به گزارش کسب و کار نیوز، ادامه متن کامل این گفتوگو به شرح زیر است:
ما این نقد را داشتیم که قرار بود یارانهها به یکسری از اقشار داده شود و ایشان گفتند با توجه به اطلاعاتی که آن زمان وجود نداشت و الان هم وجود ندارد، این نشدنی است.
از این بگذریم چون این موضوع مهمی است و مسأله نقش یارانهها در اقتصاد ملی ایران از ابتدا چگونه شکل گرفته است و راه رهایی از این چیست و اجمالاً میتوانم بیان کنم ما در مجلس ششم رئیسکمیسیون تلفیق بودم و با دولت هماهنگی کردیم و به نظر من، اگر تدبیری که آن زمان برای هدفمندی یارانهها کرده بودیم، طی یک برنامه ۵ ساله و تقسیم کرده بودیم و شیب ملایم قیمت حاملهای انرژی تا رسیدن به نقطه واقعی و واریز وجوه ناشی از افزایش قیمت به یک حساب در ۶ مصرف معین، اگر این بسته اجرا شده بود بدون اینکه فشاری بر مردم وارد شود در گذر زمان هم اقشار نیازمند شناسایی میشدند و هم مردم به دلیل مزایا و مواهبی که از طریق این هدفمندی درست یارانهها در زندگی خودشان حس میکردند، در بحث بیمهها، در بحث توسعه حمل و نقل عمومی، در بحث جادهها و یا بخش خصوصی در توانمندسازی و بهسازی صنایع کشور حس میکردند، از این موضوع استقبال میکردند.
ولی برای این که منصفانه صحبت کنیم، چون این روزها همه آوارهای اقتصادی و کمبودها در یک جا خراب میشود؛ در حالی که انصاف حکم میکند هر نهادی و هر دستگاه و قوهای سهم خودش را در ایجاد این موضوع بپذیرد، چون اگر نپذیرند به تعبیر شما یا باید به گذشته ارجاع دهیم، یا الان هر کسی به عهده دیگر بیاندازد.
مثلاً همین موضوعی که الان به طور نسبی موفقیتآمیز بوده، مبارزه با مفاسد است که سه قوه هماهنگ شدند و کارهایی دارند انجام میدهند، تا حدودی هم موثر بود. این کار را زودتر میتوانستیم انجام دهیم و الان هم باید اصولیتر و اساسیتر و همین کار برخورد قاطع انجام شود و هم مبانی فساد و نقطههای فسادخیز در قوانین و مقررات و ساختارها شناسایی و اصلاح شود.
من نیروهای مسلح را در این حد که قانون اساسی گفته در زمان صلح کمک به نظام کنند و از توانمندیهایشان در حدی که دولت ها کمک میخواهند استفاده کنند را قبول دارم، ولی اینکه بنگاهدار شوند و بنگاهدار بزرگ در حوزه های مختلف شوند و در تجارت، در سدسازی، راهسازی، کارخانهداری و هر موضوع اقتصادی که تصور کنید، مشخصاً همین سازمان تامین اجتماعی و مجموعه شستا که الان شکل گرفته، این مجموعه بدهیهایی بوده که دولت به تامین اجتماعی بدهکار بوده و به جای اینکه با تنظیم روابط بودجه و کم کردن هزینهها به موقع مطالبات تامین اجتماعی را بپردازد، اینچنین نکرده و کسورات صندوقهای بازنشستگی را به موقع پرداخت نکرده و حالا که قرار است انجام شود، یکسری کارخانه و شرکت و مزرعه و معدن و هرچه داشته اند، تلنبار روی سر یک صندوق بازنشستگی یا سازمان تامین اجتماعی ریختهاند.
در اینجا سازمان تامین اجتماعی قبل از اینکه به فکر تامین اجتماعی مردم باشد و ارائه خدمات تامین اجتماعی کند، باید به فکر نحوه اداره این بنگاهها باشد. خب ما همه ضررهای دولتی بودن اینها را حفظ کردیم و مزایای خصوصی شدن را از دست دادیم. اینها را اگر دولت بخواهد انجام دهد، یک اراده ملی میطلبد. نباید سیاسی کرد و نباید کسی گارد بگیرد و همه باید به میدان بیایند. مجلس، دولت و نظام و قوه قضائیه و همه باید به میدان بیایند و این مسأله را حل کنند.
همین معطلی که روی لوایح چهارگانه FATF داریم را نگاه کنید…
تکلیف این در مجمع چه میشود؟
ما شنبه آینده اصلاح لایحه پولشویی را در دستور مجمع داریم؛ مجمع ۴-۳ ایراد بر اصلاحاتی که مجلس به عمل آورده بود، داشت و ۶-۵ ایراد هم شورای نگهبان گرفته بودند. مجموعه ایرادات مجمع که به شورای نگهبان رفته بود در واقع ایرادات شورای نگهبان بر قانون بود. برخی در مجلس حل شده و ۴-۳ مورد باقی مانده و شنبه باید تصمیمگیری شود.
