صفحه اصلی / فرهنگی / تجسمی / دهه سوم انقلاب؛ استقلال نسبی هنرمندان از دولت و ورود جوانان
دهه سوم انقلاب؛ استقلال نسبی هنرمندان از دولت و ورود جوانان

درنگی بر هنرهای تجسمی در چهار دهه انقلاب (3)

دهه سوم انقلاب؛ استقلال نسبی هنرمندان از دولت و ورود جوانان

سومین دهه از سیر تحول هنرهای تجسمی در تاریخ چهل ساله انقلاب، با گشایش فضای فرهنگی و سیاست‌های اجرایی و استقلال نسبی هنرمندان از دولت همراه بود اما در ادامه، با موانعی روبرو شد.

به گزارش کسب و کار نیوز، همزمان با ورود به ماه بهمن و پشت سر گذاشتن دهه نخست آن، شور و حال فعالیت‌های فرهنگی در تب و تاب جشنواره‌های هنری فجر بیشترین بروز و ظهور را پیدا می‌کند.
امسال نیز همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین جشنواره از سلسله جشنواره‌های هنری فجر به نام جشنواره هنرهای تجسمی رقم خورده است.
به مناسبت قرار گرفتن بر قله چهل سالگی انقلاب شکوهمند اسلامی بر آن شدیم تا در آستانه برگزاری هر یک از جشنواره‌ها، مرور، رصد و مداقه‌ای بر سیر فراز و فرود تحولات و تطورات رویدادهای فرهنگی هنری کشور داشته باشیم.
نخستین بخش از فعالیت‌های فرهنگی که در تاریخ چهار دهه انقلاب شکوهمند اسلامی، آن را مورد بازخوانی قرار می‌دهیم به شاخه هنرهای تجسمی بازمی‌گردد.
در سلسله گزارش‌های مرور تاریخ فراز و فرود هنرهای تجسمی در چهار دهه از انقلاب شکوهمند اسلامی تلاش می‌کنیم با اتکا بر مفهوم جریان فرهنگی غالب در عرصه هنرهای تجسمی، شاخه‌های مختلف این هنر را مورد توجه قرار دهیم که تاکنون ۲ بخش از آن منتشر شده است.
در قسمت سوم این گزارش (که پیش روست) سال‌های ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۷ را مورد مداقه قرار می‌دهیم؛ سال‌هایی که در آن با روی کار آمدن دولت هفتم و هشتم مسائلی چون گشایش فضای فرهنگی کشور، حضور بخش خصوصی و کاهش نقش حمایت‌های مالی دولت در عرصه هنرهای تجسمی، ورود اینترنت به کشور و تجربه گسترش روابط بینافرهنگی میان هنر ایران و جهان را در کنار سیل فارغ التحصیلان دانشگاهی عرصه هنرهای تجسمی را شاهد بودیم. این دوران با آغاز تحریم‌ها علیه ایران به پایان رسید.

** اضلاع چهارگانه تغییرات ساختاری در دهه سوم
در مرور سیر فراز و فرود هنرهای تجسمی در بازه زمانی چهار دهه انقلاب، دهه سوم با بیشترین تغییر و تحولات در مسیر فعالیت‌های فرهنگی-هنری از جمله شاخه هنرهای تجسمی مواجه بوده است.
مهمترین این تغییرات به دلیل روی کار آمدن دولت هفتم که از آن به عنوان دولت اصلاحات نیز یاد می شود بازمی‌گردد. هرچند عوامل دیگری چون سیل دانشجویان فارغ التحصیل از رشته های هنری از جمله هنرهای تجسمی به بدنه فعالان این عرصه از یک سو و آشنایی ایرانیان و به تبع آن هنرمندان با اینترنت و فضای مجازی در رفتارها و کنش‌های اجتماعی از سوی دیگر به ازدیاد جریان سیل تغییرات در این دهه دامن زد.
ضلع چهارم مربع، ایجاد تغییرات ساختاری در دهه سوم انقلاب آغاز بحث تقویت بخش خصوصی در بدنه فعالیت‌های کلان اقتصادی کشور از جمله حوزه فرهنگ و هنر است که باعث شد سیاست‌های دولت اصلاحات بزرگ ترین تغییرات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و البته فرهنگی- هنری را در فضای تاریخ معاصر کشورمان بویژه در دهه سوم انقلاب شکوهمند اسلامی با همه وجود احساس کند.

