مینا حسینی
به گزارش کسب و کار نیوز، ریشهیابی مشکلات شتابدهندهها در ایران میتواند این اکوسیستم را به سمتوسوی تازهای هدایت و مشکلات این بخش را تا حد امکان حلوفصل کند. وقتی وارد این اکوسیستم میشویم آنچه تیمهای استارتآپی مطرح میکنند، این مساله است که مشکل عدم تجربه منتورها مهمترین معضل حاکم در شتابدهندههاست. در این میان نبود یک تیم خوب برای سرمایهگذاری هم معضل مهمی است که امروزه گریبانگیر شتابدهندهها و سرمایهگذاران حوزه استارتآپی ایران شده است. همچنین افزایش ریسکپذیری و قدرت خطر کردن برای سرمایهگذاری در تیمهای موجود نکته مهمی است که اگر بتوان آن را سر و سامان داد میتوان به حل شدن هر سه مشکل بهطور همزمان امیدوار بود. مشکل اصلی شتابدهندهها در ایران به عدم تجربه منتورها برمیگردد و پس از آن ساماندهی نامناسب جزو مشکلات اصلیشان بهشمار میرود. همچنین مهمترین چالش حاضر اکوسیستم استارتآپی کشور از دید مدیران برتر شتابدهندهها کیفیت پایین تیمها و در نتیجه عدم علاقه سرمایهگذاری روی آنهاست. امروزه شتابدهندهها بیشتر از آنکه مشکل مالی داشته باشند، در مرحله پیششتابدهی آسیبهایی دارند و بهدنبال تیم قوی و خوب و مورد اعتماد هستند.
عوامل شکست شتابدهندهها چیست؟
دلایل شکست شتابدهندهها چندین مورد است. یکی از این موارد عدم توانایی در جذب بهترین تیم است که گاه به خاطر مشکلی مثل مکان نامناسب شتابدهنده است، چراکه در برخی شهرستانها که شتابدهندهای وجود دارد، اکوسیستم و تیمی وجود ندارد. همچنین ناتوانی در شناسایی تیمهای خوب از دیگر معضلات شتابدهندههاست و مواردی چون توانایی اجرایی، استقامت، نظم، صداقت و کار تیمی در تیمهایی که هدایت میکنند وجود ندارد. برخی شتابدهندهها نیز فاقد برنامه انتخاب قاطع و ساده هستند و یک فرایند پیچیده و زمانبر را الگوی خود قرار میدهند و یا یک راه بسیار ساده را برای خود متصور میشوند که هر دو مشکلاتی دارد. در نوع اول، پیچیدگی و زمانبر بودن کار مصیبتبار است. همچنین شتابدهندهها در جذب کارآفرینان و سرمایهگذاران باتجربه و قوی ناتوان هستند و این ناتوانی در جذب تیم کارآمد نیز مشاهده میشود. شتابدهندههای دانشجویی عمدتا با شکست مواجه میشوند؛ چراکه تعامل خوبی با منتورها و تجربه مناسب را ندارند.
«کسبوکار» در گفتگو با یک کارشناس، تعدد شتابدهندهها و عدم موفقیت استارتآپها را بررسی میکند.