لایحه مربوط به پالرمو و CFT هم برخی از موادش اصراری در مجلس شده، از باب مصلحت به مجمع آمده است.
با توجه به این امر، تصویب خواهد شد؟
من پیشبینی میکنم در مجمع تصویب شود، ممکن است با یک اصلاح جزئی در یک جایی برای تطبیق یا تامین سیاستهای کلی، ولی تصویب خواهد شد. ما ناگزیر هستیم تصویب کنیم، باید تصویب کنیم. منافع ملی ما اقتضاء میکند تصویب کنیم.
البته از آن طرف هم برخی حرفهای دیگری بیان میکنند.
مشکل همین است. عرض من این است که یک قدم به عقب برگردیم؛ قضیه برجام. هیچ جای دنیا واقعاً سراغ دارید که یک موضوع تخصصی فنی مربوط به منافع ملی وقتی مطرح میشود و جایگاه بلندی همانند رهبری برای آن سیاستگذاری میکنند و نظارت عالیه دارند و دولت حرکت میکند، درست در طول ۱۸ ماه مذاکرات برجامی همه تریبونهای کشور و همه مجامع و همه جریانات سیاسی درگیر بحث برجام شده بودند و رودرروی هم بودند.
من نمیخواهم نافی زحمات تیم دیپلماسی باشم که خود حضرت آقا به آن اشاره کرده است، ولی ۹ شرط رهبری برای اجرای برجام گذاشته بودند، اگر آن شروط به درستی اجرا میشد خیلی از مشکلات ایجاد نمیشد.
کدام مشکل؟
همین الان اروپاییها ۷ ماه است که دارند SPV را کش میدهند و هیچ چیزی هم به ایران ندادهاند.
اتفاقی که امروز آقای ترامپ دنبال آن است و نمیتواند انجام دهد، یعنی جامعه اروپا در برابر او قرار گرفته است و این واقعیت است که چین و روسیه هم در برابر او قرار گرفتند و امروز امریکا به عنوان ناقض یک پیمان بین المللی منزوی در افکار جامعه بین المللی و در جامعه حقوق بینالمللی شده است. این کار اگر برجام انجام نشده بود آرزوی تحقق نیافته ترامپ ۴ سال قبل و ۵ سال قبل تحقق یافته بود چون آن زمان اجماع علیه ما بود.
این را هم بگیریم که درسهایی که میخواهیم بگیریم، صادقانه بگوییم درس گرفتیم. اینکه تمام تخممرغها را در سبد برجام گذاشتیم کار اشتباهی بود. همواره منتظر این بودیم که برجام گشایشی ایجاد کند، خب از ظرفیتهای دیگر اقتصادی استفاده کنیم.
خود این به نظر من نگاه غیرمنصفانهای است. چرا که مرتب گفته میشود که… البته من وکیل مدافع دولت نیستم و در دولت چون نیستم، میتوانم راحتتر دفاع کنم. ضمن اینکه اگر قرار بود بنده …
من هم طرفدار منتقدان نیستم و امر میانه را بیان میکنم. از یک سو معتقد هستیم، برجام بالاخره تصمیم نظام بود و همه باید به آن پایبند باشیم و از سوی دیگر، میگویم نقاط ضعف آن را هم ببینیم.
من از دید یک ناظر بیرون از دولت عرض میکنم، این سخن که همه تخممرغها را در سبد برجام گذاشته شد، حرف درستی نیست؛ چون همزمان با مذاکرات برجامی در این کشور به ظرفیت کشاورزی توجه شد و ما خوشبختانه سه سال پی در پی هست که تولید بالای ۱۱ میلیون تن گندم داریم و در تولید استراتژیک ترین کالای مورد نیاز مردم که گندم هست خودکفا شدیم؛ این به معنای توجه به ظرفیت داخلی است.
این بحث ما همه اقتصادی شد و من دوست داشتم قدری سیاست هم باشد. من خواهش میکنم مجموعه آمار رسمی کشور، اماری که قطعی است، صادرات غیرنفتی، تولیدات در بخش کشاورزی چه زراعی و چه باغبانی و چه دامداری و محصولات پروتئینی و امثال اینها را در نظر بگیرید. یک کشور ۸۰ و چند میلیونی با همه تحریمها و تهدیدات و محدودیتهایی که بوده، پیشرفتهای بسیار خوبی داشته است.
ما در یک جنگ رسانهای واقعی هستیم ولی باید بپذیریم وقتی به تعبیر آقا دولت در وسط میدان است و دارد کار میکند، همزمان نمیشود همه تریبونها همچنان رقیبانه در فضای انتخاباتی عمل کنند.