** گسترش فضای هنری؛ بدون زمینه سازی بستر مناسب فرهنگی
آغاز دهه سوم انقلاب شکوهمند اسلامی مصادف با حضور نسل جوانی بود که از آن به عنوان نسل نخست فرزندان انقلاب یاد می‌شود. نسلی که نوجوانی و جوانی شان را با وجود تمام جوش و خروش ها و هیجان‌های اقتضای آن سنین را در سال‌های هشت سال دفاع مقدس و در ادامه آن، سال های سخت سازندگی در ایران پس از جنگ سپری کرده بودند.
حال این نسل جوان با آرام شدن اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیاز به تخلیه هیجان، شور و نشاط جوانی داشتند. انرژی هیجانی که در مرز انفجار قرار داشت و این مهم را بیش از همه دولتمردان لمس می کردند و به آن اشراف داشتند.
یکی از اصلی‌ترین محورها و بسترهایی که دولتمردان برای سرریز شدن انرژی جوانان نسل اول انقلاب که درخشان ترین سال های زندگی خود را در دهه سوم انقلاب جست و جو می کردند مورد هدف قرار دادند، حوزه فرهنگ و هنر بود. در حقیقت باز شدن نگاه و فعالیت در عرصه فرهنگ و هنر که بیشترین صورت آن را در فضای موسیقایی و هنرهای تجسمی شاهد بودیم یکی از متفاوت ترین دوره های فرهنگی هنری کشور را رقم زد.
به عنوان مثال با ورود موسیقی پاپ و آزاد شدن تولید و ارائه این شکل از موسیقی در قالب قانونمند و طی ضوابط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کشور، این گونه هنری در مواجهه با موسیقی سنتی و ردیفی- دستگاهی ایران قرار گرفت. همین مساله به ظاهر ساختارشکنانه باعث شد سیل آثاری که از نظر کیفیت، اعتبار چندانی نداشت به جامعه و عرصه فرهنگ و هنر راه یابد.
این مساله آرام آرام زمینه‌ساز توقع و انتظار عموم مخاطبان درباره ساختارشکنی های مجدد در تولید محصولات فرهنگی شد. هرقدر چنین رفتارهایی برای تحولات فرهنگی لازم و ضروری باشد، پیش از اجرا به فرهنگ سازی و آماده سازی جامعه برای مواجهه با چنین خرق عادت هایی نیازمند بود که متاسفانه از سوی دولتمردان و سیاستگذاران اجرایی و عملیاتی نشد.

** مواجهه هنر و هنرمندان با دوراهی آرمان‌خواهی و نوگرایی
آنگونه که در گزارش‌های پیشین به ویژه گزارش دهه دوم عرصه هنرهای تجسمی در تاریخ چهار دهه انقلاب شکوهمند اسلامی اشاره شد، به دلیل فعالیت هنرمندان به صورت قلبی، خالصانه و توام با شور و حال جاری در بطن حماسه سازی هشت سال دفاع مقدس، هنرمندان قوانین و ضوابط هنر دو دهه پیش انقلاب و اضلاع سه گانه آن- هنر متعهد، هنر آرمان گرا و هنر انقلابی – را تدوین و تبیین نکرده بودند و همه تلاش های آنها صرف بازتاب فرهنگ و هنر متفاوت از منظر بنیادین و همسو با آرمان‌های متعالی انقلاب اسلامی متمرکز شده بود.
به این ترتیب بازتاب فعالیت آنها رفتار و گفتمان فرهنگی جامعه را با مضامین خود آشنا کرده بود؛ نوعی از آشنایی که به شکل شهودی صورت گرفته بود، بدون تنظیم شیوه ها، قوانین و چارچوب های علمی و متقن.
حال همان مخاطبان آشنا به آثار هنر انقلاب و مخلوق آن نسل از هنرمندان، ناگهان در مواجهه با سیل و دامنه گسترده‌ای از ورود شیوه‌های مختلف هنری قرار می‌گرفتند؛ آثاری که مخاطبان دهه سوم انقلاب تا پیش از آن، آشنایی و اشرافی با آنگونه از شیوه‌های مدرن هنری در خلق آثار تجسمی نداشتند!
هرچند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اصلاحات تلاش کرد ضمن فراهم آوردن بسترهایی در در عرصه فعالیت های فرهنگی – هنری، به ثبت و ضبط مقررات بر پایه قوانین بنیادین و آرمان های نظام جمهوری اسلامی ایران وفادار بماند اما در برابر سیل و خواسته متعدد هنرمندان اعم از هنرمندان نوگرا و دانشجویان تازه فارغ التحصیل شده از یک سو و از سوی دیگر هنرمندانی که تا پیش از این تلاش خود را با توجه به آرمان‌های نظام جمهوری اسلامی و اهداف متعالی آن چون هنر انقلاب و دفاع مقدس استوار کرده بودند، خود را گرفتار دید.

