صفحه اصلی / فرهنگی / موسیقی / مردم برای برنده‌ها دست می‌زنند
مردم برای برنده‌ها دست می‌زنند

وقایع موسیقی معاصر ایران در گفت‌وگو با میرعلی‌نقی- بخش نخست

مردم برای برنده‌ها دست می‌زنند

میرعلی‌نقی، در طول قریب به چهل سال توانسته است اسناد زیادی را مرتبط با تاریخ موسیقی معاصر گردآوری کند. در این گفت‌وگو سعی شده تا بخشی از زوایای تاریک موسیقی دوران معاصر را همراه با وی به واکاوی بنشینیم. بخوانید:

علیرضا میرعلی‌نقی به سال ۱۳۴۵ در تهران زاده شده است. او از اوان نوجوانی با راه‌یابی به محافل جدی موسیقی و ارتباط با بسیاری از موسیقی‌دانانی که بیشتر آن‌ها امروز در میان ما نیستند، به ضبط و ثبت وقایع تاریخی موسیقی ایران، خصوصاً در دوران معاصر پرداخته است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان به‌عنوان تنها وقایع‌نگار موسیقی ایران در دهه‌های اخیر از او نام برد.

ایرناپلاس: معروف است که علیرضا میرعلی‌نقی فعالیت خود را در نوشتن مقالاتی حول تاریخ موسیقی ایرانی با تمرکز بر فعالیت کانون چاووش آغاز کرده است. اکنون پس از سال‌ها و با توجه به فیلم‌هایی که از فعالیت این کانون اکران شد، شما فعالیت‌های کانون چاووش را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

میرعلی‌نقی: ابتدا اجازه دهید نکته‌ای را درباره فعالیت خودم توضیح دهم. زمانی که کانون چاووش تأسیس شد تقریباً بچه بودم و دوره‌ای که کانون چاووش تعطیل شد و آقای لطفی رفت، من تازه به فضای موسیقی آمده بودم. به‌جز یک بار که آن هم برای دیدن آقای لطفی رفته بودم، هرگز گذر و نظری به کانون چاووش نداشتم. من درواقع در میان موسیقیدانان مکتب ملی یا موسیقیدانان دنباله‌روی مکتب تجدد رشد کردم. آدم‌هایی مثل معروفی، بنان، ملاح و … اکنون بسیار خوشحالم که دوره‌ شکل‌گیری ذهنم بین چنین بزرگانی گذشت. منتها سال‌ها بعد لطفی از یکی دو نامه و مقاله‌ من خوشش آمد و از راه دور چیزی برایم نوشت. برای همین این فرضیه‌ غلط جا افتاده است، اما من اصلاً با حرکت چاووش و جریان‌های موسوم به «بازگشت به سنت» کوچک‌ترین میانه‌ای از آغاز نداشتم.

در مورد بخش دوم سؤال باید بگویم ماهیت فرهنگی-رفتاری اعضای چاووش درواقع همان چیزی بود که بعد از سال ۵۹ رو شد و حالا، چه انکار کنند یا نه، لااقل در نظر خیلی‌ها به‌عنوان مظاهر عینی-موسیقایی از آن عواملی که انقلاب اسلامی را شکل داد شناخته می‌شوند. یعنی مظهریت رویدادی به نام انقلاب اسلامی در شیوه‌ تفکر، شیوه‌ نوازندگی و حتی سر و رو و پوشش و وضع ظاهر اکثر ایشان نمود داشت. یک نوع بنیادگرایی مذهبی (البته با تعریف آن دوره) بدون رویکرد مستقیم به مذهب بود و البته با نوعی التقاطی بازی که آن روزها رواج داشت و مثل امروز نقد نمی‌شد.

ایرناپلاس: عده‌ای از هنرمندان معتقدند در حذف‌های هنری اول انقلاب، بعضی از هنرمندان فعال، نقش داشته‌اند. به نظر شما آیا محتمل است هنرمندان به‌عنوان عوامل فعال در حذف هنرمند دیگری دخیل بوده باشند؟

میرعلی‌نقی: اینکه می‌گویید «احتمال»، واژه‌ای خیلی خوش‌بینانه است! این احتمال نیست، واقعیت محض است. اوایل دهه‌ شصت، به‌عنوان آدمی که در همان نوجوانی وارد فضای موسیقی شده بودم و طبعاً چون آن زمان کانون‌های آموزش موسیقی کم بودند و نهادهای اداری موسیقی عملاً وجود نداشتند و از لحاظ هنری تعطیل بودند، کانون‌هایی که می‌شد موسیقیدان را دید اکثراً منازلشان بود. در این دوره واقعاً چیزهایی دیدم و چیزهایی شنیدم از افرادی که هیچ لزومی نداشت به من یا هر فرد دیگری دروغ بگویند، برایم مسلم شد که بخشی از همین موسیقیدانان تازه به قدرت رسیده‌ ذوق‌زده‌ در بسیاری از حذف‌ها، پاکسازی‌ها و حتی اذیت‌ و آزارهایی که به منازل موسیقیدانان شده، مصادره‌ها، سازهایی که بردند، نقش مستقیم داشتند. بعضی‌هایشان خشن‌تر بودند و با اتکا به یک پشتیبان دولتی، آشکارا این کارها را می‌کردند یا از پشت پرده عمل می‌کردند. بعضی‌ها مخفی و موذیانه، هم روابطشان را با آن موسیقیدان‌های مظلوم بدبخت حفظ می‌کردند و هم از پشت سر خنجرشان را به واسطه‌ اهرم‌های دولتی خودشان فرود می‌آوردند. موردها بسیار بسیار زیاد است. خیلی از آن موسیقیدان‌ها مرده‌اند، اما آن‌ها که زنده هستند هنوز از ترس و یا رودربایستی چیزی نمی‌گویند.