این اصلا چیز درستی هم نیست.
در فضای مجازی حتی صداوسیما اگر ۱۰۰ درصد وظایف ملی خودش را به خوبی انجام دهد که البته اشکالات زیادی در این حوزه بود و کمتر شده است، ولی باز هم اشکال وجود دارد، اما فضای مجازی امروز بیحساب و بدون مرکزیت قابل کنترل مجموعه نظام را میکوبد و یاس تولید میکند.
قبول دارم که این سخت است، ولی دولت باید تدبیری برای فضا مجازی کند.
بله، نظام باید تدبیر کند؛ باید فضای مجازی را به عنوان یک واقعیت موجود به رسمیت بشناسیم و سامان دهیم. من در یک موضوعی به جمع متخصص رصد فضای مجازی گفتم بررسی کنند، در آن موضوع گفتند ۹۰ درصد تولید محتوا در یک موضوع خاص، خارج از کشور بود ولی همه بازپخش آن و توزیع این مطلب در داخل بود، بدون اینکه توجه شود مجانی لشگر خارج از کشور شدهایم.
در جایی گفته بودید ارتباط اصلاحطلبان با بدنه حاکمیت خیلی ضعیف شده است. این الان تقویت شده است؟
نه، حاکمیت شاید تعبیر درستی باشد و قبلاً اشاره کردم که حضور آنها در غیر از مجلس که نهاد انتخابی است و با انواع موانع و مشکلات روبرو است و عمدهاش بحث بررسی صلاحیتها است، اجمالاً در بحث مجلس که رکن تصمیمگیری در نظام است، جریان اصلاحطلبی نمیتواند نیروهای اولی و اصلی خودش را به میدان بیاورد چون رد میشوند.
از دوره هفتم به بعد، همیشه جریان اصلاحطلب ناگزیر شده، از باب اضطرار و از این باب که نمیتوانست انتخاباتی را تحریم کند و به نظام پایبند بوده است و میخواست در انتخابات شرکت کند، سراغ ردههای سوم و چهارم و پنجم نیروهای خودش رفته است؛ این تضعیف در حضور جریان اصلاحطلب در قوه مقننه است. در قوه قضائیه هم اصلاً ورود نمی کنم چون اساساً نباید نگاه سیاسی در این قوه به پذیرشها و گزینشها باشد، گرچه مسأله گزینش در ایران نسبت به موضوع اصلاحطلبان یک فضای بسیار سختگیرانه شده است، چون برای هر امر گزینشی چه امام جمعه باشد، چه قاضی باشد و چه استاد دانشگاه باشد، استعلام صورت میگیرد.
استعلام از وزارت اطلاعات، استعلام از اطلاعات سپاه، درانتخابات استعلام از شورای نگهبان و از بسیج و غیره و ذلک استعلام گرفته میشود و همه اینها بر مبنای مسأله سال ۸۸ و مسائلی که ایجاد شد، این جریان را در کانون سختگیریهای حداکثری و بعضاً حذفی گذاشتهاند. این اتفاقی است که افتاده است.
یک دیداری با آیتالله جنتی داشتید…
من این مطلب را تکمیل کنم؛ ولی آن چیزی که تاکید میکنم این است که من چون نامه درباره این موضوع به مقام معظم رهبری نوشته ام، با دوستان در دفتر آقا یکی دو بار صحبت کردهام، به خودم اجازه میدهم این را طرح کنم.
چه زمانی نامه را نوشتید؟
مدتی قبل بود. من عرضم این است که جریان اصلاحطلبی اولاً گفتمان است. گفتمان اصلاحطلبی گفتمان انقلاب اسلامی بوده است. خود آقا هم فرمودهاند که اصلاحطلبی و اصولگرایی دو بال نظام هستند. همانطور که گفتمان اصولگرایی قابل حذف نیست گفتمان اصلاحطلبی هم قابل حذف نیست. از گفتمان به سطح سازمان سیاسی برویم، به هر حال بخش عمدهای از مردم ما به گفتمان اصلاحطلبی علاقه دارند. بزرگانی از بزرگان نظام در این جریان هستند، کما اینکه در جریان اصولگرا هم هستند.
جایگاه و نهاد رهبری مانند زمان حیات حضرت امام (ره)، خیمه پدرانه یک خانه به نام ایران است که باید همه آحاد این خانه بزرگ ایران ۸۰ و چند میلیونی، نسبت به چتر پدرانه رهبری احساس یکسانی داشته باشند. پیشنهاد من این بود که سالی یکی یا دو بار با فعالان سیاسی، جریانات سیاسی و فعالان آنها ملاقاتها و گفتوگوهای رودررو وجود داشته باشد. حتی نقادانه باشد چه اشکالی دارد؟
چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۱۳۵۶ در نیمه دوم بود.