** تولد و حضور بخش خصوصی در حوزه تجسمی
نباید فراموش کرد که در بازتاب رفتارهای قانونمند، یکی از موفق‌ترین اتفاقات در شیوه مدیریت فرهنگی در دهه سوم انقلاب رخ داد.
با گستردگی فضا، گشایش محیط های فرهنگی و جست و جوی نخستین خاستگاه علمی و فرهنگی برای ارائه صحیح این هنر که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آن را به درستی در موزه هنرهای معاصر یافت، همراه شد؛ محیطی که با مدیریت علیرضا سمیع آذر (مدیر موزه هنرهای معاصر) به عنوان یکی از مدیران دولت هفتم در عرصه هنرهای تجسمی باعث شد بعد از دو دهه، گنجینه موزه هنرهای معاصر به روی مخاطبان گشوده شود.
از سوی دیگر برخی از هنرمندانی که طی این دو دهه کمتر مجالی برای بروز و ظهور فعالیت‌های هنری شان داشتند، با برگزاری نمایشگاه‌های مختلف توانستند طیف گسترده تری از مخاطبان را به بدنه فعالیت‌های هنرهای تجسمی جلب کنند.
همین عامل و ارتقای کمی و کیفی مخاطبان نسبت به عرصه هنرهای تجسمی، بخش خصوصی را به عنوان یکی از تازه‌ترین نیروهای فعال در عرصه اقتصادی به واسطه سیاست‌های نوین اقتصادی دولت در دهه سوم به سمت عرصه هنرهای تجسمی کشاند.
در بررسی دهه دوم فعالیت های هنرمندان تجسمی اشاره شد که فعالیت متمرکز هنرمندان بر ارایه هنر آرمان گرا در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی استوار بود و همین مساله باعث شده بود همه فعالیت‌های آنها از صفر تا صد با بودجه و حمایت های دولتی انجام شود.
با آغاز دهه سوم و بروز نگاه‌هایی برای حضور بخش خصوصی شاهد استقلال نسبی هنرمندان از دولت و حرکت به سمت اقتصاد بخش خصوصی و توسعه دامنه فعالیت‌های تولیدی و نمایشگاهی در شکل ملی و بین المللی در عرصه هنرهای تجسمی بودیم.
در حقیقت رونق اقتصادی در عرصه هنر نخستین بستر و مجرای خود را در عرصه هنرهای تجسمی جست و جو می‌کرد؛ جایی که برای اولین بار شاهد حضور متمرکز بخش خصوصی در تعامل مستقیم با هنرمندانی بودیم که تا پیش از این در دهه نخست و دهه دوم تاریخ هنرهای تجسمی انقلاب، سفارش آثار خلاق و هنری خود را از طرف دولت دریافت می‌کردند یا اگر از سوی دولت سفارشی داده نشده بود، در نهایت مشتری اول و آخر آنها برای خریداری آن آثار به بدنه دولت باز می گشت.
با آغاز دهه سوم، هنرمندان عرصه هنرهای تجسمی، گالری داران، کلکسیونرها و برگزارکنندگان نمایشگاه های ملی و بین المللی در بخش خصوصی جلوه یافتند.
افرادی از بدنه بخش خصوصی این بار با نگرشی متفاوت و با تاکید بر شیوه تولید آثاری متفاوت از آنچه تا پیش از این در عرصه هنرهای تجسمی کشور به واسطه رویکرد هنر آرمان گرایانه صورت می‌گرفت، محملی دیگر از شیوه تولید آثار هنری را به ویژه با گرایش به هنر مدرن و پست مدرن غربی پیشاروی آنها ترسیم کردند.