ایرناپلاس: خب به این دلیل که جامعه با این موضوعات آشنایی ندارد، اغلب با موسیقیدان‌هایی که این موارد را مطرح می‌کنند برخورد مغرضانه می‌کنند. آیا افرادی هستند که این‌ها را مکتوب کرده یا به‌صورت شفاهی به آن پرداخته باشند؟

میرعلی‌نقی: اگر چیز مکتوبی هم باشد در ایران نیست و افرادی که نوشته‌اند، آن‌ها را با خودشان برده‌اند. چند نفر از افرادی که اول انقلاب مورد آزار فراوان قرار گرفته بودند و نقشه‌ این آزارها را بعضی از همین موسیقیدانان فعال طرح کرده بودند به خارج رفتند و مصاحبه‌های مفصلی کردند و تاریخ شفاهی آن، آنجا ثبت و ضبط شده است. به هر حال در ایران عموماً چیزی نگهداری نمی‌شود.

ایرناپلاس: بنابراین محتمل است که بعد از گذشت زمانی بخشی از این اسناد منتشر شود. در اسناد دولتی و نامه‌های اداری چه؟ آیا شواهدی در اسناد دولتی می‌توان یافت؟

میرعلی‌نقی: نه! بسیار بعید است. هر مدیری که در ارگان‌های دولتی موسیقی منصوب شده است اسناد و مدارک دوره‌های قبلی را از بین برده است. این را لااقل من در بیست سالی که در مرکز موسیقی حوزه‌ هنری بوده‌ام، دیده‌ام. البته همه این موضوع به خاطر دشمنی نیست. ما ذهنیت آرشیوی را اصلاً قبول نداریم. آرشیو اسناد را عموماً زوایدی می‌دانیم که انگار بی‌خودی جا را اشغال می‌کنند. آرشیو ملی که اصلاً مفهومی ندارد. آرشیو دولتی هم مفهومی ندارد. به همه چیز نگاه سیاسی می‌شود و مدیریت‌ها موقت و گردان بوده‌اند. در هر حال نمی‌شد و نمی‌شود که چیزی آرشیو شود.

ایرناپلاس: عده‌ای معتقدند اقبال عامه‌ای که به استاد شجریان شد، نتیجه‌ حذف همه‌ خوانندگان هم‌دوره‌ ایشان بود که اتفاقاً اغلب آن‌ها در دوره‌ اوج کاری خود بودند. به‌صورت تاریخی چقدر این موضوع صحت دارد و چقدر این اقبال، حاصل توانایی خوانندگی استاد شجریان و چه میزان حاصل این موقعیت تاریخی است؟

میرعلی‌نقی: چه حکومت سایر خواننده‌ها را حذف کرده باشد، چه به راهنمایی یا اصرار ایشان (استاد شجریان) حذف کرده باشد، هر دو مورد می‌تواند محرز باشد، چون شاهدان وقایع آن زمان هنوز زنده هستند، یک چیزی را مسلم می‌کند و آن این است که آقای شجریان با تمام نارضایتی‌هایی که داشتند (و همان موقع هم گاه‌گاه، قبل و بعد از سال ۸۸ ابراز کردند) هنرمند و خواننده‌ برگزیده‌ نظام حاکم بوده‌اند، جای انکار هم ندارد. چند علت داشته که یکی از آن علت‌ها، زمینه‌ دینی و مذهبی ایشان و خانواده‌ ایشان به‌عنوان قاری قرآن بوده. دوم اینکه دوره‌ای که نام جناب شجریان مطرح شد، پنج سال آخر رژیم پهلوی بود. البته قبل از آن هم فعالیت داشتند، اما پنج سال آخر قبل از سال ۵۷ بود که اسم ایشان همه جا پیچید که البته هنوز هم به‌عنوان خواننده‌ درجه اول آواز کشور مطرح نبودند. این «درجه اولی» بعد از انقلاب به ایشان داده شد. من به‌خوبی به یاد دارم تا وقتی که مجله‌ آدینه در سال ۶۷ به ایشان لقب استاد را نداد کسی این لقب را درباره‌ ایشان به کار نمی‌برد. لقبی که شاید ایشان زودتر از این‌ها هم شایسته‌ آن بود. این لقب حتی درباره‌ اکبر گلپایگانی و ایرج که سابقه‌ و محبوبیت به مراتب بیشتر داشتند اطلاق نمی‌شد. حتی در مورد محمودی خوانساری و عبدالوهاب شهیدی هم به کار نمی‌رفت. به آخرین خواننده‌هایی که استاد می‌گفتند بنان بود و قوامی. ایشان به هر حال این موقعیت و این میدان انحصاری را به‌دست آورد. در این موقعیت و میدان انحصاری، هم به نفع موسیقی کار کردند و هم طبیعتاً به نفع خودشان. واقعاً کارهایی که کرد آثار ماندگاری بود تا «درآستان جانان». یعنی سیر صعودی بسیار خاصی تا «در آستان جانان» و «دستان» داشتند. در این‌باره مدیون زمینه‌ای بودند که هنرمندان برگزیده فراهم کردند. البته آن دوره‌ شکوه ارکسترهای رادیوی دوره‌ خالقی، معروفی، فخرالدینی … دیگر تکرار نشد. اما گروه‌نوازی‌ها و آهنگسازی‌های بسیار درخشانی به‌خاطر صدا و توانایی‌های ایشان انجام شد و هر کسی که از آن سال به بعد روی کار آمد، به‌نوعی در سایه‌ ایشان بود و یا اگر با ایشان مقایسه می‌شد، هم‌تراز نبود. مثل آقای ناظری، مثل آقای تعریف و دیگران.