یک سال مانده به انقلاب ازدواج کردید. در همان زرند بود؟
بله. روستای محله ما
چطور آشنا شدید؟
بنده با دختردایی خود ازدواج کردم. ما اهل روستای خانوک که الان شهر شده است بودیم و ایشان هم روستای قوامآباد که نزدیک هم بودند و فامیل هم بودیم. تقریبا آشنا بودیم و ازدواج کردیم.
چند ساله بودید؟
من متولد ۳۳ هستم و زمان ازدواج ۲۳ ساله بودم.
خطبه عقد را چه کسی خواندند؟
همان در محله یکی از سادات محترم خواندند که فوت کردند.
مهریه چقدر بود؟
مهریه ۳۰ هزار تومان و یک جلد کلام الله مجید بود.
آن زمان فعالیت علیه رژیم داشتید؟
بله، کم و بیش بود.
در شرط عقد بیان کردید که ممکن است اتفاقی رخ دهد.
شرط ضمن نکردیم ولی فامیل بودیم و وضع ما را می دانستند و با این حال من با صراحت بیان کردم چون پیشبینی پیروزی انقلاب را نمیکردیم و عشق من این بود که اگر بتوانم از ایران خارج شوم و خدمت امام بروم و امام را زیارت کنم.
چند فرزند دارید؟
۴ فرزند دارم.
پسر یا دختر؟
پسر هستند.
۴ پسر دارید؟
بله. دوست داشتیم دو تا دختر شوند که نشد.
چه می کنند؟
فرزندان ما چون وسواسی از ابتدا داشتم که زندگی سیاسی الزاماتی دارد، در دستگاههای دولتی حتی المقدور نباشند و لذا هیچ کدام استخدام دستگاههای دولتی نشدند. فرزند بزرگ من متولد ۵۷ است. ایشان تحصیلات دانشگاهی خوبی داشت و مهندس زمینشناس است ولی فعلاً کاری که متناسب با تحصیلات ایشان باشد نداشته است. البته ایشان هم با دخترخاله خود ازدواج کردند و چند سالی در تهران بودند و الان چند سالی است که به کرمان رفتند. مدتی با یکی از دوستان که مرکز خیریه نگهداری معلولان جسمی دارند کمک میکنند.
فرزند دیگر ما چون علاقه به ورزش داشت تحصیل هم در حوزه ورزش دارند و الان کار شخصی ندارد. مربیگری ورزشی را انجام میدهند.
در چه رشتهای هستند؟
بیشتر رشته رزمی و بدنسازی هستند. خیلی علاقهمند هست بتواند باشگاه و تشکیلاتی داشته است و هنوز به این نرسیده است. فعلاً این کارها را انجام میدهد و در زمینه ورزش فعالیت میکند. فرزند بعدی ما تحصیلات دانشگاهی هم بخشی مدیریت و هم بخشی حقوق بود و در یکی از شرکتهای وابسته به یکی از نهادهای عمومی کار میکردند و به عنوان معاون اقتصادی بود و به لحاظ شرایط خاص اقتصادی آن شرکت منحل شده است و کار ایشان هم منحل است.
الان پیگیری میکنند که بتوانند کار خاصی داشته باشند. فرزند آخر ما هم علاقه مند به خلبانی بود و تحصیلات خلبانی را تمام کردند و در یکی از شرکتهای ایرلاین کشور در حال انجام هستند و خلبان هستند.
پس شما را مجانی این ور و آن ور میبرند.
اینجا را رد کنیم.
اهل بحث سیاسی هستند؟
بحث سیاسی هستند ولی فعالیت سیاسی ندارند چون زندگی سیاسی ما را دیدند. زندگی سیاسی سخت است. کلاً در دنیا سخت است و در ایران سختتر است و زندگی سیاسی برای یک فرد معمم و روحانی سختی مضاعف دارد.
در کار خانه به حاج خانم کمک میکنید؟
بله. از ابتدا اگر فرصت میکردم کمک می کردم و الان فرصت بیشتری دارم و کمک بیشتری هم میکنم.
مثلاً چه کمکی میکنید؟
هر کمکی که تصور کنید. طلبهها این طور هستند که زندگی دوران طلبگی داشتند و غذا درست کردند میتوانند.
غذا بلد هستید درست کنید؟
میترسم تعریف کنیم
چه جیزی بلد هستید درست کنید؟
همه چیز.
به صورتی که درست میکنید و میخورید؟
گاهاً مهمان در منزل داشته باشیم که قرار باشد غذا را درست کنیم یا کمک میکنم یا کلاً غذا پختن را خودم به عهده میگیرم و کارهای دیگر را به حاج خانم واگذار میکنم.
چه جیزی را خوب درست میکنید؟
همه چیز.
