محمد جوادی قاضیانی
به گزارش کسب و کار نیوز در این سند به صورت ضمنی میتوان استنباط کرد که راهبرد اصلی برای توسعه کشور توسعه دانشبنیان است. در این راه و برای توسعه شرکتهای دانشبنیان و رشد اقتصاد دانشبنیانی معافیتها و تسهیلاتی برای آنها در نظر گرفته شد تا کشور به این سمت حرکت کند. معافیتهایی مثل معافیتهای سربازی، مالیاتی و… و تسهیلاتی مثل پرداخت وامها و استفاده از تسهیلات مراکز رشدی مثل پارکهای علم و فناوری از جمله این مواردند. اگر بخواهیم به آمار استناد کنیم، براساس گزارش منتشرشده توسط معاونت علمی و فناوری رئیسجمهوری در سال گذشته وضعیت ایران در حوزه اقتصاد دانشبنیان و نوآور در شاخصهای جهانی ۴۲ رتبه بهبود یافته و از رتبه ۱۲۰ در سال ۲۰۱۴ به رتبه ۷۸ در سال ۲۰۱۶ رسیده است، اما موردی که ما شاهد آن هستیم و توجه ما را جلب میکند، رشد کند شرکتهای دانشبنیان و مسائل و موانع آنها در بحثهای مختلف از ساختار خود این شرکتها گرفته تا قوانین دولتی است. در این گزارش میخواهیم به مساله ساختار این شرکتها و ترکیب تیمهای آنها رسیدگی و آن را بررسی کنیم.
خلاء دانش مدیریتی و بازاریابی در شرکت های دانش بنیان
یکی از معیارها برای موفقیت یک شرکت و یک ایده تیم خوب است که این تیم خوب باید تنوعی از مهارتهای مورد نیاز آن شرکت و ایده را در خود داشته باشد.مثلا وقتی استارتاپی مثل اسنپ شروع به فعالیت می نماید مطمئنا تنها به یک تیم فنی و یا تنها به یک تیم بازاریابی و مدیریتی نیاز ندارد و ترکیبی از این ها را برای رسیدن به اهدافش نیاز دارد.تیمی که هم بتوانند بخش فنی را به روز نگه دارد هم بتواند با توجه به حضور رقبا، مشتریان خود را حفظ و راضی نماید و تصمیمات درست بگیرد و و همینطور بخش های دیگر مورد نیاز آن هم به خوبی حرکت نمایند .موردی که در شرکتهای دانشبنیان در کشور ما مشهود است، این است که بیشتر افرادی که به سمت شرکتهای دانشبنیان میروند و در این حوزه فعال هستند، افرادیاند که تخصصشان در حوزه فنی است و ما در این شرکتها خلأ دانش مدیریتی و بازاریابی را مشاهده میکنیم.
بهطور مثال اوایل دی ماه و در راستای معرفی محصولات برتر دانشبنیان پارک علم و فناوری دانشگاه تهران و مشاهده این خلأ در شرکتهای مستقر در این پارک این مساله را با محمدجعفر صدیقدامغانیزاده، معاون برنامهریزی و فناوری اطلاعات دانشگاه تهران در میان گذاشتیم و ایشان در پاسخ گفت: ما هم این اشکال را میدانیم و راهحل آن را بلد نیستیم. از کجا باید دانش مدیریتی تزریق کرد؟ از کجا به بعد اگر دانش مدیریتی نیامد شرکت افت میکند؟ روش تزریق آن دانش مدیریت چیست؟
وی در ادامه افزود: ما راهکارهای مختلف را امتحان کردهایم، اما این یک قسمت پیچیده از بازی است و من نمیتوانم بگویم راهحل دقیق چیست و پیدا کردن راهحلهای عملیاتی بسیار سخت است. بهطور مثال استارتآپهای حوزه آیتی در این زمینه بسیار موفق بوده و برای همین هم برای مردم شناختهشدهتر هستند، اما شرکتهای دانشبنیان در این زمینه ضعف جدی دارند. ضعف مسائل مدیریتی یکی از مسائل اصلی شرکتهاست، ولی اینکه چطور آن را جبران کنیم، کار آسانی نیست. سیاستهای روشن و حمایتهای خوبی در این زمینه وجود ندارد. مثلا به نظر من یک نهادی میتوانست در کشور متولی شود و افراد باسابقه را در این حوزه جمع کند و منابعی را در اختیار آنها قرار دهد تا این افراد در این مجموعهها حضور یابند و افراد را شناسایی کنند و به آنها این سرویس را بدهند. البته برای همه این کارها باید از افراد باتجربه استفاده شود و اینکه مدل این چیست، باید آن را دریابیم. در این حوزه باید از چند مسیر حرکت کرد و نمیشود راهحلهای ساده ارائه داد. به هر حال این یک مساله است و راهحلهای متفاوت وجود دارد و مشخص نیست که راهحل درست چیست.
