صفحه اصلی / فرهنگی / کتاب و رسانه / گرد و خاک ترامپ را باران اردیبهشت تهران شست
گرد و خاک ترامپ را باران اردیبهشت تهران شست

گرد و خاک ترامپ را باران اردیبهشت تهران شست

جنب و جوش مردمی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، امروز مشهودتر از هفت روز گذشته است و لبخندها در زیر باران اردیبهشت تهران، پررنگ تر از هر روز و این درحالیست که هنوز یک شبانه‌روز از گرد و خاکی که ترامپ می‌خواست با خروج آمریکا از برجام برپا کند، نگذشته است.

هشتمین روز از فعالیت سی و یکمین نمایشگاه کتاب تهران، پررونق تر از روزهای قبل در جریان است و می توانی یک «ایران کوچک» را یکجا زیر سقف و در حیاط مصلای امام خمینی ببینی؛ مرد و زن، پیر و جوان، خردسال و کهنسال، دوقلوها، با پوشش های محلی کردی، بلوچی و عربی، عصازنان، روی ویلچر، کالسکه کودک به دست، با عصای سفید و خلاصه همه جور آدم با ظاهرهای بسیار بسیار متفاوت در رفت و آمد.
غروب است و خستگی شیرین دویدن به دنبال کتاب، در چهره ها نمایان؛ عده ای روی پله ها، جمعی روی سکوها و تعدادی کنار دیوارهای مصلی، کتاب به دست نشسته اند تا اندکی خستگی از تن به در کنند، چندتایی هم تکیه به دیوار زده اند و اینهمه سر و صدا و هیاهو نتوانسته مانع خوابیدنشان شود.
سالن شبستان ویژه ناشران عمومی، حسابی گرم و شلوغ شده، کمتر کسی هم هوس بیرون رفتن به سرش میزند، مگر اینکه بخواهد زیر رگبار باران خیس شود که البته دخترکان نوجوان، ترسی از باران بهاری ندارند و خنده کنان، سر به آسمان، تن و جان به باد و باران می سپارند، چرا که ذات نوجوانی، سرکشی است و پس زدن هر چه سقف.
به سختی از میان راهروها عبور می کنم، جمعیت زیادی جلوی یکی از غرفه ها جمع شده اند و همه موبایل به دست، مشغول گرفتن عکس، کنجکاو میشوم، به خیالم یکی از مسئولان به بازدید نمایشگاه آمده، اما حدسم اشتباه است، «بهاره افشاری» هنرپیشه و بازیگر، در جشن امضا و رونمایی از کتابهای صوتی حاضر شده و بازدیدکنندگان نمایشگاه هم مشتاقانه از او امضا می خواهند.
آن سوتر، «سیدعلی صالحی» در غرفه ای نشسته و چه بزرگوارانه به ارادت دوستدارانش پاسخ می گوید.
حال خالق «ری را» خوب است و ما باور می کنیم، این را از چهره اش می توان خواند. به سلامی و عرض ادبی به استاد بسنده می کنم و به راهروهای بعدی میروم، هر چند به سختی در میان خیل جمعیت.
خیلی ها در صف «طریق بسمل شدن» هستند و من هم یکی از آنها؛ که ما ایرانیان طریق بسمل شدن را قرنهاست آموخته ایم برای وطن و آرمان، و اگر لازم باشد باز هم مشق میکنیم این ارادت را.
رضا امیرخانی را در ورودی یکی دیگر از غرفه ها می بینم که بی وقفه و گشاده رو، به تقاضای دهها نفری که در صف امضای کتابهایش ایستاده اند، پاسخ می دهد و قلم از دستش نمی افتد.
نیم ساعتی کنار می ایستم و خوانندگان کتابهایش را که «رهش»، «قیدار»، «ارمیا»، «نفحات نفت» و «جانستان کابلستان» به دست، منتظر گرفتن امضا هستند، تماشا میکنم.