** گسست سبکی میان هنرمندان دهه سوم انقلاب با هنر پیشینیان
در کنار کاسته شدن از حمایت‌های دولت از بخش هنرهای تجسمی و گسترش بازار اقتصاد هنر به واسطه حضور بخش خصوصی، طیف دوم از اتفاقات جریان ساز در عرصه فرهنگ و هنر در دهه سوم انقلاب با ورود دانشجویان و هنرآموزان فارغ التحصیل از دانشکده های متعدد هنری کشورمان رقم خورد.
آمار آنان نسبت به دهه دوم انقلاب رشد ۱۰۰ درصدی را تجربه می‌کرد و این امر به بزنگاه فعالیت‌های فرهنگی به خصوص در عرصه هنرهای تجسمی بدل شد.
در شرایطی که تعداد فارغ‌التحصیلان هنر بعد از انقلاب فرهنگی (سال ۵۸ تا ۶۱) یک‌هزار و ۷۱ نفر بودند که فقط یکصد نفر در حوزه تجسمی تحصیل کرده‌ بودند و اگر مجموع هنرجویان کلاس‌های خصوصی را به آن بیفزاییم تعداد کل هنرآموزان تجسمی به سختی به ۳۰۰ نفر می‌رسید.
در سال ۷۷ بدون احتساب کلاس‌ها و آموزشگاه‌های خصوصی، فارغ‌التحصیلان رشته‌های تجسمی هنر یک‌هزار و ۷۹ نفر و کل فارغ‌التحصیلان رشته‌های هنری سه‌هزار ۱۴ بود.
در سال ۸۷ فارغ‌التحصیلان کل رشته‌های هنری به ۱۹ هزار و ۱۳ نفر رسید که ۱۲ هزار ۵۷۱ نفر آنها (۶۶ درصد) بانوان بودند؛ یعنی تعداد فارغ‌التحصیلان سال‌های ۷۷ تا ۸۷ (یعنی جوانان نسل نخست بعد از انقلاب) سه برابر کل فارغ‌التحصیلان سال‌های ۵۷ تا ۷۷ شد.
طبق این آمار، سرریز شدن سیل ۱۲ هزار و ۵۷۱ خروجی دانشگاه ها و دانشکده های هنری سراسر کشور تنها در رشته هنرهای تجسمی که بیش از نیمی از آنها را بانوان هنرمند تشکیل می‌دادند عرصه رقابت و شیوه تولید آثار را با دگرگونی ساختاری مواجه کرد.
این جوانان در کنار شور و نشاط جوانی و نگاه خلاق متفاوتشان با توجه به پشت سر گذاشتن دوران کودکی و نوجوانی در سال‌های دفاع مقدس و دوران سازندگی و به سبب عدم تدوین چارچوب ها و قوانین نظام فرهنگی و هنری، عرصه هنرهای تجسمی در دو دهه قبل (اصول هنر انقلاب و هنر دفاع مقدس)، حال با باز شدن فضای ارتباطات به واسطه دنیای مجازی، جهانی متفاوت از شکل تولید آثار هنری در عرصه هنرهای تجسمی را مشاهده می‌کردند؛ هنری که به سرعت با روایت‌های مدرن و پست مدرن به سمت هرچه انتزاعی تر شدن، تمرکز و توجه به فرم گرایی در خلق محصولات هنری و تغییر زاویه دید و جهانشمول شدن آثار هنری حرکت می کرد.
همه این موارد در برابر انگاره های پیشین هنر آرمانگرا و متعالی انقلاب، درست به مثابه نقطه مقابل عمل می‌کرد.
از سوی دیگر به دلیل تدوین نشدن نظامنامه‌های هنر انقلابی و آرمان‌گرای دفاع مقدس و هنر متعهد انقلاب در دهه نخست و دوم فعالیت‌های فرهنگی- هنری نبود اسناد مکتوب و پژوهشی از فعالیت دو دهه هنرمندان انقلاب و دفاع مقدس
در بستر تاریخ هنر انقلاب، این دانشجویان در دانشکده‌ها از یک سو با جهانی از نگرش های علمی بر اساس منابع غربی و نه ملی و داخلی روبرو شدند و از سوی دیگر رفتارهای عملی هنرمندان جهانی به واسطه برداشته شدن مرزهای جغرافیایی در سایه فضای مجازی و جهان اینترنت را دیدند و در جست و جوی هویتی جدید برای تولید هنرهای خود برآمدند.
اینجا بود که بر اساس نظریه «ماکس وبر» – متفکر و نظریه پرداز فلسفی و اجتماعی قرن بیستم آلمان- «خود آرمانگرا»ی هنرمندان جوان در برابر آرمان گرایی هنر متعهد انقلاب قرار گرفت؛ جوانانی که می انگاشتند قدم گذاشتن در تکرار رفتار پیشینیان آنها را هر چه بیشتر از فضای مدرن و پست مدرن هنرهای تجسمی معاصر در جهان دور می کند اما از سوی دیگر خود را ملزم به نظام‌های قانونی می دانستند که برای بروز و ظهور فعالیت های شان نیازمند رعایت آنها بودند.
همین دوگانگی هویت در حقیقت به یکی از چشم اسفندیارهای فعالیت های فرهنگی به ویژه در عرصه هنرهای تجسمی در دهه سوم انقلاب منتج شد.
برای درک بهتر این موضوع بد نیست تا نگاهی داشته باشیم به روایت «ساندرو بوکولا» – متفکر و تئوریسین ایتالیایی نظریه های هنر مدرن در عرصه هنرهای مدرن و محقق برجسته موسسه پژوهشی «پرستل» انگلیس، می پردازیم که آرای متاخر وی در کتاب «هنر مدرنیسم» با ترجمه رویین پاکباز روانه بازار نشر شده است.
بوکولا درباره گسست فرهنگی هنرمندان به واسطه جهان مدرن به ویژه فضای مجازی در صفحه ۴۰۱ این کتاب نوشت: «اشتیاق هر نسل برای افزودن چیز تازه‌ای بر دستاوردهای هنری نسل قبل، نمایشی از بلندپروازی اوست برای نشان دادن بی‌همتایی خود. اگر نسل جدید بتواند این بلندپروازی را با ادامه دادن اهداف پیشینیان ارضا کند [مانند هنرمندان نسل ۵۷ تا ۷۷ در تطبیق فضای هنر ایران] در این صورت نوعی قرابت سبکی را با نسل پیشینِ خود حفظ می‌کند اما چنانچه نسل قبلی نگرش ها و بینش هایش، تغییری ساختاری را تجربه کند تنها چاره اش برای ارضای بلندپروازی‌های خودنمایانه‌اش (خود آرمانگرا) تغییر جهت قاطعانه و گسست سبکی است.»

