سرمقاله
در شرایط فعلی که مشکلات جدی گریبانگیر اقتصاد کشور بوده و از ارتباطات بینالمللی در حوزه فناوری نیز کاسته شده، بهترین راه توسعه کشور محور قرار دادن اقتصاد دانشبنیان و کسبوکارهای نوین است. اگر نگاهی به اقتصاد کشورهای پیشرفته بیندازیم، درمییابیم که برخلاف گذشته که منابع انرژی و معدنی و البته نیروی نظامی تعیینکننده جایگاه یک کشور بود، اکنون سطح دانش و نیل به فناوری و استفاده تجاری از آن است که سطح توسعهیافتگی و جایگاه آن را مشخص میسازد. حتی به نظر میرسد هدفگذاری کسب علم به تنهایی جوابگو نیست و حتما باید آن را به فناوری و دانش فنی تبدیل کرد. این مساله اساسی که در دنیا نیز مطرح است خود را به خوبی در فهرست بزرگترین و باارزشترین شرکتهای دنیا نشان میدهد. فهرستی که در سالهای نه چندان دور ملک مطلق شرکتهای نفتی، بانکها، خودروسازها و شرکتهای مواد غذایی بود، اکنون محل جولان شرکتهایی است که در حوزه فناوری فعالیت دارند. این راهی است که در گذار از اقتصاد سنتی مبتنی بر حوزه انرژی و معادن به سوی اقتصاد دانشبنیان، در کشور ما نیز باید پیموده شود. در همین مسیر، پایگاه اول ایجاد و به بار نشستن شرکتهای دانشبنیان پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد هستند که هرچند انتقاداتی به نحوه و نتیجه عملکرد آنها مطرح است.
ولی نقش بسیار مهمی را در زیستبوم اقتصاد دانشبنیان ایفا میکنند. پارکها کماکان بهترین بستر برای فعالیتهای دانشبنیان هستند و نیاز به تقویت و حمایت برای عرض اندام بیشتر آنها در این فضا وجود دارد، ولی به نظر میرسد حتی با فرض عملکرد مطلوب پارکها، شرکتهای دانشبنیان آنچنان که باید، موفق نبودهاند. به طور کلی شرکتهای دانشبنیان را میتوان در دو مرحله مورد ارزیابی قرار داد؛ یکی آنها که هنوز وارد بازار نشده و نوپا هستند و دیگر آن شرکتهایی که در حال بلوغ بوده و با محصول یا خدمت خود وارد بازار شدهاند. بزرگترین چالش شرکتهای نوپا معمولا نقدینگی و جذب سرمایه است تا بتوانند به مرحله تجاریسازی برسند، در غیر این صورت دچار افت میشوند. طبعا از همه شرکتهای نوپا نباید و نمیتوان انتظار موفقیت داشت و در دنیا هم از بین ۱۰ شرکت نوپا در حوزه فناوری تنها یک یا دو شرکت موفق خواهند بود، ولی مشکل اینجاست که با توجه به حمایتها و تسهیلات دولتی که در اختیار این شرکتها قرار گرفته، بازگشت این تسهیلات در معرض خطر جدی قرار دارد، اما چالش بزرگ شرکتهای بلوغیافته علاوه بر جذب سرمایه لازم برای توسعه سریع، بازار است و این شرکتها باید محصول یا خدمت خود را سریعا به فروش برسانند تا چرخه مالی پایدار در آنها برقرار شود، اما مسالهای که در این خصوص وجود دارد، این است که در بازار ایران رقابت کامل حکمفرما نیست. هرچند این مشکل برای همه شرکتها وجود دارد، ولی برای شرکتهای دانشبنیان که در ابتدای ورود به بازار هستند، آزاردهندهتر است. در برخی بخشها بازار انحصار کامل یا نسبی داریم و حضور شرکتهای دولتی، شبهدولتی یا وابسته به بانکها و نهادهای نظامی و انتظامی مجال فعالیت به شرکتهای فناور و بخش خصوصی واقعی را نمیدهد. اگر حاکمیت بازار رقابتی و فضای مناسب کسبوکار را مهیا سازد، زمینه رشد و توسعه شرکتها فراهم خواهد شد.
اتاقهای بازرگانی در این بین به عنوان پلی بین صاحب ایده و فناوری و سرمایهگذار اهمیت بسزایی دارند و در صورت ایفای نقش میتوانند حلقه واسط بین این دو عامل کلیدی در کسبوکارهای دانشبنیان باشند و اقتصاد کشور را که اقتصاد سنتی است به سمت فعالیتهای مدرن و جدید پیش ببرند.
درباره شرکتهای نوپا، اگر حمایتهای دولتی از صاحبان سرمایه در اتاقهای بازرگانی که توانایی بازپرداخت نیز دارند با هدف سرمایهگذاری در شرکتهای نوپا انجام شود، صاحبان سرمایه خود با غربالگری و انجام سرمایهگذاری خطرپذیر، گام اول را درست بر میدارند و منابع محدود دولتی هم به هدر نمیروند و شرکتهای توانمندتر امکان رشد پیدا میکنند. درباره شرکتهایی که موفق شده و به محصول رسیدهاند نیز اتاقها میتوانند جذب سرمایه لازم را انجام داده و شرکتهای قدیمیتر با توجه به سابقه و تجربه خود به این شرکتها کمک کنند تا در فضای کسبوکار نامطلوب و مقررات دستوپاگیر و بازار غیررقابتی امکان رشد بهتری پیدا کنند و برای خروج از فضای گلخانهای ایجادشده برای آنها و ورود به بازار آمادگی بیشتری داشته باشند. ضمن اینکه سوق دادن صاحبان سرمایه در اقتصاد سنتی به سمت حضور در اقتصاد دانشبنیان قدم بزرگی در حرکت ما به سمت معیارهای جهانی اقتصاد مبتنی بر فناوری خواهد بود.