مثلاً؟
ایرانیها غذای سنتی را بیشتر دوست دارند. در کل غذاهایی که متعارف است.
قورمهسبزی مثلاً؟
همه اینها که متعارف در زندگی ما ایرانیها است درست میکنم. البته باید درست کنم و بخورید قابل خوردن هست یا خیر.
غذای کرمانی هم چیست؟
کرمانی ها به خصوص محله ما آبگوشت معروف و مخصوص دارند که معروف به آبگوشت امام حسینی است و علت این است که در محرم و صفر در قدیم که گوشت ارزان تر بود به خصوص خانوک ما به طور ویزه درست میکنند که معروف است.
چه ویژگی دارد؟
آن ویژگیهای خاص خود را دارد که خیلی مطبوع و خوشمزه و خوب است و با نان محلی که میپزند نوعاً در ایام محرم ترجیح میدهند از آن غذا طبخ شود.
هنوز هم این وجود دارد؟
بله. در گذشته غذای انحصاری مجالس امام حسین (ع) همین آبگوشت بود و حتی ظروف مسی که برای طبخ این غذا و خوردن این بود به عنوان میراث عزاداری در محل وجود دارد که روی کاسهها کنده شده که چه کسی وقف کرده است. مثلاً ۱۰۰ یا ۲۰۰ کاسه وقف میکردند و سینی و کاسه و امثالهم در گذشته بود.
به یاد دارم در نوجوانی و بچگی در مجالس محرم و صفر غیر از این آبگوشت و نان مخصوص محلی چیز دیگری طبخ میشد.
از شما شنیده بودم اهل تئاتر بازی کردن هم بودید.
بازی کردن نه ولی تئاتر به معنای فنی و حرفه ای نبود ولی نمایشنامههایی که قبل از انقلاب متدوال در برنامههای مذهبی بود من نوعاً نمایشنامه مینوشتم و خود من در محلههایی که بودم سعی میکردم بازیگران را از بین بچههایی که در کلاسم بودند انتخاب کنم و نظارت و کارگردانی کنم. گاهی هم پشت صحنه نقش کم میآمد گفتاری را خودم پشت صحنه انجام میدادم.
در کرمان این کار را میکردید؟
عمدتاً کرمان بود البته در جاهای مختلف بود ولی عمده در منطقه پابدانا در کرمان بود. پابدانا مرکز معدن زغال سنگ کرمان بود و قبل انقلاب بنده با شهید حقانی و برخی از روحانیون به نام استان فعالیتهای تبلیغی از سال ۵۴ داشتیم.
قبل از انقلاب دستگیر نشدهاید؟
من مکرر احضار و جلب شدم و یا اخراج شدم از محل تبلیغ، کارم ممنوع شد ولی دستگیر نشدم و آن هم به دلایلی بود که…
زبر و زرنگ بودید
بله کوچک بودیم و دست به فرارمان خوب بود
دوره اول مجلس شما از زرند به مجلس رفتید. خیلی جوان بودید.
بله. ۲۵ سال تمام بودم. باید آن زمان نماینده ۲۵ سال تمام می داشت.
مجلس اول مجلس خاصی بود.
بله. خیلی عالی بود.
یعنی از همه طیفها بودند. هم ملی –مذهبیها بودند و هم شماها از حزب جمهوری اسلامی که اکثریت بودید و متحد بودید
من همیشه آرزو میکنم مجالس ما همان شاکله را با تکامل روزافزون طی میکرد و این جوان باوری و اعتمادی که مسئولین نظام به جوان ها داشتند کلید پیشرفت انقلاب بود. من از زمان کاندیداتوری، از همین جا شروع شد که به من پیشنهاد دادند و بنا به دلایلی علاقه به درس و ادامه تحصیل قبول نمیکردم و خدمت شخص امام در قم رفتم و جریان را بیان کردم و پیشنهاد مردم را گفتم و امام فرمودند من نظرم این است که دوره اول روحانیون بیشتر درمجلس باشند. علت این بود قوانین اسلامی می خواهد نوشته شود.
من گفتم تکلیف من چیست؟ ایشان دو مرتبه فرمود شما قبول کنید. من دیدم امام در سن ۸۰ سالگی رهبر انقلاب به طلبه جوان ۲۶ ساله اعتماد می کند و میفرماید به میدان بروید و قبول کنید. باور کنید انرژی ناشی از این که شما قبول کنید انگیزه من در تمام ادوار مجلس بود و الان هم هر زمانی فکر میکنم میبینم امام چقدر جوانگرا بودند و این موضوع را تنها در مجلس بیان نمیکردند بلکه در جبهه به جوانان اعتماد کردند و در دولت هم به جوانان اعتماد کردند و در مجلس هم همه آقایان ما را تشویق میکردند.