محتملترین نتیجه برای هر استارتآپی شکست است
حسین مزروعی، مدیر شتابدهنده «آواگیمز»
در ایران شتابدهنده های بسیاری راه اندازی شده اند. تعداد زیادی از این شتابدهندهها در تهران مستقرند و بسیاری از شهرها ۲ تا ۳ شتابدهنده دارند. قراردادهای متفاوتی بین تیمهای استارتآپی و شتابدهندهها منعقد میشود زیرا طبیعی است که هر شتابدهندهای متناسب با شرایط و نیاز خود، مدلش را طراحی میکند. در الگوی اولیه، چند شتابدهندهای که در ابتدا در ایران راه افتادند یک الگوی پیشنهادی آوردند که بعد بسیاری از شتابدهندههای دیگر همان الگو را پیروی کردند؛ اما در حال حاضر با گذشت زمان و با توجه به اینکه فضا به سوی پختهتر شدن میرود تقریباً همه شتابدهندهها به این نتیجه رسیدهاند که باید براساس شرایط و نیاز خود یک مدلی را طراحی کنند از اینکه آیا میخواهند سهمی از تیمهای استارتآپی بگیرند یا اینکه چقدر سهم میخواهند بگیرند یا هر چیز دیگری. تیمهای استارتآپی در زمان عقد قرارداد با شتابدهنده مدنظر خود باید دقت کنند و در این بین عملکرد شتابدهنده میتواند تعیینکننده باشد. تیمهای استارتآپی باید دقت کنند آیا در گذشته آن شتابدهنده توانسته موفقیتی ایجاد کند یا اینکه تعداد تیمهایی که با آن شتابدهنده کار کردهاند چند میزان است. در گام بعد این تیمها باید نگاه کنند که شبکه سرمایهگذاران اطراف آن شتابدهنده چقدر قدرتمندند. اگر شتابدهندهای ادعا میکند میتواند آن تیمها را در هر حوزهای کمک کند، تیمها میتوانند اعتبارسنجی کنند که آن شتابدهنده چقدر توان دارد. گپ و گفت با تیمهایی که در گذشته در آن شتابدهنده مستقر بودهاند بسیار کمککننده خواهد بود. بهطور مثال اگر شتابدهندهای از منتورشیپ صحبت میکند، تیمهای استارتآپی میتوانند با آن تیمهایی که در آن شتابدهنده مستقرند، گفتگو و بررسی کنند منتورشیپ در چه سطحی بوده است و چقدر توانسته به تیمها کمک کند. این موارد موضوعاتی است که تیمهای استارتآپی باید زمانی که میخواهند با شتابدهندهای قرارداد ببندند، در نظر بگیرند. این تیمها در زمینه حقوقی هم میتوانند با افرادی که تخصص بیشتری در حوزههای حقوقی دارند، مشورت کنند که چه بندهایی ممکن است در قرارداد باشد که در کوتاهمدت یا بلندمدت به نفع یا به ضررشان باشد؛ ولی مهمتر از این مساله که در حال حاضر یک تیم چه درصدی باید به شتابدهنده بدهد یا اینکه یک حقی را به شتابدهنده واگذار بکند، این مساله است که واقعاً چقدر آن شتابدهنده میتواند به موفقیت تیم کمک کند. در صورتی که تیم به موفقیت نرسد، اینکه آن شتابدهنده ۵ درصد بیشتر بگیرد یا کمتر، هیچ تفاوتی نخواهد کرد و اگر آن تیم به موفقیت برسد بهتر است از اینکه به فکر درصد باشند. پس عملکرد شتابدهنده و اینکه با ورود به آن شانس موفقیت تیم چقدر ممکن است بالا برود موضوع مهمتری است و تیمهای استارتآپی باید این مساله را در نظر بگیرند. محتملترین نتیجه برای هر استارتآپی شکست است. در کل دنیا درصد زیادی از استارتآپها شکست میخورند و درصد کمی از آنها موفق میشوند و ما در این میان فقط آن درصد کمی که موفق شدهاند را میبینیم و فکر میکنیم آخر این مسیر موفقیت است. تیمها باید این موضوع را در نظر داشته باشند و پلنهای بعدی داشته باشند که به فرض اینکه استارتآپ آنها شکست خورد در آینده دست به چه کاری بزنند؟ آیا یک استارتآپ دیگر راه بیندازند؟ آیا با شتابدهندههای دیگر کار کنند؟ این مسائل، مسائل مهمی است که تیمهای استارتآپی باید به آنها فکر کنند. شکست خوردن اصلاً مساله بغرنجی نیست، بلکه لازم است دوباره شروع کنند. این شکستها همه تجربه است.
