صفحه اصلی / شش اشتباه استراتژیک که مدیران باهوش مرتکب نمی‌شوند

شش اشتباه استراتژیک که مدیران باهوش مرتکب نمی‌شوند

مواجه می‌شود زیرا او باور دارد برای این‌که هر کاری درست انجام شود، باید خودش آستین بالا بزند و شروع به کار کند.

به گزارش کسب و کار نیوز و به نقل از بنیاد ملی نخبگان، میلیون‌ها جلد کتاب با عنوان «چطور مدیر موفقی باشید» یا «چطور یک کسب و کار تجاری موفق راه بیندازید» یا «ویژگی‌های مدیران موفق» و… در دنیا وجود دارد و در این زمینه حرف‌ها و بحث‌های زیادی مطرح است. همه این کتاب‌ها، ساعت‌ها کنفرانسی که هر سال در این زمینه در نقاط مختلف دنیا برگزار می‌شود و… با این هدف است که هر مدیری بتواند تا آن‌جا که ممکن است بیشترین اثربخشی را در فرایند کاری یک شرکت یا سازمان داشته باشد، اما در نهایت به نظر می‌رسد که همه این مسائل و اجرایی‌شدنشان در محیط کار، تنها به تصمیم یک نفر بستگی دارد که نتیجه نهایی را مشخص می‌کند. فرقی هم نمی‌کند شما در یک کسب ‌و کار کوچک مشغول به کار هستید یا این‌که یک شرکت بزرگ را اداره می‌کنید، چون این مدیر است که می‌تواند با تصمیمات خود مانند ناخدای یک کشتی مسیر حرکت را تغییر دهد و کشتی تجاری را به ساحل امن برساند یا در طوفان گرفتار کند! کسانی که به عنوان مدیر یک کسب و کار هر چند کوچک شناخته می‌شوند، اگرچه می‌توانند آدم‌هایی کاملا باهوش باشند، اما آن‌ها هم مثل هر انسان دیگر ممکن است مرتکب اشتباهاتی شوند که البته این اشتباهات فقط خودشان را توی خطر و دردسر نمی‌اندازد، بلکه رشد و پیشرفت یک گروه را با مشکل مواجه می‌کند. در این بخش به بررسی شش اشتباه بزرگی می‌پردازیم که مانند تله می‌تواند هر مدیری را به کام خود بکشد.