تجاری سازی دستاورد های شرکت های دانش بنیان
البته با توجه به وجود این دغدغه راهکار های دولتی هم برای رفع موانع فروش مناسب شرکت های دانش بنیان و یافتن بازار مطمئن برای آن ها اندیشیده شده است که به طور مثال رسالت معاونت نوآوری و تجاری سازی فناوری در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در این راستا می باشد.یا اینکه پارک های علم و فناوری و مراکز رشد هم در این راستا و در جهت تجاری سازی این دستاورد ها فعالند ولی آنطور که باید نتوانسته اند موفق عمل نمایند.
عادل طالبی، متخصص بازاریابی و مدرس سازمان مدیریت صنعتی:
نیاز به بازاریابی قویتر در شرکتهای دانشبنیان
شرکتهای دانشبنیان در کشور ما بهویژه در سالهای اخیر اهمیت ویژهای پیدا کردهاند زیرا اهمیت این شرکتها مبتنی بر مفاهیمی بود که در اقتصاد مقاومتی مطرح شده بود. از طرف دیگر مشوقهایی که به این شرکتها داده شد، موجب شد که تعداد زیادی از شرکتها تمایل داشته باشند که خودشان را به عنوان دانشبنیان ثبت کنند. درباره موضوع تجاریسازی ایده و بازاریابی برای دانشبنیانها باید توجه داشته باشیم که یک طیفی در این شرکتهای دانشبنیان داریم که تعدادی واقعا شرکتهای دانشبنیان هستند و تعدادی هم هستند که جهت کسب منافع و بهرهبرداری از مزیتها و مشوقهای دانشبنیان خودشان را از طریق طی کردن مراحل و… دانشبنیان ثبت کردهاند. میخواهم در این یادداشت به تجاریسازی ایده در شرکتهای دانشبنیان واقعی و به یک تجربه شخصی در این حوزه بپردازم. من خودم را شخصا فرد خلاقی نمیدانم، اما افراد خلاق زیادی را دیدهام و چیزی که در آنها قابل مشاهده است، این است که عاشق ایده و محصولشان میشوند و خیلی از وقتها به این توجهی ندارند که آیا بازار توان جذب و نیاز به این محصول را دارد یا خیر. در حوزه تحقیقات علمی و دانشگاهی ما تحقیقات بنیادی را داریم که در حوزه تحقیقات بنیادی، محقق کاری به اینکه نتیجه تحقیقاتش مورد استفاده قرار میگیرد یا خیر، ندارد. ابتدا تحقیقات بنیادی انجام میشود و سپس بعد از مدتزمان مشخصی به تدریج تحقیقات کاربردی مبتنی بر این تحقیقات بنیادی میآید و محلهای مصرف و استفاده آن تحقیقات بنیادی را استفاده میکند و بعد از آن شرکتها وارد میشوند و از نتیجه این تحقیقات کاربردی نمونههای اولیه میسازند و بعد این نمونههای اولیه اگر بتوانند تجاری شوند و مورد نیاز بازار باشند، ممکن است که مورد توجه بازار قرار بگیرند. پس ما اینجا شاهد یک فرایند هستیم. شرکتهای دانشبنیان ما بعضا به این فرایند توجه نمیکنند. اینکه آیا این محصولی که تولید کردهاند، مبتنی بر نیاز بازار بوده است یا خیر. ممکن است محصولشان مبتنی بر تحقیقات کاربردی بوده باشد، ولی اینکه آیا بازار هم در حال حاضر آمادگی جذبش را دارد یا خیر، موضوع مهمی است. اگر بخواهم در این زمینه مثال بزنم، اگر اشتباه نکنم میتوانم اشاره کنم به شرکت ان.ای.