خانوادهای کوچ کند، آن وقت درک متقابل بین سالمند و سایر اعضای خانواده هم مختل میشود.
یادگیری مهارتهای تازه، نه گفتن به افکار منفی و مایوسکننده، دوری از انسانهای منفیباف، زنده نگه داشتن رشتههای محبت با همسر و فرزندان، کمک در کارهای خانگی و درک کردن همدلانه رفتار جوانان میتواند شادی را به زندگی سالمندی تزریق کند. در این راه، کمک گرفتن از مشاوران و روانشناسان هم میتواند راهگشا باشد. اگر به محض احساس دلسردی و یاس، فرد سالمند اجازه ندهد این احساس، ماهها و سالها با او بماند و برای رفع آن به مشاور و روانشناس مراجعه کند، آنگاه بهراحتی میتواند مشکل بیانگیزگی به عنوان یکی از شایعترین مشکلات دوران سالمندی را شکست بدهد.
سالمندان و حقوق شهروندی
جدای از سالمندانی که طعم مستمری بازنشستگی را نچشیده اند یا با کمترین مستمری، دوران بازنشستگی سختی را میگذرانند، گروهی از بازنشستگان هم هستند که ۳۰ سال تمام، حق بیمه پرداخت کردهاند، اما دریافتی آنها بسیار پایینتر از خط فقر است. تعداد این گروه از بازنشستگان هم کم نیست.
هماکنون حدود یک میلیون و ۳۵۰ هزار بازنشسته کشوری و حدود دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بازنشسته تامین اجتماعی در کشور حضور دارند. براساس آمارهای رسمی، حداقل ۶۰ درصد بازنشستگان تامین اجتماعی در زمره بازنشستگان حداقلی بگیر هستند. یعنی کمترین میزان مستمری بازنشستگی تعیین شده در هر سال را دریافت میکنند و حقوق آنها به زحمت به ماهی یک میلیون تومان میرسد.
محمد اشرفی، رئیس کانون کارکنان بازنشسته سازمان تامین اجتماعی و دبیر شورای عالی سازمان تامین اجتماعی در گفتوگو با جامجم توضیح میدهد: تعریف نشدن دقیق میزان دستمزدها موجب شده بیشتر بازنشستهها همان حداقل حقوق را دریافت کنند، زیرا سازمان تامین اجتماعی برای بسیاری از مشاغل، سطح دستمزد دقیق تعیین نکرده است. در واقع، همین دلیل موجب شده کارفرمایان با احتساب همین حداقل دستمزد، به پرداخت حقوق کارگران و حق بیمه آنها اقدام کنند.
اگرچه در چهار سال اخیر، میزان افزایش سالانه مستمری بازنشستگان، بیش از میزان افزایش تورم سالانه اعمال شد، اما چون از سالهای میانی دهه ۸۰ تا اوایل دهه ۹۰، حقوق بازنشستگان از تورم جا مانده بود، همین عقب ماندگی چند ساله موجب شده حالا افزایش مستمری بازنشستگان به گرد پای تورم هم نرسد.
با توجه به این که در دوران سالمندی، هزینههای درمان افزایش پیدا میکند و برخی بازنشستهها هم دیگر قادر به حضور مجدد در بازار کار نیستند، به همین دلایل نیاز است یک مستمری منطقی و متناسب با تورم جامعه برای بازنشستگان تعیین شود تا فرد بازنشسته از حقوق شهروندی خود محروم نماند.