محمد جوادیقاضیانی
استارتآپ ایدهای است که بازار، مشتریان، درآمد و دیگر مولفههای آن تقریبا در ابهام است. یعنی قطعیت و اطلاعات دقیقی وجود ندارد و ایدهای است که در یک فضای تقریبا ناشناخته اتفاق میافتد. همان طور که زمانی تب داشتن تحصیلات عالیه را داشتیم، در حال حاضر دچار تب استارتآپی شدهایم و هیجان زیادی را برای آن در بین افراد جامعه حس میکنیم که عملیاتی هم شده
است. تعداد استارتآپهای شکستخورده زیاد است که طبیعی هم هست. شاید بسیاری از شکستهای استارتآپها به دلیل مدیریت و تحلیل نادرست شرایط باشد؛ اینکه مدیران استارتآپها مدیر نیستند و با دید فنی و جهادی به دنبال مدیریت استارتآپ خود هستند. در این گزارش در ابتدا به اهمیت مدیریت تخصصی استارتآپها و سپس به ویژگیهای مدیران استارتآپی میپردازیم.
میثم شفیعی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و متخصص بازاریابی و فروش:
دلسوزی نابهجا یک فرایند تخصصی را کمارزش میکند
دلیل مهم بودن مدیریت استارتآپها این است که ایدههای کارآفرینی و استارتآپها چون بدنه نیروی انسانی بزرگی ندارند، بسیار مدیریتمحور هستند. همانطور که مشاهده کردهاید، در استارتآپها مدیران کارهای عملیاتی را هم انجام میدهند. به دلیل اینکه استارتآپها در دوره گذار هستند، ساختار سازمانی درستی را ندارند. پس چون طراحی ساختار در آنها اتفاق نمیافتد، استارتآپ از نظر ماهیت دوره جوانی را میگذراند، دغدغه مدیر استارتآپ رفع امور میشود و کارهای عملیاتی هم انجام میدهد. وقتی ما به این بحران برخورد میکنیم و مدیر استارتآپ تبدیل به عامل عملیاتی میشود، احتمال پیروزی کاهش پیدا میکند. وقتی وارد یک سازمان بزرگ میشوید، با یک ساختار بزرگ روبهرو میشوید.
در آنجا شرایط سازمان را میتوان رصد کرد و قابل پیگیری است، ولی به دلیل اینکه استارتآپ آن ساختار و ثبات را ندارد، بحران
شکل میگیرد.
بحرانی که مثلا مدیر کارهای عملیاتی را هم انجام میدهد. مثلا ۳ دانشجو از یک دانشگاه یک ایده را راه میاندازند و وارد قالب استارتآپ میشوند، ولی به دلیل اینکه آنها توان تامین ندارند و نمیتوانند ساختار بچینند، خودشان دست به تقسیم میزنند و وظایف را بین خودشان تقسیم میکنند و براساس یک دلسوزی نابهجا یک فرایند تخصصی را کمارزش میکنند. جالب هم این است که آنها توانشان هم شبیه به هم است. مثلا ۳ دانشجوی رشته کامپیوترند.
بعد از این و بعد از شروع کار کمکم درگیر میشوند و چون تخصص ندارند، یک ایده ناب را که قرار بود به یک کسبوکار پایدار تبدیل شود، نابود میکنند و به شکست میرسانند.
بعد شکست آن به گردن دولت، نهادها، جامعه و… میافتد، ولی ایراد اصلی اینجاست که زمان ایجاد ایده و تاسیس یک استارتآپ مسائل کسبوکاری حساستر هستند.
مطمئنا نگهداری یک نوزاد بسیار سختتر از یک انسان بالغ است.
اما ویژگیهای یک مدیر خوب استارتآپی چیست؟ نخستین ویژگی که یک مدیر استارتآپ باید دارا باشد، دانش تخصصی است.
قرار نیست که یک متخصص را استخدام کنیم چون اساس استارتآپ بر این است که بنیه مالی ندارد، اما وقتی قصد ایجاد یک استارتآپ را دارید، حداقل میتوانید تخصصهای مدیریتیاش را با دورههای متعددی که وجود دارد یا با استفاده از منابع مطالعاتی کسب کنید.
اصولا همه ما خودمان را مدیر میدانیم و به صورت پیشفرض وقتی یک قابلیتی را در خودمان حس میکنیم، یک کار مدیریتی را با قابلیت غیر مرتبط میگیریم و نتایج نامربوطی را مثل شکست استارتآپها کسب میکنیم.
پس نخستین ویژگی که برای یک مدیر استارتآپ لازم بوده، این است که دانش تخصصی آن را به اندازهای که میتوانیم کسبوکارمان را هدایت کنیم، به دست بیاوریم.
ویژگی دوم یک مدیر کسبوکار ریسکپذیری است که بتواند در شرایط سخت و دشوار و رقابتهای بزرگ کسبوکارش را موفق کند.
ویژگی سوم کار تیمی است و مدیر نباید به صورت فردی و سنتی تصمیم بگیرد.
ویژگی چهارم که بسیار ضروری است، فهرست بیرون از شرکت
است. یعنی اینکه به عنوان مدیر یک استارتآپ به بیرون برویم و بازخوردها و دید مردم را درباره ایدهمان جویا شویم. به دلیل همین فهرست بیرون از شرکت موردی است که باعث حیات استارتآپ میشود.
ویژگی آخر یک مدیر استارتآپ بحث تفویض اختیار است. چون استارتآپها روی بدنه دانش هستند و افراد متخصص را میطلبند.