سرمقاله
اول اینکه زلزله برای مردم عادی غافلگیرکننده است، اما نباید برای مسئولان ایجاد غافلگیری کند. اگر برنامه جامعی برای بروز چنین حوادثی داشته باشیم و وظایف هر سازمان به روشنی در آن مشخص شده باشد، غافلگیری اتفاق نمیافتد. پایتخت نیازمند برنامه جامع مدیریت بحران است و زلزلهای با ابعاد بزرگ میتواند هماهنگی بین دستگاههای مسئول – شهرداری، استانداری، هلال احمر، نیروی انتظامی، ستاد مدیریت بحران و… – را بهشدت به چالش بکشد. حتی زلزلهای در ابعادی که روی داد هم اگر دنبالهدار شود، برنامه مدیریت بحران ما را به چالش خواهد کشید. اتفاقی که افتاد، نشان داد زلزله پیامدهایی مثل هجوم به مراکز سوختگیری ، خیابانها و شریانهای اصلی شهر را درپی دارد و ترافیک که در پایتخت به صورت روزمره هم معضلی کمرشکن و سنگین است، در شرایط بحران میتواند ابعاد فاجعه را بهشدت گسترش دهد. نکته بعدی، ضرورت سرعت بخشیدن به برنامه نوسازی بافتهای فرسوده است. شاید تصور تمام دستگاههای مسئول به نوعی این بود که زلزله از تهران فاصله زمانی بعیدی دارد و هشدارهای کارشناسان درباره پیش بینی ناپذیر بودن زمان زلزله در پایتخت و احتمال وقوع آن در هر روز، کلیشهای و کم اهمیت شمرده میشد، اما اکنون با حس کردن خطری که هر لحظه پایتخت را تهدید میکند باید برخی کارها مثل نوسازی بافت فرسوده را از حالت رکود فعلی خارج کرده و اولویت دهیم. مساله دیگری که لازم است به عنوان درس از زلزله اخیر به آن توجه کنیم، در نظر گرفتن یا ایجاد مکانهای امن در هر منطقه و هر محله است، به این معنی که شهروندان در موقع وقوع زلزله انتخابهای دیگری هم جز پناه بردن به خودروهای خود داشته باشند. هجوم مردم به خودروها و مسدود شدن خیابانها میتواند علاوه بر احتمال ایجاد تنش و تصادف، روند امدادرسانی در ساعات حساس پس از زلزله را به شکلی فزاینده با اختلال مواجه کند و خسارات و تلفات را افزایش دهد.