انگار صف جوانان و نوجوانانی که برای گرفتن امضای امیرخانی آمده اند، به این زودی ها تمام شدنی نیست، اینجا هم به سلام و خداقوتی اکتفا میکنم و خداحافظ.
تازه یادم می آید که برای نوشتن گزارش به نمایشگاه آمده ام و داغ ترین موضوع روز، خروج پر هیاهوی آمریکا از برجام.
با اینکه خبرنگارم، نمایشگاه کتاب را دوست تر می دارم تا نمایشگاه مطبوعات، احساس می کنم نمایشگاه کتاب، خانه مردم است و نمایشگاه مطبوعات، خانه مسئولان.
جای گزارش مردمی در نمایشگاه کتاب است، مردم که حرف دل و زبانشان یکی‌ست و لاجرم بر دل می‌نشیند.
پرستو جعفری دانشجوی مهندسی کامپیوتر (که اسمش هنوز در دانشگاه ها مهندسی یارانه نشده است) اولین مصاحبه شونده گزارش من می شود.
این دختر جوان درباره اخبار امروز و حال و هوای خودش می گوید: دیشب اخبار صحبت های ترامپ و دکتر روحانی را دنبال می کردم، راستش را بخواهید نگران آینده بودم و اینکه تحریم ها برگردد.
او ادامه می دهد: در این شرایط ، عملکرد دولت مخصوصا در حوزه های اقتصادی برایمان خیلی مهم است و امیدوارم بتوانیم از این مرحله هم به خوبی عبور کنیم.
زهرا قنبری دانشجوی مهندسی نساجی هم که از نیمه صحبت هایم با پرستو به جمعمان پیوسته، بدون مقدمه و در حالی که مرتب می خندد، می گوید: ببخشید به یاد حرفهای دیشب پدرم افتادم.
او توضیح می دهد: پدرم دیشب بعد از صحبت های ترامپ، حسابی جوش آورده بود و فریاد می کشید که «غلط کرده که بخواد این طرفها پیداش بشه، مگه ما مرده ایم» و مادرم هم سعی می کرد او را آرام کند و میگفت ‘بگیر بخواب مرد'.
و من فکر می کنم که زنها همیشه در مواقع سختی، آرامش‌بخش خانواده بوده اند.
مهدی امینی، کاسب هم می گوید که حسابی از حرفهای «بی ربط » ترامپ عصبانی است اما تا وقتی مردم و مسئولان در کنار هم باشند، هیچ نیروی خارجی نمی تواند آسیبی به ایران و ایرانی جماعت بزند.
نظر بقیه مردم هم کم و بیش، همین بود و از هر که پرسیدم، رمز پیروزی را اتحاد و همدلی می دانستند.
نگاهم به تصویر بزرگی از مرحوم «داریوش شایگان» در غرفه رو به رو دوخته می شود، لبخند معنادار این بزرگ ‌مرد که افق های دور را می کاود، با زبان بی زبانی، امیدواری را القا می کند و آموزه هایش در حرف و عمل که دیدگاه ایرانیان همواره بر تعامل با دنیا بوده است و دوگانه شرق-غرب، برساخته متوهمانی است که طریقشان فقط خودخواهی ست.
از شبستان پا به حیاط مصلی می گذارم، طنین موسیقی ایرانی با آواز «وطنم ایران، همه جانی و تنم ایران» روح تازه ای زیر باران می بخشد.
انگار که گرد و خاک دیشب ترامپ را باران اردیبهشت تهران، پاک با خود شسته و برده باشد.
گزارش از زینب کارگر
فراهنگ**۱۰۵۵** ۱۷۰۱

همچنین مطالعه کنید:

یک ایرانی رکورد جهانی طولانی ترین مستند ویدیویی از مسیر زندگی را ثبت کرد

احمدرضا شجاعی در این نشست خبری از ۲۰ سال سابقه مداوم فعالیت های خود و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.