** باری که بر گرده پیشکسوتان افتاد تا جوانان
آنچه بیشترین بروز و ظهور را در تولیدات هنرمندان جوان دهه سوم انقلاب دارد، رفتارهای گنگ، پریشان و تولیدات هنری سرگردان آنها میان تعهد به سنتِ هنر ایرانی از یک سو و از سوی دیگر گرایش های مدرن و پست مدرنیستی که به واسطه فضای متفاوت فرهنگی حاکم در دهه سوم انقلاب به ویژه ارتباط با جهان فضای مجازی در کارهای شان نمود داشت. همین عامل باعث شده است در خیل آثار تولیدی آنها رد و نشانی از آثار ماندگار به خاطر سپرده نشود.
بدون اغراق باید گفت بار اصلی حجم تولیدات فاخر در عرصه هنرهای تجسمی در دهه سوم انقلاب بر گرده پیشکسوتان این دهه قرار دارد؛ هنرمندانی که میان آنها گروهی از فعالان دهه اول و دوم هنر متعهد، آرمانگرا و مردمی انقلاب اسلامی بودند که پیش از این نیز بدون چشم داشت و تنها بر اساس تفکرات شخصی و علقه قلبی و عاطفی دست به تولید آثار می‌زدند.
دیگر هنرمندان پیشکسوتی که بنا به دلایل مختلف در آن دوران مجالی برای بروز و ظهور کارهای خود نداشتند به واسطه باز شدن فضای فرهنگی در دهه سوم انقلاب به ارائه آثارشان پرداختند. از جمله مهمترین این هنرمندان می توان به پرویز تناولی، محسن وزیری‌مقدم و منصوره حسینی اشاره کرد.
این هنرمندان در عین تعهد به هنر نظام‌مند زیبایی شناسانه هویت و فرهنگ ایرانی، تلاش کردند تمامی آموزه ها و تجربیات خود را که در پس پشت تحصیلات و برگزاری نمایشگاه های متعدد در خارج از کشور و آشنایی شان با هنر مدرن و پست مدرن غربی آموخته بودند در اختیار مخاطبان و علاقمندان به عرصه هنرهای تجسمی در دهه سوم انقلاب قرار دهند.

