“توهین”، یکی از کلیدواژههایی است که میتوان آن را از دل همین جمله بیرون کشید و ساعتها در مورد آن بحث کرد به خصوص برای ما ایرانیها که پرونده سیاهی در این بخش را شاهد بودهایم؛ ورزشکار، هنرمند، داور، سیاستمدار و هر چیزی که به ذهنمان برسد، بی ربط و با ربط را هم مورد عنایت قرار دادهایم.
مثلاً وقتی دیمیتری پایت فرانسوی در یورو ۲۰۱۶ رونالدو را مصدوم کرد جمع کثیری از هموطنان او را در صفحه اینستاگرامش تحت فشار گذاشتند(به او ناسزا گفتند)، یا وقتی مسی آن گل دقیقه آخر را در جام جهانی ۲۰۱۴ به ما زد باز هم به صفحهاش حمله شد(فحشهای رکیکی نثارش کردند)، لئوناردو دیکاپریو، فرناندا لیما(مجری)، فدراسیون فوتبال ژاپن، هاشم بیگزاده، آرون رمزی و ایوان زایتسف هم نمونههایی هستند که از حضورهای همیشه در صحنه بینصیب نماندهاند.
یکی از عجیبترین موارد هم به قرعهکشی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه مربوط میشود زمانی که کافو فوتبالیست مشهور برزیلی بی هیچ تقصیری و کاملاً بر حسب احتمال و تصادف قرعه ایران را در مرحله گروهی در آورد و ایران را در گروهی قرار داد که قهرمان جهان، قهرمان اروپا و قهرمان آفریقا حضور داشتند، همین کافی بود تا در کسری از ثانیه صفحه او در فضای مجازی مورد هجوم کاربران ایرانی قرار گیرد و سرشار از کامنتهای بوووووقدار شود.
در همین مورد یک استاد مطالعات تربیتی دانشگاه خوارزمی معتقد است جو فضای مجازی و پنهان بودن هویت در این فضا باعث میشود کاربران به نسبت فضای اجتماعی رفتاری نامتعارف نشان دهند و حتی منزویترین و خجالتیترین افراد را تبدیل به اَژدرهایی بیپروا کند.
فرهاد بلاش در گفت و گو با خبرنگار ایسنا افزود: به نظر میرسد اگر به طور ویژه توهین کردن را محدود به فضای مجازی بدانیم مسیر را به بیراهه رفتهایم، توهین کردن وجود داشته و ظاهراً با فرهنگ طبقه خاصِ نامتعادلی از جامعه ایرانی همواره ممزوج بوده است، پس منشأ تولید گردابهای فعلی حاصل از توهین و تحقیرها ویژه این فضای ثانوی نیست که آن را مناسبات و رفتارهای نابهنجار نوین اجتماعی بگوییم.
توهین برای انتقام از ناکامی
بلاش افزود: ولی قابل تأمل است که فضای مجازی میدانی در بستر زندگی نوین اجتماعی به وجود میآورد که امنیت و آرامش فضای غیرمجازی را مورد تاخت و تازهای آن طبقه خاصِ نامتعادل قرار میدهد.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: توهین کردن به دلیل حس برخورندگی و انتقام از ناکامی است. در جامعه ایرانی درک طبقاتی مانند جامعه هند و برخی کشورهای آسیای جنوب شرقی نیست، در ایران پیش فرض برخی گروهها این است که «حق من این نیست»، مَنیت بزرگی در وجود آن طبقه خاصِ نامتعادل وجود دارد که جایی فراتر برای افراد دیگر جامعه نسبت به خودشان نباید باشد.
بلاش افزود: تاب آوری در وضعیت موجود این افراد با برخورندگی و انتقام از ناکامیها صورت بندی شده و بسیار نهادینه است، پس توهین میتواند برای هر فردی که جایگاه بهتر و والاتری نسبت به این طبقه دارد، نثار شود مانند خوانندگان، هنرمندان، معماران، اطبا، استادان، حتی دارندگان وسیله نقلیه کمی شیکتر.
وی در ارتباط با مشکلاتی که میتواند برای شخص مورد حمله قرار گرفته ایجاد شود، اظهار کرد: این موضوع باید گستردهتر مطرح شود چون در واقع هویتهای اجتماعی مختلف میتوانند آسیب پذیری متنوعی داشته باشند، اینکه در چه جایگاه اجتماعی باشند و از نظر فرهنگی متعلق به کدام خطه و گروه مذهبی باشند و حتی جنسیت افراد توهین شده و حساسیتهای روانشناختی افراد میتواند توهینها را به صورتهای مختلفی منعکس کنند.
