سرمقاله
انتخاب واژگان درست از سوی مشاورین یا کارشناسان در خصوص مسائل اقتصادی ارزی بسیار حیاتی است. واژه دلارزدایی مفهوم گنگی از سیاست های ارزی است. چراکه پول ملی هر کشوری در مقایسه با سایر ارزها نرخ گذاری می شود. حتی تغییر مبنا به یوآن یا درهم موثر نخواهد بود. چراکه خود یوآن و درهم بر مبنای ایندکس دلار قیمت می گیرند. رویکرد احساسی درحوزه نظریات و سیاست های اقتصادی آسیب زا است. باید سیاست ها با منطق و واقع بینانه تدوین شود. همچنین احساس و شور ملی در مرحله اجرای سیاست ها می تواند کمک کننده باشد.
در سیاست های اقتصادی علایق و دوست داشتن ما اهمیت ندارد. و آنچه مهم است امکان پذیری است. رویکرد حماسی در تدوین سیاست واقع بینی را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین برنامه ریزی ها شعاری و رویاگونه هدف گذاری می شوند. تحقق ۲۵ درصدی برنامه های ۵ ساله از یک سو و میانگین رشد منفی اقتصادی به جای ۸ درصد هدف گذاری شده مقید این امر است. دلسوزی واقعی بایستی در جهت کمک به تحقق برنامه های منطقی و امکان پذیر، می تواند محقق شود. برای ادعای کارشناسی بودن دلارزدایی کافی است به یک سوال پاسخ دهیم. آیا برای مانده تراز بازرگانی مثبت خود با عراق دلار می خواهیم یا دینار؟
منافع ملی و شعور اقتصادی طلب دلار را در دستور کار قرار می دهد. چراکه با دینارعراق نمی توان با کشورهای دیگر مبادله تجاری داشت. همچنین این مانده تراز ناشی از انجام داد و ستدهای مورد نیاز بوده است و دیگر هیچ کالایی برای واردات از عراق مد نظر نیست. اگر بخواهیم نیازهای وارداتی خود را به جای کشور تولیدکننده با واسطه گری عراق انجام دهیم بایستی حداقل ۲۰ تا ۳۰ درصد هزینه اضافی لحاظ کنیم.
پس طبیعی است همه کشورها به دنبال دریافت مانده تراز بازرگانی خود به صورت ارز معتبر و مورد پذیرش همه کشورها قرار باشند. این گفته ها حمایت از دلار نیست. چراکه نگارنده معتقد است آمریکا با ایجاد فضای اقتصادی، سیاسی و اعتباری برای خود علی رغم کسری ۷ و نیم تریلیون دلاری، همچنان کاغذ چاپ می کند و از کشورهای دیگر دارایی به یغما می برد. اما آیا برای مبارزه با این رویکرد بایستی به شیوه ها و روش های غلط متکی شد و با نگاه حماسی و احساسی سیاست گذاری کرد؟
کشورهای عضو بریکس و شانگهای از مدتها پیش به دنبال ایجاد پول واحد بوده اند. اما تجربه یورو با خروج انگلیس از یک سو و با نمایان شدن وابستگی شدید به انرژی با آغاز جنگ اکراین از سوی دیگر، نه تنها یورو بلکه اقتصاد چین را نیز تا حدودی دچار چالش کرد.
موضوع تضعیف حکمرانی دلار به نظر می رسد فعلا موفق نشده است. چراکه در یک سال گذشته ارزش برابری دلار از ۹۶ به ۱۰۴ رسید و اینک بالاتر از ۱۰۱ است. آمریکا ۲۵ درصد از اقتصاد جهان و ۶۱ درصد از بازار سهام را در اختیار دارد و توانمندی نظامی و سیاسی خود را پشتوانه اقتصاد کرده است. این در حالی است که تراز تجاری ایران ۲۵ صدم درصد است. چین با در اختیار داشتن ۱۵ درصد از اقتصاد جهان با همه چالش های موجود با آمریکا به دنبال ایجاد آرامش و تمرکز در رشد اقتصادی است.
بدیهی است کشور ما بایستی ضمن عبور از چالش های سیاسی و اقتصادی ایجا شده از طرف دشمنان و رقبا، با کاهش جبهه های سیاسی و اقتصادی به مدیریت اقتصاد و مدیریت شیطان بزرگ بپردازد. لازم به ذکر است می توان برای کاهش تاثیر منفی دلار در اقتصاد ، سیاست گذاری کرد. گام اول افزایش تولید و افزایش صادرات است. این امر با قیمت گذرای دستوری و سرکوب قیمت به ضرر تولید و به نفع دلالان نمی تواند موفق باشد.
تا زمانی که دلار و قیمت کالاها تک نرخی نشود و دلار صادرات فاصله زیاد از دلار بازار آزاد داشته باشد، نمی توان از کاهش تاثیرگذاری دلار صحبت کرد. در عمل تولید و صادرات در حال تنبیه و دلالی و رانت خواری در حال تقویت است. تغییر رویکرد بسیار ضرورت دارد. برای این امر تشکیل کارگروه منتقدین مستقل در دولتها ضرورت دارد. این پیشنهاد سالهاست مطرح می شود و دولتها بیشتر به مشاورین خاص خود که البته گاها هم بسیار ضعیف هستند اعتماد می کنند. اقتصاد کشور در شرایطی است که توان کوچکترین آزمایش و خطا وجود ندارد.