** هنرهای تجسمی دهه سوم انقلاب به روایت آمار
در ادامه گزارش نگاهی به آمارهای دهه سوم انقلاب (۱۳۷۷ تا ۱۳۸۷) می اندازیم. سفر به میان اعداد و ارقام می تواند بازتاب دهنده توفیقات و آسیب های فعالیت هنرهای تجسمی و هنرمندان آن در دهه سوم انقلاب باشد.
۱- حوزه هنرهای تجسمی در بخش صدور مجوزهای صادر شده نگارخانه ها از سال ۸۱ تا سال ۸۶ رشد سه برابری را تجربه کرد؛ به گونه ای که در سال ۱۳۸۱، ۲۹ مجوز؛ در سال ۱۳۸۲، ۳۳ مجوز، در سال ۱۳۸۳، ۲۴ مجوز، در سال ۱۳۸۴، ۳۷ مجوز، در سال ۱۳۸۵، ۸۲ مجوز و در سال ۱۳۸۶، ۹۶ مجوز توسط دفتر امور نگارخانه ها صادر شد که در این بازه زمانی رشد بیش از سه برابری را نشان می دهد.
۲- با وجود رشد سه برابری برای تاسیس نگارخانه ها در بازه زمانی سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۶ آمار تعداد نگارخانه های فعال و نیمه فعال در همین بازه زمانی رشد چندانی را نداشت که این خود نشان دهنده روند رکود و تعطیلی مکرر نگارخانه ها به دلیل وجود مشکل در گردش چرخ اقتصادی آنهاست. ۲۳۸ نگارخانه فعال و نیمه فعال در سال ۱۳۸۱ در کشور وجود داشت و به همین ترتیب در سال ۱۳۸۲ تعداد ۲۶۷ نگارخانه، در سال ۱۳۸۳ تعداد ۳۰۰ نگارخانه، در سال ۱۳۸۴ تعداد ۳۰۳ نگارخانه، در سال ۱۳۸۵ تعداد ۳۱۰ نگارخانه و در سال ۱۳۸۶ تعداد ۲۴۲ نگارخانه به شکل فعال یا نیمه فعال در کشور تنفس می کردند.
این آمار بازتاب دهنده نکته دیگری است که از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۸۶ تعداد نگارخانه ها از ۳۰۳ به ۲۴۲ نگارخانه فعال کاهش پیدا کرد که همین مساله در کنار رکود نسبی در عرصه بازار هنرهای تجسمی به تاثیر آغاز تحریم ها در دولت نهم مهر تایید دیگری بر بازار ضعیف هنرهای تجسمی در کشور به شمار می‌رود.
۳- نکته آماری بعدی در مرور فعالیت‌های حوزه هنرهای تجسمی در دهه سوم انقلاب بازتاب دهنده یکی دیگر از ضعف‌های فراگیری کم هنرهای تجسمی برای معرفی به عموم مخاطبان است.
در اعداد آماری ارائه شده درباره تعداد تماشاگران نگارخانه ها با میانگین ۱۳۰ تا ۱۵۰ نفر در یک سال شاهدیم که ۲۹۰ هزار نفر در سال ۱۳۸۳، ۲۶۵ هزار نفر در سال ۱۳۸۴، ۲۸۰ هزار نفر در سال ۱۳۸۵ و در سال ۱۳۸۶، ۲۹۰ هزار نفر در سراسر کشور از نگارخانه ها دیدن کردند.
این در شرایطی است که در این بازه زمانی جمعیت کشور عدد بیش از ۶۵ میلیون نفر را نشان می‌داد و رسیدن به آمار ۲۹۰ هزار نفری از جمعیت ۶۵ میلیون نفری ایران نشان‌دهنده فاصله عمیق مخاطبان در راستای حضور در نگارخانه ها و ارتباط مستقیم با آثار هنرهای تجسمی است.
۴- نکته آماری بعدی، تعداد نمایشگاه های هنرهای تجسمی برگزار شده در مراکز و نگارخانه هاست که در مداقه آماری از بازه زمانی ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۶ شاهد رشد ۵۰ درصدی فعالیت آماری در این بخش هستیم.