تعداد زیاد شتابدهنده کمکی به کشور ما نمیکند. موضوع این است که اگر در حال حاضر ۱۰۰ شتابدهنده داریم (این عددها فرضی است) و مدل این ۱۰۰ شتابدهنده این است که هر کدام در سال بخواهند ۲۰ تیم بگیرند پس ما دو هزار تیم استارتآپی خوب در سال لازم داریم که وارد این شتابدهندهها شوند و با فرض اینکه ۱۰ درصد این تیمها در خروجی بخواهند جذب سرمایه کنند و ۹۰ درصد دیگر شکست میخورند و از ۱۰ استارتآپ یک استارتآپ در خروجی میخواهد جذب سرمایه کند (که در واقع حداقل توقعی است که در خروجی شتابدهنده از استارتآپ میتوان داشت) پس ما دو هزار استارتآپ در سال وارد این چرخه کردهایم و از طرف دیگر ۲۰۰ استارتآپ در سال در خروجی این شتابدهندهها میخواهند جذب سرمایه کنند. در حلقه رشد استارتآپها یک حلقه به صورت کاریکاتوری رشد کرده است و این حلقه تعداد زیاد شتابدهندههاست. آیا در حال حاضر VCای داریم که سرمایه خطرپذیر در سال به ۲۰۰ استارتآپ بدهد؟ یا تعدادی VC داریم که این کار را بکنند؟ آیا ما دو هزار تیم در سال داریم که وارد این تعداد شتابدهنده شوند؟ و چون جواب هر دو سوال منفی است و مخصوصا آن دو هزار تیم که با کیفیت مطلوب بخواهند وارد شتابدهنده شوند، نداریم پس در نتیجه شما هرچه تعداد شتابدهندهها را زیاد کنید سودی نخواهد داشت. شاید یکی از سادهترین کارهای دنیا از نظر ظاهری شتابدهنده زدن باشد؛ یعنی چیزی که از شتابدهنده در بیرون دیده میشود این است که یک فضای فلت و تعدادی میز و صندلی است و این سادهترین قسمتی بوده است که میتوان رشد داد. هر دانشگاهی و هر جایی که احساس کرده که فضایی دارد، وسایلی به اندازه ۱۰۰ نفر فراهم کرده و این شتابدهنده راهاندازی شد. چون این قسمتی بوده که سادهتر از بقیه قسمتها میتوانسته رشد کند در حال حاضر تعداد شتابدهندهها زیاد شده است. کار ساده را انتخاب کردهایم و این قسمت را رشد دادهایم و تعداد شتابدهندهها زیاد شد. وقتی ما تعداد زیادی شتابدهنده و تعداد کمی تیم خوب استارتآپی داریم که به این شتابدهندهها بپیوندند، اتفاقی که میافتد این است که شتابدهندهها بتوانند ریسک خود را در جای دیگری مدیریت کنند. حالت ایدهآل آن، این است که اگر شتابدهندهها سالی ۲۰ تیم میخواهند، سالی ۲۰ تیم خوب بتوانند در ورودی بگیرند. حالتی که در حال حاضر اتفاق افتاده این است شما ۲۰ تیم خوب در ورودی ندارید و به جز معدود شتابدهندههایی که ممکن است برند آنها در جایگاه درستی باشد، وقتی بهطور مثال ۵ تیم در ورودی دارید، هزینه سربار بسیار زیاد میشود و شتابدهندهها ناگزیر میشوند که به شکلی دیگر ریسک خود را مدیریت کنند و به تیمهای استارتآپی ورودی خود بگویند که من سهم بیشتری از تو میگیرم برای اینکه بیزینسمدل شتابدهنده کار کند؛ ولی در کل این موضوع باعث شده بالانس همهچیز بههم بریزد. به همین دلیل بالانس قراردادهایی که شتابدهندهها با تیمها میبندند هم حتی تا حدی بههم ریخته است.