ایرناپلاس: پس به اعتقاد شما وزن فرهنگی آقای شجریان، به همراه توانایی صوت و این موقعیت تاریخی همه در اقبال به ایشان مؤثر بوده است؟

میرعلی‌نقی: البته درباره‌ توانایی صوت ایشان من شک ندارم، اما موفقیت ایشان با یک مجموعه‌ای معنا می‌شود که اتفاقاً خود عامل جنس صدای ایشان عامل درجه اولی نیست. معلوماتش، اشرافش روی مکتب‌های مختلف، هوشمندی‌اش در موقعیت‌سنجی هنری و اجتماعی و سیاسی، شم اقتصادی‌اش … تمام این‌ها به‌اضافه‌ هوشمندی در پل زدن بین فضاهای مذهبی و فضاهای غیرمذهبی، (مقصود از غیرمذهبی، «ضدمذهبی» نیست مطلقاً) منظور پل بین یک فضای متشرع و یک فضای میانه‌رو است، تمام این‌ها به‌اضافه‌ خیلی چیزهای دیگر باعث شد ایشان به‌عنوان خواننده‌ صدرنشین و خواننده‌ تراز اول مطرح شود و مردم تمام دنیا درواقع برای کسی دست می‌زنند که برنده است و دیگر به علل برنده شدن فکر نمی‌کنند. عده‌ معدودی به این چیزها فکر می‌کنند. مردم اغلب از آنچه به آن‌ها داده می‌شود استقبال می‌کنند. تا سال‌های سال میدان آواز خالی بود و صرفاً در اختیار ایشان قرار داده شده بود که یک مسابقه‌ دوومیدانی را به‌طور یک‌نفره ترتیب بدهند با خودشان یا با افرادی که محرز بود به پای ایشان نمی‌رسند. این هم از آن چیزهایی است که فقط می‌تواند در کشورهایی مثل ایران اتفاق بیفتد.

همه‌ این اتفاقات را هم نمی‌شود تقصیر آقای شجریان گذاشت. هنرمندی بوده که از محیطش، دور و برش، از حکومتش و از جامعه‌اش تأثیر گرفته و متقابلاً وقتی که رشد کرده، خودش هم روی این مجموعه تأثیر گذاشته و به نظر من به نسبت فشاری که در طول سال‌ها به او آمده است، عقلانی و آبرومند عمل کرده است. یعنی هر کس دیگری بود نه ظرفیت این همه فشار را داشت و نه ظرفیت این همه اقبال و استقبال را. من خودم به‌شخصه هیچ وقت از طرفداران هنر والای آقای شجریان نبوده‌ام، سلیقه‌ من نیست و نه این سلیقه را تبلیغ می‌کنم نه تحمیل و نه به حرف کسی تغییرش می‌دهم. اما به‌شخصه نمی‌توانم منکر بشوم بر تأثیری که وجود مقتدر ایشان و وجود عمیقاً همخوان ایشان با بنیادهای فکری و رفتاری و فرهنگی و تاریخی مردم ما داشته است. تاریخ حیات و رفتارشناسی شجریان به‌شخصه حاوی تمام تاریخ رفتاری مردم ایران است.

…ادامه دارد

گفت‌وگو از سپیده نیک‌رو

**اداره کل اخبار چندرسانه‌ای**ایرناپلاس**

همچنین مطالعه کنید:

محمدرضا شجریان با نوای «ربنا» به خاک سپرده شد

به گزارش کسب و کار نیوز،مراسم تدفین پیکر استاد محمدرضا شجریان صبح امروز در محدوده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.