به گزارش کسب و کار نیوز، روز چهارشنبه در حالی معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزارت تعاون خبر داده که هم اکنون ۶۳ درصد درآمد افراد از محل کار و فعالیت نیست و از خرید و فروش مستغلات، سود حساب بانکی و خرید و فروش سکه و ارز است، که بیانگر این است که دلالی در ایران رو به افزایش است. همین نقدینگی سرگردان که اکنون با ریزش بورس سر از بازار مسکن درآورده و این بازار را به لحاظ افزایش قیمت صدرنشین بازارهای موازی ساخته، دارایی های مردمی است که هرچند از نظر مالی در وضعیت خوبی به سر نمی برند ولی سعی می کنند با خرده پول هایی که دارند، خانه بخرند و پس از رسیدن به سود آن را فروخته و وارد بازار پرسود دیگری کنند.
افزایش درآمد غیرشغلی خانوارها
«عیسی منصوری»، معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: در سال ۹۰ درآمد غیرشغلی خانوارها ۵۷ درصد بوده است. به عبارتی درآمدها از محل کار و فعالیت نبوده است بلکه از خرید و فروش مستغلات، سود حساب بانکی، خرید و فروش سکه و ارز و بوده است و این رقم در سال ۹۶ به ۴۹ درصد و در حال حاضر به ۶۳ درصد رسیده است. این بدان معنی است که منابع و درآمد افراد با هدف افزایش سرمایه به سمت بورس و فعالیتهای دیگر میرود و در نتیجه درآمد حاصل از شغل کم میشود.» معاون توسعه کارآفرینی وزارت تعاون گفت: «بنابراین توجه به بازار کار بدون توجه به بازار تولید، مصرف، بازار کالا، بازارهای مالی و غیره منطقی نیست و باید سایر بازارها را در کنار بازار کار رصد کنیم.»
در این میان با کاهش جذابیت بورس به عنوان اولین بازار واسطه گری، بخشی از سرمایهها از بازارهای سهام و ارز در میانه تابستان تغییر جهت داد و افزایش تقاضا برای خریدهای سرمایهای از بازار ملک باعث شد تورم ماهانه مسکن به ۱۰٫۵ درصد در مردادماه برسد. بیکاری، پس اولین سناریویی که برای افزایش دلالی پیش روی ما قرار داد، جذابیت بازارهای مالی و سود دلالی در این بازارهاست. سناریوی دوم بیکاری نیروی کار است. جویای کار زمانی که از یافتن شغل دلسرد می شود، از بازار کار خارج شده و سعی می کند اندک پس انداز سابق خود را حفظ کند. بنابراین خرید و فروش سهام، ارز، سکه و در مقیاس بزرگ تر مسکن را جذاب می بیند و به این سمت می آید. «کسب و کار» در گفتگو با یک کارشناس، ریشه این معضل را بررسی می کند.
واکاوی گرایش مردم به دلالی
آلبرت بغزیان، اقتصاددان
اگر از ابرگروه دلالان در ایران چشم بپوشیم، قشر متوسط جامعه که عمدتا از میان کارگران و کارمندان هستند، به سمت فعالیت های دلالی رفته اند و این چیزِ جدیدی نیست زیرا طی گذشت سالیان اخیر میزان حقوق و دستمزد این گروه متناسب با تورم افزایش نیافته و به همین دلیل حقوق اندک آنها کفاف مخارج شان را نمی دهد. بنابراین این فرد به فکر کار دومی می افتد و دلالی در بازارهای دارایی را به دلیل اقتصاد نابه سامان ایران جذاب می بیند. این فرد ممکن است وارد بورس شود و به خرید و فروش سهام بپردازد، ممکن است وارد بازار خودرو یا گاهی هم سکه شود و یا به سمت بازار ارز برود. این گرایش به سمت بازارهای دارایی برای حفظ قدرت خرید پول است. همچنین بسیاری از قشر متوسط به دلیل حقوق کم سعی می کنند از طریقی آن را جبران کنند تا بتوانند امرار معاش داشته باشند. بنابراین نمی شود به مردم خرده گرفت. گناه اصلی بر گردن تورم و اقتصاد نابه سامان ماست. به همین دلیل برای کاهش دلالی باید تورم را مهار و قدرت خرید افراد را تقویت کنیم و قیمت ها را کاهش دهیم تا انگیزه مردم برای ورود به چنین کارهایی کم شود. در مقابل گروه دوم یعنی ابردلالانی هستند که تنها به دنبال کسب سود به بازارهای دارایی وارد می شوند و بدون دادن مالیات سودهای کلانی کسب کرده اند. جالب اینجاست که فعالیت و خرید و فروش این گروه در جایی ثبت نمی شود. وظیفه سازمان امور مالیاتی و آنهایی که بحث پولشویی را مطرح می کنند یا آنهایی که دنبال پایه مالیاتی جدید می گردند است که ابزارهای شناخت این گروه را به طور شفاف معرفی کنند. نمونه این مالیات، مالیات بر عایدی مسکن است یا اخذ مالیات از کسانی که سکه پیش خرید کرده بودند. این نوع مالیات ها را در کشورهای کمتر توسعه یافته و توسعه یافته داریم. در ایران معمولا مجلس با این نوع مالیات ها مخالفت می کند و دولت هم زیاد راغب نیست که با بحث مالیات بر اجاره مسکن، عایدی مسکن و مسکن و مواردی نظیر این درگیر شود. این در حالی است که در ماه های اخیر توصیه مسئولان این است که مردم وارد بورس شوند ولی در کشورهای دیگر چنین سیاست انگیزشی دیده نمی شود؛ ولی کاری که دولت انجام داد این بود که برای تامین کسری بودجه اش به سمت خصوصی سازی رفت اما زمانی که خصوصی سازی به بیراهه رفت، تصمیم گرفت سهام شرکت هایش را در بورس عرضه کند. بنابراین بسته های سهام «دارا یکم» و «دارا دوم» را در بورس عرضه کرد. حتی افراد بدون دریافت کد بورسی نیز نمی توانند این سهام را خریداری کنند. بدین ترتیب این ماجرا شروع شد. مسلما قصد دولت قصد مثبتی بوده یعنی مردم هم اطلاع پیدا می کنند و هم اگر می خواهند وارد بازارهای ارز، طلا و مسکن و… شوند راه های جایگزینی وجود دارد که می توانند بروند و به عنوان سرمایه گذاری به آن نگاه کنند. تا اینجای کار کاملا درست است. اما ریزش اخیر بورس نشان داد که بورس سلاطینی هم دارد که می توانند صف های عرضه یا خرید ایجاد کنند و به این صورت وجوه قابل توجهی را ببرند بدون اینکه مالیات خاصی پرداخت کنند و اینجاست که می بینید حقوقی ها و حقیقی های کلان وارد این قضیه می شوند.