عدم استخدام نیروی انسانی کافی
شاید باور این مسئله کمی برایتان سخت باشد، اما واقعیت این است که صاحبان بسیاری از کسب و کارهای دنیا معمولا به ‌اندازه کافی نیروی انسانی جذب نمی‌کنند و در نتیجه نمی‌توانند به‌خوبی به فعالیت بپردازند. دلایلی زیادی می‌تواند مانع استخدام نیروهای جدید در یک سازمان یا شرکت شود، از جمله نگرانی مدیر از کوچک بودن محل کار، ترس از دست دادن کنترل و پس‌انداز و… شاید تمام این دلایل آن‌قدر منطقی به نظر برسد که هر رئیسی را از استخدام نیروهای جدید منصرف کند، اما به یاد داشته باشید که نداشتن نیروی متخصص کافی، یک خودکشی تجاری محسوب می‌شود. به زبان ساده‌تر، نداشتن نیروی کافی یعنی از دست دادن بسیاری از فرصت‌هایی که می‌تواند تجارت شما را زیر و رو کند. از طرفی هم نبود نیروی مناسب که بتواند در پیشبرد کار کمک کند، سبب خستگی و فرسودگی نیروی کار فعلی شما خواهد شد.
استخدام بیش‌ از اندازه نیروی انسانی
شاید این مسئله کمی با توصیه قبلی متناقض به نظر برسد، اما واقعیت این است که استخدام بیش‌ از اندازه نیروی انسانی هم می‌تواند برای روند رشد یک شرکت یا سازمان بسیار آسیب‌زا باشد. اگر شرکت شما به پنجاه نفر کارمند نیاز داشته باشد و شما پنجاه و یک نفر استخدام کنید، به‌ اندازه همان یک نفر به خودتان آسیب خواهید زد، چون می‌توانستید هزینه‌هایی را که برای آموزش، حقوق و… به او پرداخت می‌کنید، در جای دیگری خرج کنید. بنابراین برای یک مدیر موفق بسیار مهم است که بدانید دقیقا به چه تعداد نیرو نیاز دارید تا پول اضافه‌ای خرج نشود. البته موضوع صرفه‌جویی و مدیریت پرداخت‌ها در یک کسب و کار تجاری نباید به همین‌جا ختم شود و باید در تمام زمینه‌ها مراقب پول‌هایی که خرج می‌کنید، باشید.
سپردن همه ‌کارها به دیگران
قبول داریم مدیریت کار سختی است و مسئولیت زیادی به همراه دارد و تفویض اختیار هم بخشی از وظایف یک مدیر موفق محسوب می‌شود، اما یکی از وسوسه‌هایی که هر مدیری را تهدید می‌کند، محول کردن همه وظایف به دیگران است تا بتواند خود را از زیر بار این ‌همه مسئولیت و کار خلاص کند. شاید انجام دادن این کار در کوتاه‌مدت باعث شود نفس ‌راحتی بکشید، اما در طولانی‌مدت تبعات زیادی برای‌تان به همراه خواهد داشت؛ اولین مشکل این است که وقتی شما همه مسئولیت‌های خود را به گردن دیگران می‌اندازید، به‌مرور زمان دیگران به شما به‌ چشم مدیری نگاه می‌کنند که مسئولیت‌پذیر نیست و در نتیجه آرام‌آرام جایگاه خود را در نگاه کارمندان و زیردستانتان از دست خواهید داد. از طرف دیگر واگذاری کار اضافه به دیگران باعث می‌شود نتوانید وظایف خود را به‌خوبی انجام دهید و در نتیجه دچار افت می‌شوید. یادتان باشد شما به عنوان مدیر یک شرکت یا سازمان، باید الگویی کامل باشید و با انجام دقیق وظایف و مسئولیت‌های خود به‌خوبی به دیگران اهمیت مسئولیت‌پذیری را نشان دهید.
به عهده گرفتن همه مسئولیت‌ها
مدیری که همه ‌کارهای شرکت را خودش انجام می‌دهد، به‌‌مرور با مشکلات بسیار حاد روانی نظیر اضطراب شدید و خستگی زیاد ذهنی مواجه می‌شود. دلیل این اضطراب این است که او باور دارد برای این‌که هر کاری در شرکت یا سازمانش درست انجام شود، باید خودش آستین بالا بزند و شروع به کار کند. این موضوع در درازمدت زندگی شخصی او را هم تحت‌تاثیر قرار می‌دهد و خواب راحت را از او می‌گیرد. بنابراین اگر مدیر باهوشی باشید، به نیروهایی که جذب کردید اعتماد می‌کنید (اگر خودتان این کار را کردید و دلایل درستی برای این انتخاب داشته‌اید!)، چون به طور قطع آن‌ها ویژگی‌های خاصی داشته‌اند‌ که موفق شده‌اند نظر شما را جلب کنند. در ضمن یادتان باشد که هر انسانی توانایی‌های متفاوتی دارد و شما باید در هنگام تفویض اختیار به کارمندانتان نسبت به این موضوع کاملا آگاه باشید. فراموش نکنید تجارت کردن یک کار گروهی است و باید به همه اعضای تیم فرصت عرضه اندام و نشان‌دادن خود داده شود. در واقع اگر قرار باشد همه وظایف بر عهده شخص مدیر باشد، پس استخدام نیرو چه معنایی دارد؟!
ثبت نکردن مسائل کاری روی کاغذ
همه ما از کاغذبازی متنفریم، اما ثبت تمام اتفاقات و مسائلی که در دنیای تجارت برای یک شرکت یا صاحب یک کسب و کار کوچک می‌افتد، مسئله‌ای است که نمی‌توان اهمیت آن را نادیده گرفت. بنابراین از اولین روزی که شرکت شما به ‌صورت رسمی ثبت می‌شود، باید شروع به ثبت مسائلی بکنید که در روند کار با آن مواجه می‌شوید. به ‌عنوان ‌مثال سندهای مالی، فاکتورهای خرید و فروش و قراردادها و صورت جلسات رسمی همگی نمونه‌ای از موارد مهمی هستند که باید به‌ صورت مکتوب ثبت شوند. فراموش نکنید ثبت کاغذی به دلایل قانونی امری حیاتی است و انجام ندادن این کار ممکن است ضرر چند میلیونی روی دست شما باقی بگذارد. از طرف دیگر وجود این اسناد به شما کمک می‌کند که همیشه بتوانید توازن مالی شرکت را حفظ کنید و دخل‌ و خرجتان کاملا روی برنامه باشد.
مانع خلاقیت زیردست‌ها شدن
بسیاری از مدیران تجاری دوست دارند مثل یک دیکتاتور رفتار کنند و کارمندانشان را مجبور کنند که فقط همان کاری را انجام دهند که آن‌ها می‌گویند. در حالی‌که هر مدیر موفقی سعی می‌کند با دقت زیادی برنامه کاری خود را جلو ببرد، اما دیکته کردن بیش‌ از حد دستورها به دیگران باعث می‌شود نیروهای یک سازمان یا شرکت یا اعضای یک تیم نتوانند از خلاقیت خود استفاده کنند و بهترین عملکرد خود را به نمایش بگذارند. یک شیوه خوب برای حل این مشکل مدیریتی، برگزاری جلسات هفتگی است تا کارمندان و همکاران شما بتوانند حرف بزنند و نظرات و پیشنهادات خود را در زمینه مسائل کاری مختلف و پیشبرد اهداف شرکت مطرح کنند و بسیار مهم است شما به عنوان یک مدیر باهوش که می‌خواهد در تجارت موفق باشد، به‌دقت به این حرف‌ها گوش دهید و درباره‌شان فکر کنید تا ببینید آیا در عمل کاربردی و قابل اجرا و در جهت بهتر کردن روند کارتان هستند یا نه. تئوری «مدیران همیشه درست می‌گویند» دیگر اعتباری ندارد و مدت‌هاست منسوخ شده است. ممکن است کارمندی ساده، ایده بسیار خوبی برای حل مشکلات داشته باشد که به ذهن شما نرسد. پس باید به او این فضا، جرئت و امکان را بدهید تا بتواند نظرات خلاقانه خود را بیان کند.

همچنین مطالعه کنید:

کاهش بسیار جزئی نرخ بهره بین بانکی در هفته اول اردیبهشت

به گزارش کسب و کار نیوز ، در هفته منتهی به ۵ اردیبهشت ماه نرخ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.