ثمانه نادری
به گزارش کسب و کار نیوز، نوسانات و بیثباتیهای پی در پی نرخ ارز در روزهای گذشته نشان داد نقدینگی سرگردان که ناشی از کاهش نرخ سود سپرده بانکهاست ارز را محل مطمئنی برای سود بیشتر میداند.
براساس بررسیهای موجود ناتوانی بورس در جمعآوری نقدینگی سرگردان عامل مهمی برای این امر بوده است و البته جدا از مسائلی مانند عدم شفافیت در بازار سرمایه و موانع دیگر که شاید بتوان از آنها به موانع قانونی تعبیر کرد، عدم فرهنگسازی مسئولان برای ورود سرمایههای مردم به بورس با معرفی بیشتر مزایای بورس به آنها عامل مهمی برای این موضوع است.
در شرایط کنونی به گفته کارشناسان یک محل خوب برای سرمایهگذاری و جذب منابع سرگردان، بورس است و سازمان بورس باید خود را برای جذب این نقدینگی آماده کند تا این نقدینگی به بازارهای ارز، طلا و بازارهای موازی سرایت نکند. یکی از راهکارهایی که برای جمعآوری نقدینگی سرگردان طی سالهای گذشته صورت میگرفته، نرخ سود بانکی بوده که البته با سیاست بانک مرکزی مبنی بر کاهش نرخ سود بار دیگر مساله نقدینگی سرگردان را دردسرساز کرده است.
عدم استفاده مسئولان از ظرفیتهای بازار سرمایه
عباسعلی حقانینسب، کارشناس اقتصادی در این خصوص به «کسبوکار» میگوید: ناتوانی بورس در جمعآوری نقدینگی سرگردان ریشه در دو موضوع مهم دارد؛ موضوع اول اینکه کشور ما متأسفانه جزو کشورهایی است که در آن وسیله پسانداز مردم از قدیم و در طول تاریخ یا طلا بوده یا ارز یا زمین و مسکن، یعنی هر خانوار و فردی که پولی مازاد بر هزینه جاری پسانداز میکرده در این سه بازار آن را نهفته میکرده است و این موضوع سابقه طولانی دارد. متأسفانه با وجود اینکه کشور ما یک کشور اسلامی است وسیله پسانداز مردم اوراق بهادار متعلق به تولید که با سود ثابت و سود متغیر است و میتواند در خدمت توسعه باشد، نبوده است.
دومین دلیل این است که بورس در این ۵۰ سال از عمری که داشته، اگر یک بخش قبل از انقلاب را فاکتور بگیریم، همیشه اوراق سهام به مردم عرضه میکرده نه اوراق با درآمد ثابت که ریسک کمتری داشته است.
وی با تاکید بر اهمیت عرضه اوراق سهام با سود ثابت برای پوشش سرمایهگذاران ریسک گریز در بازار سرمایه میگوید: از آنجایی که برای سرمایهدار امنیت نسبت به بازدهی اهمیت بیشتری دارد، موضوع مهم عرضه سهامی است که این امنیت را تضمین کند، اما بورس از قدیمالایام این اوراق را نداشته و عملاً پساندازکنندگان چون درجه ریسکپذیری پایینی دارند به سمت بازار نیامدهاند. البته حالا اوراق با درآمد ثابت و صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت تا حدودی این راه را رفتهاند و رغبت سرمایهگذاران به بورس را بیشتر از گذشته کردهاند و در حال حاضر همینها بخش ریسکگریز را میتوانند پوشش بدهند. اگر عامل دولتی را هم به این موضوع اضافه کنیم باید گفت دولت هم در عدم ورود سرمایههای سرگردان به بورس نقش داشته است.
متأسفانه دولتهای ما بعد از انقلاب عملاً هیچوقت برای کنترل تورم و حجم نقدینگی از ظرفیتهای این بازار استفاده نکردهاند. به عنوان مثال به جای راهکارهایی که بانک مرکزی اخیراً برای کنترل بازار ارز ارائه داد و بازار را به هم ریخت میشد از بورس استفاده کرد. برای مثال با استفاده از اوراق سهام با پشتوانه اوراق تبعی میشد از ظرفیت بازار سرمایه برای جمعآوری پولهای سرگردان استفاده کرد. به عبارتی بانک مرکزی میتوانست به جای این سیاستها که تنها هزینه بانکها را زیاد میکند و در کوتاهمدت مؤثر است از بازار سرمایه استفاده کند.
این تصمیمات بانک مرکزی در بلندمدت به خلق نقدینگی منجر میشود و به دلیل همین نقدینگی مازاد است که نمیشود قیمتها را کنترل کرد. باید از مسئولان پرسید کشوری که با ۹۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی اداره میشود چرا باید حدوداً ۷۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی مازاد داشته باشد؟
شرایط نامطمئن سرمایهگذاری در بازار سرمایه
مجیدمحمد علیزادهآرانی، کارشناس بازار سرمایه نیز در این باره میگوید: ناهماهنگی لازم بین دستگاههای اجرایی و نظارتی که معمولاً در بخش بازار پول و بازار سرمایه وجود دارد، باعث شده که نقدینگی در جامعه ما سرگردان بماند. از آنجایی که سرمایهگذار شرایط آینده خود را قابل اطمینان نمیداند؛ ازاینرو هر لحظه سرمایههای خود را به جایی سوق میدهد که از اطمینان و سودآوری بیشتری برخوردار باشد. این موضوع باعث میشود یک بار نقدینگی از سمت بازار سرمایه به سمت بازار پول حرکت کند و یک روز از بانکها به سمت بازار سرمایه.
وقتی در این حالتها شرایط نامتعادل باشد و شرایط سرمایهگذاری مطمئنی نداشته باشد، پولها از مبادی غیرقانونی وارد بازار ارز و سکه و طلا میشوند و آن بازار را متلاطم میکنند.
اینها نشانههایی از عدم برنامهریزی و ناهماهنگی و نبود سیستمهای یکپارچه است. به عبارتی سیاستهای لحظهای و آنی که اتخاذ میشود بیشتر حکم مسکن یا درمان مقطعی و موقتی گذر از یک مرحله به مرحله دیگر دارد نه راهحل درمانی.
متأسفانه سیاستهای پولی و مالی و سرمایهای کشور بر اساس «از این ستون تا آن ستون فرج است»، اتخاذ میشود و آینده نگری برای آن وجود ندارد. بلندنظری و دیدگاههای بلندمدتی نیست و جوانب و ریسکها و مخاطراتی که بابت سیاستهای لحظهای اتخاذ میشود، مورد بررسی قرار نمیگیرد.