دکتر سمیرا رزاقی، متخصص رادیوتراپی و آنکولوژی و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، در گفتگو با ایسنا، اظهار کرد: ۱۳ سال است که کار طبابت می کنم و پنج سالی می شود که به عنوان متخصص فعال هستم. در مورد سختی های کار پزشکی زیاد گفته اند اما من که بیشتر بیمارانم سرطانی هستند همیشه استرس بیماری و آینده درمان بیماران را دارم.
وی ادامه داد: بزرگترین لذت کار پزشکی زمانی است که می بینیم بیمارانی که به سرطان مبتلا بوده اند درمان شده اند و دیگر تنها برای پیگیری مراجعه می کنند و در آزمایش های آنها مشکلی مشاهده نمی شود و سالم هستند.
غولی که از سرطان ساخته اند باید از بین برود
رزاقیافزود: سختترین لحظه زمانی است که می خواهیم به مراجعه کننده درمورد بیماری اش بگوییم. به دلیل اینکه در جامعه کنونی از سرطان یک غول ساخته اند و همه فکر می کنند وقتی به سرطان مبتلا می شوند، دیگر هیچ راه درمانی نیست، گفتن اینکه فردی به سرطان مبتلا شده کار سختی است.
این متخصص رادیوتراپی و آنکولوژی ادامه داد: صحنه ای که کار پزشکان را سخت تر می کند، زمانی است که همراه بیمار پشت سر بیمار قرار گرفته و اشاره می کند که چیزی به بیمار نگویید، اما از نظر اخلاق حرفه ای، در جریان قرار ندادن بیمار از وضعیت بیماریش صحیح نیست. در این شرایط پزشکان در مدت پنج دقیقه باید برآورد کنند که پذیرش روحی بیمار چگونه است، زیرا گفتن واقعیت به برخی از بیمارن موجب ایجاد مشکلات روحی میشود و باعث می شود دیگر برای درمان مراجعه نکنند. مواجه شدن با هر بیمار یک قصه جدا است.
رزاقی عنوان کرد: در کشورهای دیگر در این خصوص کار فرهنگی شده و پذیرش اینگونه بیماری ها راحت تر است.
این متخصص رادیوتراپی و آنکولوژی با بیان اینکه باید غولی که از سرطان ساخته شده از بین برود، تصریح کرد: در حال حاضر بیش از ۵۰ تا ۶۰ درصد سرطان ها قابل درمان هستند اما در صورتی که سرطان زود تشخیص داده شود.
امید، تجویزی برای سرطان
وی گفت: روزانه حدود ۶۰ درصد مراجعه کنندگان برای پیگیری پس از درمان و تنها برای انجام آزمایش ها مراجعه می کنند تا مراقبت کنند و بیماری مجددا عود نکند.
عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز اظهار کرد: واقعا به چشم می بینیم کسانی که امید و روحیه دارند، مراحل درمان را با موفقیت بیشتری می گذرانند اما بیماری که خودش را در مقابل بیماری می بازد، مقاوت جسمی اش هم کمتر می شود و ممکن است حتی با درمان های مشابه دیگر بیماران جواب خوبی نگیرد. امید یکی از تجویزها برای بیماری سرطان است.
خاطره ای تلخ از یک روز کاری
این متخصص رادیوتراپی و آنکولوژی با اشاره به یکی از خاطرات تلخ کاری اش گفت: زن ۲۷ ساله ای که دو روز پیش آخرین بیمار یک روز کاری طولانی بود، قبل از اینکه من چیزی از او بپرسم گفت که به دلیل مشکلات اقتصادی درمانش به تاخیر افتاده است. تومور بدخیم استخوان بالای زانوی این بیمار مرتب و جوان را درگیر کرده بود.