سی که در دهه ۷۰ یا ۸۰ نخستین لپتاپ را که یک محصول کاملا نوآورانه و دانشبنیانی بود به بازار ارائه داد، اما بازار آن را نپذیرفت و پس زد. مثلا همین تلفنهای هوشمندی که امروز دست شماست، قبل از شرکت اپل شرکتهای دیگر آن را معرفی کرده بودند، اما بازار توانایی جذب آنها را نداشت یا اینکه شرکتی که آن را به بازار معرفی کرد توان ترویج آن محصول همراستا با بازار را نداشت. نکته بسیار مهمی که در زمینه تجاریسازی ایدهها در محصولات شرکتهای دانشبنیان وجود دارد، این است که گاهی بعضی از محصولاتی که آنها در حال ارائه آن هستند در بازار هنوز پذیرشش وجود ندارد. خود شرکتهای دانشبنیان هم که افراد متخصص در آنها حضور دارند ، معمولا تیم متخصص بازاریابی ندارند. متاسفانه پارکهای علم و فناوری و مراکز رشدی که وجود دارند، تیمهای بازاریابی قوی و جدی در داخل خودشان ندارند و نمیتوانند این برآیند را داشته باشند که آیا این محصول میتواند وارد بازار شود یا خیر و اگر وارد بازار شد، چه میزان سرمایه نیاز دارد. حتی اگر اینها را محاسبه کنند، بعدا در اجرای کمپینهای بازاریابی شکست میخورند زیرا بودجه مورد نیاز برای آن کار را ندارند. معمولا بودجه آنها و همه برآوردهای هزینهای برای آنها مبتنی بر این بوده است که آن ایده را تجاری کنند و بعد نمونه تجاری را بسازند. در صورتی که در بیشتر موارد باید توجه داشته باشیم که ساخت نمونه اولیه و نمونه اولیه تجاری قابل عرضه از لحاظ قیمت و کیفیت به بازار گاهی فقط ۳۰ درصد هزینههاست و بعضا تا ۷۰ درصد هزینهها را برای ورود یک محصول نوآورانه به بازار تبلیغات تشکیل میدهد. میدانیم که در نمودار plc ما مرحلههای معرفی، رشد، پذیرندگان سریع، پذیرندگان متاخر و بعد مرحله افول محصول را داریم. در مرحله معرفی و رشد موضوعات معرفی و پوزیشنینگ محصول بسیار مهم و هزینهبر هستند. معمولا در برآورد هزینههای اجرایی برای محصولات شرکتهای دانشبنیان این موضوع مغفول میماند. به نظر میرسد فرایندهایی که ایدههای این شرکتهای دانشبنیان و ایدههای نوآورانه و فناورانه در آن ثبت میشوند، باید مورد ارزیابی مالی از نظر بازاریابی هم قرار بگیرند و حمایتهای بازاریابی هم ارائه شود. حمایتهایی که در حال حاضر از شرکتهای دانشبنیان انجام میشود، در این حد است که مثلا معافیتهای مالیاتی داشته باشند و… خوب است، اما این جذابیتها بیشتر مورد استفاده شرکتهایی است که به نظر خیلی دانشبنیان نیستند و خودشان را ثبت کردهاند که صرفا از این تسهیلات استفاده کنند. آن شرکتهایی که واقعا دانشبنیانند، حواسشان به این هزینهها و فرایندهای پس از تولید و عرضه اولیه آن نیست و فکر میکنم که حمایتها باید در این جهت هم انجام شود و شرکتها شناسایی شوند. ما مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری را داریم و باید در داخل این پارکها واحدهای بازاریابی شکل بگیرند. این واحدهای بازاریابی باید با صدا و سیما، نشریهها، مجلات و فضای رسانه ارتباط داشته باشند و محصولات این شرکتهای دانشبنیان را بازاریابی کنند. البته باز هم تاکید کنم که فرایند بازاریابی قبل از فرایند تولید انجام میشود و گاهی بعضی از این شرکتهای دانشبنیان ما محصولاتی را تولید میکنند که شاید وقتش نرسیده است و این موضوع هم باید در این واحدهای بازاریابی ارزیابی شود. از طرف دیگر طی این فرایند خیلی از هزینههای اضافی را شاهد هستیم که نمونههای مختلف ساخته میشود و این کار مهندسان صنایع و دیگر متخصصان است که این اصلاحات را انجام دهند. از طرفی هم وقتی محصول نهایی آماده شد، دسترسی آن به بازار انجام بپذیرد. اگر این اتفاق بیفتد، به نظر من ممکن است که بتوانیم امیدوار باشیم که ایدههای شرکتهای دانشبنیان وقتی به نمونه اولیه تجاری میرسند، قابل عرضه در بازار باشند.