مسئولیت سنگینی به شما محول شد که به عنوان رئیس سازمان زندانها بودید. در آن اوج قضیه منافقین و دستگیری منافقین بود. حسین آقای شریعتمداری می گوی آقای انصاری من را برای این برد. میگفت یکی از پربرکتترین دوران عمرم بود چون خیلی از آنها را توانستم برگردانم.
ما در خرداد، سال ۶۳ که دوره دوم در مجلس رای نیاوردم و یکی از دوستان روحانی رای آورد و مرحوم آیتالله اردبیلی از من دعوت کردند و فرمودند وضع زندانها خوب نیست و توضیح مفصلی از زندانها دادند.
خبر این موضوع خدمت حضرت امام رسیده بود و ایشان ابتدا هیاتی را دستور دادند و تعیین شدند و قبل از پایان مجلس اول…
آقای سید هادی خامنهای بودند.
بله. آقای بشارتی و آقای دعایی و آقای محمد علی هادی نجف آبادی بودند. آقایان رفتند و گزارشاتی آوردند. گزارشات خیلی به جایی نرسید گرچه خوب بود و خود آن جرقهای برای اصلاحات بعدی شد ولی معلوم شد موانع بزرگی وجود دارد یعنی مقاومتهایی میشود. آیت الله اردبیلی به من توضیح دادند و گفتند جریان این است و شما را به عنوان نماینده شورای عالی قضائی میخواهیم در دادگاه ها و دادسراهای انقلاب بفرستیم. کار شما این باشد که در زندانهای گروهکی (فعلا زندان های عمومی مسأله بعدی است) بروید و ببینید مشکل چیست و راهحل ارائه کنید.
آن زمان سازمان زندانهایی نبود. ۸-۷ دستگاه در کشور بازداشتگاه و زندان داشتند.
که شما در گزارش گفتید یکی از مشکلات همین ۷، ۸ تا بودند.
همین است. هر کدام به سلیقه خود عمل میکردند و مشخصاً در زندانهای انقلاب تندرویهای شدیدی بود. تعداد زندانیان هم زیاد بود زیرا خانههای تیمی گرفته میشدند و تعداد زیادی در زندان بلاتکلیف مانده بودند به خصوص جوانان که سمپاد بودند و شستوشوی مغزی داده شدند و اقداماتی کرده بودند.
به هر حال من رفتم و مطالعاتی کردم و بعد از ۶ ماه گزارشاتی خدمت حضرت امام و مسئولین کشور دادم و گزارشات ما منتهی به تغییر دادستانی انقلاب و تغییر روشها درون زندان شد. ما برای گفتوگوی رودررو با این افراد تیمی از تیم های فرهنگی و فکری آن زمان انتخاب کردیم و عمدتاً کسانی که خود زندان بودند و با گروهکها و منافقین بحث کردند از جمله آقای حسین شریعتمدار که اینها داوطلبانه و بدون دریافت یک ریال و سمت این کار را انجام دادند. آن زمان خیلی موثر بودند. ۵-۴ نفر از دوستان بودند و اینها با زندانیانی که دوران محکومیت خود را میگذراندند مناظره و مباحثه سیاسی برگزار میکردند. آمار بالایی به تدریج با گزارش دادیار و مدیر زندان تنظیم کردیم و به گروه عفو و بخشودگی فرستادیم و اینها عفو شدند.
من اجمالاً بگویم در پایان سال ۶۶ که مجدداً استعفا کردم و برای دوره سوم مجلس کاندیدا شدم فقط چهارپنجم آزاد شدند و بسیاری به دنبال زندگی خوب رفتند و برخی در جبهه شهید شدند و البته برخی هم منافق بازی در آوردند و از کشور خارج شدند که در عملیات مرصاد انگشتشماری از آنها در کشتهها کشف شدند.
جایی گفته بودید آقای هاشمی در دولت اولش اشتباهاتی داشت، به دلیل کج خلقیهای افراد جریان چپ آن زمان آقای هاشمی به کل جریان بیمهری کرد.
من دوست دارم از مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، دومین شخص نظام جمهوری اسلامی ایران، از سال ۵۷ که انقلاب پیروز شد تا سال رحلت ایشان همیشه به نیکی یاد کنم و واقعاً این روزها جای ایشان را خالی میبینم. حقیقتاً در مجمع تشخیص جای ایشان خالی است البته در کل نظام جای ایشان خالی است. هم برای مشورت دادن به رهبری معظم انقلاب و هم برای امید دادن به مردم!
آقای هاشمی منبع امید و امیدواری و سختکوشی بود. اشتباهات جناب آقای هاشمی در اداره کشور و دولت ایشان نسبت به شرایط زمان و دشواریها خیلی خیلی کم بود.