در سال ۱۳۸۱، ۹۴۶ نمایشگاه، در سال ۱۳۸۲، یک‌هزار ۱۴۰ نمایشگاه، در سال ۱۳۸۳، یک‌هزار و ۲۰۰ نمایشگاه، در سال ۱۳۸۴، یک‌هزار ۳۷۸ نمایشگاه، در سال ۱۳۸۵، یک‌هزار ۶۴۰ نمایشگاه و سرانجام در سال ۱۳۸۶، یک‌هزار ۳۱۰ نمایشگاه در حوزه هنرهای تجسمی در مراکز و نگارخانه ها برگزار شد.
۵- آنچنان که پیشتر در این گزارش ذکر شد از میانه دهه ۸۰ نگاه حمایتی بدنه دولت در زمینه خرید آثار هنرهای تجسمی از هنرمندان این حوزه آرام آرام کاهش پیدا کرد و با رونق گرفتن بخش اقتصادی، دولت تصمیم گرفت بخش مهمی از بودجه خود را به تقویت زیرساخت های حوزه هنرهای تجسمی اختصاص دهد.
به همین جهت در مورد تعداد آثار خریداری شده از هنرمندان توسط موسسه توسعه هنرهای تجسمی رد سال ۱۳۸۳ شاهد خرید ۸۶ اثر، در سال ۱۳۸۴ شاهد خرید ۹۵ اثر، در سال ۱۳۸۵ شاهد خرید ۱۰۱ اثر و نهایتاً در سال ۱۳۸۶ شاهد خرید ۳۳ اثر هستیم که مقایسه دو آمار یعنی ۱۰۱ اثر در سال ۱۳۸۵ تا ۳۳ اثر در سال ۱۳۸۶ باز هم نشان دهنده کاهش سه برابری خرید آثار هنرهای تجسمی از هنرمندان است.
این نکته آماری بار دیگر این مهم را نشان می‌دهد که هرچند بدنه نگاه حمایتگرانه دولت در خرید آثار تجسمی با کاهش شدید خود را بازتاب داد اما خوشبختانه با رونق بازارهای اقتصادی عرصه هنرهای تجسمی به ویژه در دولت نخست و دوم تدبیر و امید (در دهه چهارم انقلاب) و تاکید بر مقوله دیپلماسی فرهنگی، شاهد رشد قابل توجهی در عرصه تعداد آثار خریداری شده از هنرمندان بوده ایم.
۶- چنانکه پیشتر نیز اشاره شد با آغاز دولت نهم و ورود ایران به بحث تحریم‌ها، یکی دیگر از تاثیرهای دامنه تحریم‌ها در حوزه فرهنگ و هنر متوجه برگزاری تعداد نمایشگاه های هنرهای تجسمی در خارج از کشور بود. این آمار از سال ۱۳۸۱ تا سال ۱۳۸۶ با کاهش چهار برابری مواجه شد.
در سال ۱۳۸۱، ۱۸ نمایشگاه، در سال ۱۳۸۲، ۲۰ نمایشگاه، در سال ۱۳۸۳، ۱۴نمایشگاه اما طی سال های ۸۴، ۸۵ و ۸۶ به ترتیب پنج، چهار و چهار (در مجموع ۱۳ نمایشگاه طی این سه سال) نمایشگاه هنرهای تجسمی در خارج از کشور برگزار شد که این خود جایگاه ایران هنری ایران را در عرصه بین المللی در این سال‌ها نشان می‌دهد.
۷- دیگر شاخص تاثیر تحریم‌ها با آغاز به کار دولت نهم در برگزاری تعداد نمایشگاه های هنرمندان خارجی در داخل کشور خود را نشان می دهد؛ به گونه ای که در چهار سال دولت هشتم یعنی از سال ۸۱ تا سال ۸۴ شاهد برگزاری نمایشگاه های مختلفی بوده ایم ولی در سال ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ هیچ نمایشگاهی با حضور هنرمندان تجسمی خارجی در داخل کشور برگزار نشده است.