بلاش در ادامه خاطرنشان کرد:گاهی این پژواک حدیثی میشود در زبان عوام، گاهی تصادفی با نزدیکان و گاهی غوغایی متجاوزانه در صبح و شام درون توهین شدگان میگردد.
هویت پنهان در فضای مجازی باعث رفتار نامتعارف میشود
وی به ریشههای روانشناختی این رفتار هم اشاره و تصریح کرد: در محیطهای اجتماعی بی شک شرم از حضور دیگران و گاه ترس از محاکمه شدن و عرف، از بروز گستاخیها و توهینها ممانعت ایجاد میکند اما در فضای ثانوی به دلیل پنهان بودن هویت، افراد میتوانند نامتعارف رفتار کنند.
وی افزود: بسامد استفاده از این محیط برای انتقال توهینها و دریافت حس درونی قدرت ناشی از اعمال هرگونه نظری بدون ترس از قانون و عرف میتواند حساسیت فرد را نسبت به رعایت آداب و اخلاقیات کاهش دهد و حتی منزویترین و خجالتیترین افراد را تبدیل به اَژدرهایی بی پروا کند.
این استاد دانشگاه خوارزمی ادامه داد: درکنار حس درونی اعمال قدرت، پرشدن حس ماجراجویی و خطرپذیری نیز مزید بر بسامد توهینهاست، به زعم دیویس (روانشناس) دو شکل متفاوت از اختلال در این افراد وجود دارد تحت عنوان استفاده پاتولوژیک از اینترنت و استفاده تعمیم یافته پاتولوژیک از اینترنت؛ در شکل اول سوء استفاده بیش از حد از فضای مجازی و در نتیجه آسیب شناسی روانی قبلی فرد در اثر عوامل تقویتی که از این فضا دریافت میکند در فرد باقی و پایدار میمانند مانند هرزه نگاری و قماربازی و غیره، در شکل دوم استفاده بیمارگونه برای گپ زدن افراطی، پرسه زنی و طعمهجویی.
وی در پاسخ به اینکه وجهه و شأن یک جامعه با چنین برخوردهایی تا چه حد میتواند تخریب شود (در داخل و خارج از کشور) همانند اتفاقی که در برخورد با مسی و افراد دیگر افتاد، گفت: معتقدم فراتر از وجهه و شأن یک کشور، فرهنگ حرمت نهادن به حقوق بشر از چندین منظر جهان گستر است، از جمله شرط کرامت، اصل تأمین نیازهای امنیتی، اصل حق تأمین نیازهای پایه و شروط تضمین رعایت این حقوق.
بلاش افزود: تصور میکنم اگر کشوری در اجرای فرهنگ جمعی خود به بلوغ ملاحظات حقوق بشر رسیده باشد دچار چه کنم؟ چه کنیم؟ چه کنند؟ و چه شود؟ های این چنین نخواهد شد. این مسئله عزتی استوار برای هر کشوری است که شکوفاننده این سطح از فرزانگی، دارا بودن آموزش و پرورش مداوم در ساحات متنوع تعاملی و تقابلی تک تک آحاد یک سرزمین است، بنابراین بهتر است مسئله کلانتر از مصادیق دیده شود و منزلتی جمعی را جویا و مجری شود.
بلاش در ادامه گفت: در هر حال برای بررسی جامع الاطراف این سوالها باید فهمی از نسبیت گرایی فرهنگی را نیز مدنظر قرار داد چرا که نظامهای ارزشی، خرده فضاهای ویژه خود را تنفس میکنند، افراد بسته به فرهنگی که به آن تعلق دارند خطوط برگشت متفاوتی را بر میتابانند که گاه پرمناقشه و گاه کم مناقشهاند.
وی در پایان گفت: بنابراین نمیتوان تأثیرات حاصل از گفتارها و کردارهای ناشی از پندارهای نامتعادل طبقه خاص ایرانی را بر دیگر کشورها به صورت خطی و به سهولت قابل پیشبینی پاسخ داد.
گفت و گو از سارا پورنصرالله، خبرنگار ایسنا
انتهای پیام