وی ادامه داد: زن جوان برایم توضیح داد که امکان تامین هزینه انجام شیمی درمانی در بیمارستان خصوصی را نداشته است. به همین دلیل همکارم وی را به من ارجاع داده بودند. بیمار جوان گفت می داند بیماری اش استئوسارکوم استخوان است و گفت که یکی از پزشکان در تهران به او امید داده که با شیمی درمانی می تواند از قطع کردن پایش جلوگیری کند.
رزاقی افزود: در درونم جدالی حکم فرما بود، برای گفتن همه آنچه این بیمار باید بداند اما در نهایت برایش گفتم که ممکن است علی رغم شیمی درمانی برای حفظ جانش مجبور به قطع پای راستش شویم. اینجاست که توقع زیادی است اگر بخواهیم بیمار جوان منطقی بماند و نهراسد. زن جوان گفت “ترجیح می دهم بمیرم ولی مجبور به قطع عضو نشوم”. به او امید دادم و گفتم تمام تلاشمان را برای جلوگیری از قطع عضو می کنیم اما باید خودت را برای همه چیز آماده کنی و در نهایت به من اختیار داد درمانی که به صلاحش است را انجام دهم.
این پزشک گفت: باید بیمار را متوجه چالش بعدی درمان می کردم که متوجه شدم تنها هفت ماه است که زندگی مشترکش را آغاز کرده است. توضیح دادم که ممکن است شیمی درمانی تاثیر موقت یا دائم روی باروری داشته باشد و او گفت بچه دار شدن برایم مهم نیست.
وی ادامه داد: برای مطمئن شدن پرسیدم که بچه دار شدن برای همسرت هم مهم نیست؟ و زن جوان به گرمی از عشق حاکم بر زندگی شان گفت و گفت که همسرش تنها نگران سلامت او است، اما زن جوان همراهش که خواهر شوهر او بود، گفت “می دانم بچه دار شدن برای برادرم مهم است. آیا راه حل دیگری نیست؟” اما بیمار جوان هنوز با شور از سختی چند ساله ای می گوید که در راه رسیدن به زندگی مشترک کشیده بودند و از اطمینان به همسرش.
یک زندگی و دو سرنوشت
رزاقی گفت: با این حال راه های احتمالی حفظ باروری را برایش توضیح دادم و از او خواستم قبل از شروع شیمی درمانی با یکی از پزشکان متخصص نازایی مشورت کند تا همه احتمالات را در نظر گرفته باشیم و در روزهای آینده با حسرتی از عدم پیش بینی شرایط روبرو نشویم. زن جوان لنگ لنگان با عصای زیربغل رفت و من ماندم و فکر خیال یک زندگی و دو سرنوشت.
وی افزود: به خانه که رفتم در مورد این بیمار را با همکارانم مشورت کردم. نظرها متناقض بود و من باید تصمیم نهایی را بگیرم.
طبابت در ماه هشتم بارداری در گرمای ۵۰ درجه اهواز
این متخصص رادیو تراپی و آنکولوژی گفت: این روزها در ماه هشتم بارداری و در دمای ۵۰ درجه اهواز به دور از مادر و خانواده ام در درمانگاه دولتی فرسوده و با پنکه ای که با سر و صدا می چرخد، غوطه ور شده ام و در خیال مشوش ذهنم برای درمان تک تک بیمارانم فکر می کنم.
وی ادامه داد: اگر کودک درونم لگد بر جانم نزند، یادم می رود کجای زندگی ایستاده ام با همه اینها خوشبختی ام تنها در همان لحظه هایی است که نگاهم را پیوند می زنم به نگاه بیماران.
رزاقی گفت: دوستم از من پرسید چرا در این آشفته بازار وطن مانده اید؟ در جوابش گفتم چگونه با چشمهای بیماری که زبانش را نمی فهمم خارج از این وطن گفتوگو کنم؟ من خوشبختم تا وقتی در کشورم طبیبم. خوشبختم بدون آن همه ثروت خیالی که برایم ساخته اید. من طبیبم پس خوشبختم.
انتهای پیام