طبق آمار منتشر شده در این بخش، در سال ۱۳۸۱، ۹ نمایشگاه؛ در سال ۱۳۸۲، ۳ نمایشگاه، در سال ۱۳۸۳، ۳ نمایشگاه و در سال ۱۳۸۴ دو نمایشگاه از آثار هنرمندان خارجی در داخل کشور برگزار شد. این در حالی است که طی سال‌های ۸۵ و ۸۶ هیچ نمایشگاهی از آثار هنرمندان خارجی در شاخه هنرهای تجسمی در کشور برگزار نشده است.
۸- در مورد عکس برگزاری نمایشگاه‌های هنرمندان داخلی در خارج از کشور در دولت هشتم رشد پنج برابری را شاهد بود؛ به گونه ای که در سال ۱۳۸۱، ۲۰ نمایشگاه، در سال ۱۳۸۲، ۲۴ نمایشگاه، در سال ۱۳۸۳، ۲۷ نمایشگاه و در سال ۱۳۸۴، ۵ نمایشگاه از آثار هنرمندان داخلی در خارج از کشور برگزار شده است.
با آغاز به کار دولت نهم بار دیگر آمار سیر کاهشی به خود گرفت به گونه ای که طی سال ۱۳۸۵ سه نمایشگاه و در سال ۱۳۸۶ چهار نمایشگاه در ۲ سال فعالیت دولت نهم با حضور هنرمندان داخلی در خارج از کشور برگزار شد.
۹- بررسی آماری فعالیت دهه سوم حوزه هنرهای تجسمی در عرصه هنر انقلاب با مرور دفعات حضور گروه های هنری در خارج از کشور با محور هنرمندان اعزامی به فرانسه و ایتالیا برای کسب دانش هنرهای تجسمی مدرن بار دیگر رشد را در دولت هشتم و کاهش و افت شدید در دولت نهم نشان داد. به گونه ای که در سال ۱۳۸۱، ۱۵ هنرمند، در سال ۱۳۸۲، ۱۵ هنرمند، در سال ۱۳۸۳، ۳۳ هنرمند، در سال ۱۳۸۴، ۲۳ هنرمند، در سال ۱۳۸۵، ۲۹ هنرمند و سرانجام در سال ۱۳۸۶ تنها هفت هنرمند از هنرمندان عرصه تجسمی کشور با حمایت موزه هنرهای معاصر برای افزودن به دانش خود و فراگیری هنرهای مدرن تجسمی به کشورهای ایتالیا و فرانسه اعزام شدند.
۱۰- سرانجام درباره تعداد هنرمندانی که گواهی هنری دریافت کرده‌اند در دهه سوم انقلاب (بازه زمانی ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶) فقط در سال‌های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ این آمار وجود دارد.
این گونه به نظر می رسد که پیش از این صدور گواهی هنری برای هنرمندان عرصه تجسمی قابل توجه نبوده است؛ زیرا به سبب محدودیت جمعیت و خانواده عرصه هنرمندان حرفه ای تجسمی در کشور و شناخته شدن آنها به صدور گواهی هنری نیازی نبود اما با فرارسیدن سال‌های پایانی دهه سوم انقلاب و افزایش تعداد هنرمندان این عرصه به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی نیاز برای معرفی و شناختن آنها و صدور شناسنامه و گواهی هنری احساس می شد؛ به گونه ای که در سال ۱۳۸۵، ۳۸۸ گواهی هنری و در سال ۱۳۸۶، ۳۹۰ گواهی هنری به هنرمندان تازه وارد در عرصه هنرهای تجسمی اهدا شد.

فراهنگ*۹۲۶۶*۹۰۵۳*۱۹۶۱*

همچنین مطالعه کنید:

روایات یک شب تلخ: داستان روز تولد دیدار

دقیقا یکی از شب های گرم مردادماه ۹۸ بود، حدودهای ساعت ۱۰ شب، که صدای …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.