سرمقاله
کسب و کار نیوز – این آییننامه تحت عنوان آییننامه حمایت از شرکتهای دانشبنیان نزدیک به ۵- ۶ بار تصحیح و تکمیل شده و هر بار سختگیری در آن بیشتر شده است. وقتی میخواهند شرکتی را تایید کنند که دانشبنیان است یا نه، اول از همه یک ارزیابی تحت عنوان «شرایط عمومی» دارند و یکسری «شرایط اختصاصی». شرایط عمومی شامل خیلی از مسائل است از جمله اینکه تعداد هیاتمدیره چند نفر است، چند نفر از آنها مدرک تحصیلی مناسبی دارند یا از بین تعداد پرسنلی که دارند چند درصد مدرک کارشناسی به بالا دارند، یا از بین پرسنل شرکت کسی بوده که ثبت اختراع داشته باشد. اینها شروط عمومی است که تعداد آنها زیاد است. یکسری شروط اختصاصی دارند که مشخصا در مورد روند فعالیتهای توسعه فناوری در شرکت است یا اصطلاحا روند فعالیتهای R&D. آنجا یکسری شرایط دارند که معمولا خیلی شفاف نیست و بابت این مساله، آییننامههای محرمانهای دارند؛ ولی در آنجا بررسی میکنند که اگر شرکتی یک محصول را توسعه داده و ادعا میکند که من این محصول را دارم، باید بتواند اسناد R&D آن را در چند ماه یا یک سال یا چند سال گذشته ارائه دهد. برای مثال یک شرکتی ادعا دارد که یک کمپرسور فشار بالا ساخته است که در صنایع نفت و گاز استفاده میشود. ممکن است این شرکت این دستگاه را وارد میکند و اینجا در حال مونتاژ است یا ادعا کرده که خودم میسازم. در آن شروط اختصاصی معمولا آن کارگزاران ارزیابی شرکتهای دانشبنیان که ارزیابیهای اولیه را انجام میدهند طبق آن آییننامه به این شرکتها میگویند ما براساس تخصص کلی که داریم، میدانیم که ساختن این دستگاه ۳ تا ۴ سال طول میکشد. حالا شما به ما بگو که در دو سال گذشته چه نقشههایی طراحی کردهای و کدام آزمونها را در فرایند R&D انجام دادی و مستندات آن را به من نشان بده. خیلی از شرکتها در این فرایند و فعالیتها، اسناد و مدارک علمی این فرایند و پروتوتایپهایی که ساختهاند را نشان میدهند و به این کارگزاران اثبات میکنند که این کار، کار ما بوده است. مثلا یک شرکت ادعا کرده یک سیستم حسابداری مبتنی بر هوش مصنوعی نوشته است و برای آن به عنوان یک محصول دانشبنیان تاییدیه میگیرد. آن شرکت کارگزاری که از طریق معاونت علمی ریاستجمهوری به این شرکت اختصاص داده میشود، اصولا کارگزاری است که در زمینه برنامهنویسی صاحبنظر است چون خیلی از این کارگزاران حیطه تخصصی دارند. به همین ترتیب کسی که در مورد نرمافزار حسابداری مبتنی بر هوش مصنوعی نظر میدهد به آن شورایی که در معاونت علمی است متخصص حوزه برنامهنویسی و نرمافزار است. او از آن شرکت میخواهد کدهای خود را ارائه دهد و میگوید که به من نشان بده که این نرمافزاری که نوشتی از چه زبانی برای آن استفاده کردهای و ببینم که خود شما کد دارید یا خیر. بنابراین نکته اول این است که سختگیری کافی موجود است. زیرا در شرایط عمومی خیلی از شرکتها میتوانند مدرکسازی کنند؛ ولی در حوزه شروط اختصاصی خیلی سخت است. اگر شرکتی واقعا بتواند مدرک ارائه بدهد و نشان بدهد که چنین کاری کرده، به احتمال بالا میتوانیم بفهمیم که این شرکت مسیر را طی کرده است؛ ولی اطلاع داریم که بعضی از این کارگزاران روی شروط اختصاصی ممکن است عمدا یا سهوا اشتباه کنند و مثلا یک شرکتی مستندات R&D آن مشکل داشته باشد؛ ولی اینها آن شرکت