کجخلقیها چه کسانی بودند؟ کج خلقی های جناح چپ؟
نمیخواهیم واکاوی کنیم. مرحوم آقای هاشمی با کمال تاسف از میان ما رفتند و ذکر خیر ایشان را میکنیم. ایشان یکسری سیاستها را در دولت داشتند که برخی این سیاستها را برنمی تافتند و به لحاظ تخصصی قبول نداشتند، چه سیاستهای تعدیل اقتصادی و یا اولویتی که ایشان به بحث توسعه اقتصادی نسبت به توسعه سیاسی میدادند. عمدتاً در این دو موضوع برخی از دوستان نقادی داشتند. نقد هم اشکالی نداشت. آن زمان روزنامه سلام بیشتر ستون الو سلام را به نقد اقدامات دولت آیتالله هاشمی میپرداخت. نقد دلسوزانه و محترمانه بود.
برخی در نطقهای قبل از دستور مجلس که طبع تریبون مجلس، جو میگیرد و تند صحبت میکنند و یکسری نطق های تند و اظهاراتی میکردند که آیتالله هاشمی برخی جاها عصبانی میشدند.
بعد از امام (ره) آقای مجید انصاری به رهبری آیتالله خامنهای فکر میکردند؟
من به لحاظ شیفتگی و عشقی که به امام داشتم و خیلی از قبیل من شاید همه مسئولین نظام تا شب رحلت امام به جز خود امام که قبل آن در جلسهای بحث بعد از خود را مطرح کردند کسی واقعاً حاضر نبود به بعد از امام فکر کند و فوت ایشان را تصور کند لذا بنده هم تا آن شب که در بیمارستان بودم و بعد از رحلت ایشان که با اخوی و دیگران به توصیه حاج احمد آقا برای پیشبینی مراسم تشییع و تدفین امام و تعیین محل دفن امام رفتیم، ما اصلاً به مقوله بعد از امام فکر نکرده بودیم. به نظر من نفس فرایند انتخاب رهبری بعد از حضرت امام در کوتاهترین زمان ممکن به دور از جنجالها و رقابتهای سیاسی خود یک پدیده منحصر به فردی است.
سال ۷۶ که دوم خرداد شکل گرفت خود جریان اصلاحات فکر میکرد چنین رایی بیاورد؟
نه
من از زبان آقای باهنر شنیدم که من رفتم پیش رئیسجمهور منتخب که تبریک بگویم گفت من فکر نمیکردم رئیس جمهور شوم.
تقریباً یک حالت بنبستی وجود داشت. حالت بنبست از این جهت بود که شرایط کشور و تبلیغات عمومی به سمتی رفت که تقریباً متعین شده بود در این که جناب آقای ناطق نوری انتخاب خواهند شد و رقابت جدی شکل نمیگیرد. مبنای تردید این بود، همین طور سر و گردن بودیم آولین بار که در آن جلسه یکی از اعضا گفت همین آقای خاتمی! کسی که برآشفته شد و بلند شد داد و فریاد سر افراد زد، خود آقای خاتمی بود.
اصلاً زیر بار نمیرفت و قبول نمیکرد. به هر حال ایشان را آرام کردیم و بعد رسیدیم همه این بحث را داشتند که در نهایت ۶ میلیون داشته باشد. یکی میگفت ۴ میلیون رای و یکی میگفت بیشتر است. در واقع نه ما و نه آقای خاتمی هیچ کدام احتمال پیروزی را نمیدادیم.
آقای انصاری به عنوان متخصص اقتصادی فکر می کند آن اتفاقات و فتنهای که در ۸۸ رخ داد چقدر در تحریمهای اقتصادی اثرگذار بود؟
اتفاقاتی ناگواری بود و هیچ کس تائید نمیکند و ایکاش هیچوقت اتفاق نمیافتاد ولی ما این را عامل تشدید تحریمها بگیریم به نظرم تحلیل درستی نیست. تحریمها علیه ما هر گاه مردم ما پیروزتر شدند و افق روشنتری فراروی ملت ما بود، اینها در خواب جنگ بودند. به نظر من مردم ایران هم در سال ۷۶ و هم در سال ۹۲ سایه ی نمی گویم جنگ واقعی اما حداقل خیال جنگ را از سر ایران برطرف کردند که با حضور قاطع خود کنار صندوقهای رای بود. دشمن احساس کرد با کشور منسجم و مردم امیدواری مواجه است علی رغم اختلافات داخلی که وجود دارد.
الان هم عقیده من این است که تشدید تحریمها به دلیل قوت ملت ایران و انقلاب اسلامی هست و فکر میکنند این مردم را میتوانند به زانو درآورند؟ البته من همین جا بیان کنم که همانطور که از جنگ هیچوقت استقبال نکردیم از تحریم هم هیچگاه استقبال نکردیم و نباید بکنیم. ما هر اقدامی که دولت و نظام میتواند انجام دهد که ما تحریم نشویم. همین کاری که کرد، بنظر من نرمش قهرمانانه ای که مقام معظم رهبری در برجام نشان دادند گام بزرگ برای تحریم شکنی امریکا بود.
