سرمقاله-
یکی از نکات مهم این است که فرایند شبکه بانکی اصلاح شود. وصل کردن این سرمایه ها به سمت تولید و هل دادن آن یکی از کارهای اساسی است. به این معنا که از سفته بازی برویم به سمت اینکه این منابع به دست تولیدکنندگان برسد، یا تقاضای داخلی به جای اینکه به سمت واردات کالاهایی باشد که مشابه داخلی هم زیاد دارند به سمت تقویت بنیه تولید برود که در داخل هست و از آنها حمایت کند؛ حالا چه بحث ذائقه مصرف کنندگان است و چه بحث اقتصاد کشور که بخش اعظم آن دست خود دولت است یعنی این تقاضا از طرف دولت که هم تقاضاکننده عمده ارز است و تقاضاکننده عمده کالاها چون اصل اقتصاد در اختیار دولت است، باید به سمت تولید هدایت شود. البته وقتی می گوییم دولت تکیه روی نام دولتی بودن نداریم زیرا ممکن است خیلی از این شرکت ها شبه دولتی باشند چون بسیاری از صنایع کشور ظاهرا دولتی نیستند ولی عملا دولتی اند مثل صنایع فولاد، پتروشیمی، نفت و سیمان و…
از همه اینها مهم تر استفاده از ابزار مالیات است. متاسفانه بخش اعظم اقتصادمان به سمت بورس بازی و واسطه گری و دلال بازی رفته که فرار مالیاتی وسیعی دارند یعنی مبلغ مالیاتی که این بخش پرداخت می کنند بسیار ناچیز است در مقایسه با آدم هایی که درآمد ثابت دارند و این درآمد جایی ثبت می شود مثل کارمندان و کارگران. در شرایطی که همه شبکه های بانکی به هم متصل است تمام دیتاها را دولت می تواند جمع آوری کند و اگر در یک مقطع معین رشد غیرواقعی داشت دو کار باید انجام شود؛ نخست اینکه مالیات سنگین بگیرند. اگر دولت به سمت اخذ مالیات از فعالیت ها برود آنگاه آن فعالیت هایی که سودهای غیرواقعی دارد در همه صنف ها مجبور به پرداخت مالیات می شوند. دولت می تواند از درآمدهای مالیاتی هم نیازهای اقتصادی کشور را حل کند و هم می تواند آن را به بخش هایی که پروژه های نیمه تمام دارد اختصاص دهد. همچنین دولت می تواند سیاست های تشویقی را برای صنایع تولیدی و صادراتی بگذارد. یعنی بنگاه هایی که تولید و صادرات دارند شامل تخفیف های خوب مالیاتی شوند تا تشویق شوند. کارایی ابزار مالیات در شرایط تورمی بیشتر از فروش اوراق، فروش سهام یا عرضه سهام به قیمت لازم است. به جای اینکه دولت چوب حراج به ثروت های عمومی بزند و سهام عرضه کند که خریداران آن شبه دولتی ها هستند، به جای بازی هایی که فقط بورس را کمی التیام می دهد، مهم ترین ابزار استفاده از سیستم مالیات است. این در حالی است که اراده استفاده از ابزار مالیات نیست. اگر مالیات بگیرند هیچ نیازی به سیاست های مکمل نیز وجود ندارد. کار دومی که به موازات آن باید انجام شود این است که اگر برخی بخش ها غیرواقعی رشد می کند پرونده های آن را به قوه قضائیه معرفی کنند، اگر پولشویی وجود دارد شناسایی کرده و راه های آن را ببندند. منتها این کارها اراده ای جمعی می خواهد که در ۷ سال اخیر چنین اراده ای در دولت برای اخذ مالیات ندیدم. اگر از این افرادی که بزرگ ترین منابع ثروت های عظیم را در اختیار دارند مالیات حقه گرفته شود هم خزانه پر می شود، هم تعدیل ثروت صورت می گیرد و هم مردم می دانند که فعالیت های غیرمولد باید مالیات بیشتری بدهد و اگر به سمت تولید رفت مالیات کمتری بدهد.
از طرفی ۲۵ تا ۲۷ میلیارد دلار ارز در اختیار صادرکنندگان بزرگ است که حاضر نیستند با قیمت هایی که در سامانه نیما اعلام می شود ارز خود را ارائه کنند. این افراد می خواهند ارز خود را به قیمت کف بازار بفروشند. بانک مرکزی نیز تا مدت ها این صادرکنندگان را تحت فشار گذاشت و آنها مقاومت کردند و در حال حاضر بانک مرکزی تسلیم شده و عملا واقعیت این است که اگر آنها قرار باشد ارزهایی که در اختیار دارند را به قیمت کف بازار به مردم بفروشند به معنای تثبیت تورم است یعنی قیمت ۲۶ و ۲۷ هزار تومان را در جامعه تثبیت کردیم. خوب این یک ظلم مضاعف است. اگر ابزار مالیات بود با این مقدار فروش و میزان ثروت باید به میزان مشخصی مالیات می دادند. آن زمان قطعا برای آن فرد صرفه نداشت که این کار را بکند. منتها چون کسی از ابزار مالیات استفاده نمی کند و نمی خواهند استفاده کنند عملا سود کلانی در حساب این شرکت ها می نشیند و جالب است که با حساب سازی همه نشان می دهند که زیان ده هستند یعنی زمانی که نوبت به حسابرسی می شود همه مدعی اند که ما زیان ده هستیم و حساب های خود را منفی نشان می دهند اما پول زیادی به جامعه تزریق می کنند. این جور تسلیم شدن بانک مرکزی مشکل اقتصاد کشور را حل نمی کند. واقعیت این است که اگر قیمت ارز در قیمت کف بازار کنونی تثبیت شود دیگر نباید امیدی به کنترل تورم داشته باشیم./ کسب و کار