را تایید کنند. ولی در چند ماه گذشته در معاونت علمی یک کارگروه تاییدیه شرکتهای دانشبنیان در سطح بالا هم فعالیت میکند که آنها کارگزار نیستند و از مدیران و صاحبنظران معاونت علمی تشکیل شدهاند؛ یعنی هر شرکتی کارگزار تایید میکند تایید نهایی نیست و به کارگروه معاونت علمی میرود و آنجا مجدد بررسی میشود؛ ولی بررسی در آن لایه آنقدر تخصصی نیست و ممکن است در دو، سه ساعت آنجا بررسی کنند؛ یعنی مدارک و مستنداتی که این کارگزار از آن شرکت گرفته و تایید کرده را یک فایل میکند و به آن کارگروه میفرستد. نهایتا ظرف نیم ساعت در آن جلسه بررسی میشود که آن شرکت تایید شود یا رد. آنجا هم با وجود سختگیریهای بالا ممکن است عمدا یا سهوا اشتباهاتی شود و آن شرکت اینقدر زیرک باشد که بتواند آن مدارک را تنظیم و ادعا کند که من مستندات R&D را دارم. در حال حاضر خیلی از بنگاههای اقتصادی هستند که اسم دانشبنیان ندارند ولی واقعا دارند کار فنی و مبتنی بر دانش میکنند و اصلا کاری با دانشبنیان شدن ندارند. فرض کنید یک شرکت سالهاست پمپ تولید میکند. وقتی فضای کسبوکار ایراد و مشکل پیدا میکند و ما میآییم فیلتری میگذاریم و میگوییم مثلا دانشبنیانها را معاف از مالیات میکنیم و به آنها وام میدهیم و جرایم آن را میبخشیم، اینجا آن شرکتی که احساس میکند که او فارغ از دانشبنیان شدن یا نشدن، کار مبتنی بر دانش و فناوری میکند میخواهد از فرصت ایجادشده استفاده کند. آنجا یکسری از شرکتها که فکر میکنند کار فنی کردهاند وارد بازی میشوند. ادعای وزیر اقتصاد اینجاست. مثلا یک شرکت بزرگ که سالهاست فعالیت میکند، زمانی که شروع به فعالیت کرده چنین حمایتهایی نبوده؛ ولی مجوز دانشبنیانی هم گرفته است. این شرکت میگوید اگر شروط عمومی ندارم، میروم و ظاهرش را درست میکنم و در هیاتمدیره من آدمهایی میآیند که مدارک دکترا و کارشناسی ارشد دارند و برای شروط اختصاصی هم شاید مطابق با معیارهای امروزی مدیریت دانش سند خاصی ندارم ولی اسناد را جمعبندی میکنم. بدین ترتیب ادعا میکند من در ۱۰ سال گذشته چنین محصولی را توسعه دادهام و کارگزار ناچارا تایید میکند چون خیلی شرکت داریم که از قدیمالایام در کشور کار کردهاند؛ ولی وقتی ما تعداد این مشوقهای حوزه دانشبنیان را بالا میبریم، اینها ادعا میکنند که دانشبنیان هستند و تاییدیه را میگیرند. نکته دیگر اشتباه دولت و حاکمیت است که نگاه کمی به تعداد شرکتهای دانشبنیان میکنند. مثلا یک نفر میگوید تعداد شرکتهای دانشبنیان ما باید تا سال ۱۴۰۴، ۲۰ هزار شرکت باشد و در حال حاضر ۴۱۰۰ شرکت داریم. پس این موضوع به بدنه اجرایی هم دیکته میکند که تعداد این شرکتها را بالا ببرید. بنابراین اشکال در سیاستگذار است که تعداد را مشخص میکند و از آن طرف منابع را به شرکتهایی میدهد که تاییدیه را دارند. کارگزار هم از نظر حاکمیتی میفهمد که نباید سخت بگیرد. اینجاست که یک باگی به وجود میآید که شرکتهایی که خیلی هم کار فناورانه انجام نمیدهند تاییدیه را میگیرند و بخشی از منابع را صرف خودشان میکنند. بنابراین این مشکل متوجه دولت، حاکمیت و سیاستگذار است نه آن شرکتها. ما در هر تخصیص منابعی که میدهیم یک بخش آن اتلاف و سوءاستفاده است. این قانون سیاستگذاری است. قطعا تعدادی هستند که سوءاستفاده میکنند که باید جلوی آن را بگیریم.