بخشی از اصلاحطلبان به ادامه راه با اقای روحانی معتقد هستند و یک بخش همانند آقای حجاریان و همانند آقای تاجزاده و کرباسچی به جدایی از آقای روحانی برای نتیجه گرفتن در مجلس و ریاست جمهوری آینده
من نشنیدم کسی بگوید در ادامه دولت آقای روحانی تا پایان دولت دوازدهم باید از حمایت ایشان دست برداریم یا کمک به ایشان نکنند. شاید این باشد که بحث نقد شفافتر و آشکارتر را مطرح میکنند والا در شرایط فعلی که دولت درگیر مشکلات است و باید مشکلات مردم را حل کند، نه تنها اصلاحطلبان که در انتخابات از آقای روحانی حمایت کردند و به نوعی شریک پیروزی آقای روحانی بودند، بلکه رقبا حتی ستادهای جناب آقای رئیسی و قالیباف و دوستان ایشان و همه مردم ایران واقعاً باید دولت را کمک کنند.
من ترجیح میدهم این نوع نقدها را حضوری بیان کنند. کما اینکه اخیرا هم جلسه ای اصلاحطلبان با آقای روحانی داشتند و خیلی شفاف ۱۹ نفر صحبت کردند و همه قاطع نقد کردند و آقای روحانی اکثر اشکالات را پذیرفتند و قبول داشتند، منتهی برخی از اشکالات را عامل برون دولتی میدانستند و برخی را درون دولت و احیاناً تقصیرهای درون دولت میدانستند. جلسه خوبی بود.
عقیده من این است که ما اگر به هر جا نقد داریم قوه قضائییه یا حتی نهاد رهبری، خود آقا فرمودند به شخص من نقد دارید بیان کنید، اگر نقدی به رهبری به گونهای است که میتواند نظام و جایگاه رهبری را تقویت کند، رابطه مردم با رهبری را تقویت کند اشکالی ندارد بیان عمومی شود. یا قوه قضائیه نقد شود ولی اگر جایی نقدی موجب ناامیدی مردم و سرگردانی مردم میشود، مردم خواهند گفت خودتان حرف بزنید و چرا به ما میگویید و اینجاها را باید به صورت خصوصی بیان کرد.
پس تقریبا درون خودتاان اختلاف نظر این چنینی دارید؟
ما درباره این مسائل بحث نکردیم. نظرات اشخاص محترم است، طیف اصلاحات و جریان اصلاحات تعداد زیادی حزب و گروه دارد کما اینکه در اصولگرایان هم وجود دارد. یک صدا نه از اردوگاه اصلاحطلبان در نقد و حمایت دولت به گوش میرسد و نه در اردوگاه اصولگرایان!
خیلی لطف کردید.
عذرخواهی میکنم از کسانی که به نوعی باید با تحمل سختی و شکنجه صدای ما را تحمل کنند. اگر اجازه دهید در جایی دنبال فرصتی میگشتم که اصلاحی را انجام دهم.
من یک بار در یک برنامه مستقیم صداوسیما به ذهنم مطلب و خاطرهای از امام درباره قهرمان شدن یکی از قهرمانان کشتی بود و به یاد ندارم چه کسی بود و گفتند امریکا و کشتیگیر امریکا و روسیه یک طرف بودند و کشتیگیر ایران یک طرف بود و امام با دیدن این صحنه به گریه شوق افتاده بودند.
این موضوع مربوط به این مسأله نبوده است و من اشتباهاً شنیده بودم و چون بیان خاطره و نقل از حضرت امام را امانت تاریخی میدانم، بعداً معلوم شد این مربوط به این مسأله نبوده و من همینجا هم تصحیح میکنم و هم عذرخواهی میکنم، ولی اصل ماجرا را باید دقیقتر بشنوم و در برنامه دیگر موضوع را بیان کنم. از این جهت گفتم که در ضبط خود داشته باشید که ثبت شده باشد و انعکاس داده شود.
خیلی سپاسگزارم. خیلی ممنونم که با ما همراه بودید. خداحافظی میکنم ولی برنامه با دستخط مهمان برنامه به پایان میرسد.
«بسمالله الرحمن الرحیم
امیدوارم در باقیمانده عمر بتوانم آن چه مرضی خداوند و خشنودی و بهره و بهروزی بندگان اوست بر صفحه نامه عمل خود بنگارم.
از کریم خطاپوش میخواهم این صحیفه سیاه و تباه را با لطف خویش ختم به خیر، نور و شهادت فرماید».
انتهای پیام