دو نوع کشور داریم که در اقتصاد نوآور و فناور حرف برای گفتن دارند. یکسری کشورها دی.ان.ای فناوری داشتند مثل آلمان، آمریکا و انگلستان. این کشورها در دو قرن گذشته جزو پیشروها بودند. یکسری هم عقب ماندند؛ اما توانستند خود را برسانند مثل کره، چین و برزیل. وقتی تجربیات موفق این کشورها را نگاه میکنیم، میبینیم در یک دورههایی برای اینکه شرکتها و فضای عمومی کسبوکار مفهوم و منزلت فناوری را در کسبوکار درک کنند یکسری حمایتهای تشویقی گذاشتند. بعد از یک مدت هم برداشتند. قرار نیست این حمایتهای تشویقی مادامالعمر بماند. کلا در بحث شرکتهای دانشبنیان تا زمانی باید منابع اختصاص دادهشده به آنها ادامه پیدا کند که این شرکتها تسهیلات را دریافت کنند و بتوانند SUCCESS STORY و تجربیات موفق خلق کنند و ارزش افزوده چند برابری نسبت به کسبوکارهای قدیمیتر خلق کنند. آن وقت فضای عمومی کسبوکار طعم شیرین بازگشت سرمایهگذاری در فناوری را میفهمد و نیازی به این مشوقها و حمایتهای دولتی نداریم. پس اگر با این مفهوم به این قضیه نگاه کنیم، اکوسیستم شرکتهای دانشبنیان ایران یک اکوسیستمی از ذیل اکوسیستم اقتصاد نوآوری کشور میتواند باشد که با حمایتهای دولتی شکل گرفته که مفهوم اقتصاد نوآور بیشتر لمس شود. ما برای اینکه این اکوسیستم که ذیل اکوسیستم نوآوری است را تمیز نگه داریم که همه بفهمند، نیاز داریم که تجربیات موفق را بیشتر در آن خلق کنیم. برای این کار باید اکوسیستم دانشبنیان کارآمدتر شود و کیفیتش بیشتر باشد نه کمیت. وقتی ما به صورت فلهای شرکت دانشبنیان تایید میکنیم و آنقدر مشوقها را بیش از حد میکنیم در ظاهر، آنگاه یکسری سوداگر هم وارد این فضا میشوند و در کل نرخ موفقیت را پایین میآورد. پس از آن هدف نهایی که تفهیم مقوله فناوری به فضای کسبوکار است عقب میمانیم. این نخستین آسیب است.
آسیب دیگر که بسیار مهم است اینگونه است: کل فضای کارآفرینی داریم که اصطلاحا به آن «تله تخصص» میگوییم که باعث میشود انسانهای متخصص و دانشگاهی درونگرا شوند و وارد فضای عمومی نشوند. ما وقتی روی شرکتهای دانشبنیان سختگیری زیادی میکنیم، در اصل برای این شرکتها یک شهرت و آوازه ایجاد میکنیم. اینگونه بقیه قشر تحصیلکرده که خیلی فنی هستند دوست دارند این برند به آنها بچسبد؛ ولی وقتی فضایی ایجاد میکنیم که یکسری شرکت رانتطلب و یکسری شرکتی که دانشبنیاننما هستند وسط میآیند این باعث میشود قشری که در دانشگاهها هستند میگویند دانشبنیان شده دکان دستک و آنها وارد این فضا نمیشوند و این اصلیترین آسیبی است که در آینده متوجه این میشویم و در این شرایط این آدمهای متخصص ناامید میشوند.