سرمقاله
این دولتی مجموع دولت و خصولتیهاست. آن مقدار کمی که هست، در صنایع مختلف پخش است؛ یعنی عملا بخش خصوصی واقعی وقتی هم که میخواهد کاری را انجام بدهد ۱۰ تا ۱۵ درصد و حتی ۲۰ درصد یک بازار و یک صنعت در دست اوست و این مساله میتواند به صورت مشخص این پیام را برساند که عملا این بخش نمیتواند کارایی داشته باشد و فقط میتواند امرار معاش برای خودش بکند و خط و رفتار نمیتواند در آن ایجاد کند. بهترین کار در این حوزه این است که همه بنگاههای اقتصادی در تشکلهای اقتصادی با هم جمع شوند چون ما وقتی کارهایی را در قامت شرکتی نمیتوانیم انجام بدهیم، در قطع تشکلهای اقتصادی میرویم و دور هم مینشینیم و کارهایی که با قوت و قدرت آن تشکلها میتوانیم انجام بدهیم، آنها را آنگونه پیش ببریم. این موضوع که خصولتیها در مناقصات برنده میشوند و به اسم دانشبنیان بودن دست به این کار میزنند، در مشاغل دیگر هم هست و حتی هنوز در غیر دانشبنیانها هم وجود دارد چون متاسفانه دولت رقیب است؛ ولی یکباره یک مجموعه دولتی از خودش یک مجموعه تحقیقاتی درست میکند و آرامآرام آن مجموعه برای خودش شرکتهایی ایجاد میکند. مثلا در حوزه الکترونیک، آن شرکت در واقع از طریق مناقصات وارد حوزه الکترونیک وارد میشود. آنگاه به واسطه اینکه دانشبنیان هم هست، در مناقصه برنده میشود. اینجا ما اگر به کارفرماها نگاه کنیم، برای آنها نیز بهتر و مفیدتر است که کار به ارزانترین قیمت و با بهترین کیفیت انجام شود؛ اما اینجا توجه به این موضوع که آیا خصولتی باشد، دولتی باشد، خصوصی باشد شاید بتوانیم بگوییم برایشان اهمیتی ندارد. همانطور که در سال رونق تولید میگوییم تولید ایرانی باشد و اگر یک کالایی تولید ایرانی دارد خارجی آن را برای دولت نخریم، باید یک قوانین بالادستی بگذاریم که دولت مجاب بر این شود که حتما از بخش خصوصی برای اجرای پروژههایش استفاده کند؛ یعنی اینجا فقط ما شعار این را بدهیم که فقط میخواهیم کالای ایرانی تهیه کنیم بعد یک شرکت خصولتی آن کالا را از بخش تولید تهیه کند و بعد خودش با درصدی افزایش بخواهد آن کالا را بفروشد در واقع کار پیش نمیرود. پس اینجا شاید نکته مهم این است که ما باید از کارفرمایان یا دستگاههای مناقصهگزار، دولت و سازمان برنامه و بودجه بخواهیم که پروژههای اجرایی را به دست بخش خصوصی بسپارد. این اتفاق به صورت واقعی هنوز نیفتاده است. نکته دیگری که وجود دارد این است که شرکتهای دانشبنیان یا آنهایی که میآیند و به خاطر اینکه میخواهند پرواز و حرکت کنند چون عملا خودشان دانش فنی را دارند؛ اما دانش بیزینسی یا تجاریسازی محصولات و خدماتشان را ندارند، کنار شرکتهای بزرگ قرار میگیرند، این کار خیلی خوب است و باید این اتفاق بیفتد تا شکست نخورند؛ اما این را بدانند که اگر کنار خصولتیها قرار بگیرند، اتفاقی که میافتد این است که به این موضوع دامن میزنند. جایگاه این موضوع در بحث تشکلهاست. به این صورت که در قسمت تشکلها بیایند و کنار این موضوع همه با هم قرار بگیرند و دانشبنیانها از تشکلهای بالادستی خود که در بخش خصوصی هستند مشاوره بگیرند. ما مجمع تشکلهای دانشبنیان را در اتاق ایران داریم که عملا جایگاهی است که زیرمجموعهاش کلیه تشکلها هستند که بستری است که میتواند باعث شود این کسبوکارها از مشاورههای خوبی بهرهمند شوند چون آنها در بخش خصوصیاند و سرد و گرم بازار را چشیدهاند و حتی میتوانند پارتنرهای بیزینسی را به شرکتهای دانشبنیان معرفی کنند. خصولتیها در تشکلها نمیآیند چون میدانند تشکلها جایگاهی برای آنها ندارند. تعدادی از آنها که وارد تشکلها میشوند، به اسم شرکتهای خصوصی خود میآیند و وارد میشوند؛ اما در آنجا اگر بیایند میتوان آنها را کنترل کرد؛ اما موضوع مهم این است که ما یک پرده عقبتر میرویم و به آن دانشبنیانها میگوییم شما به تشکلها وارد شوید چون ما یک موضوع مشاوره در بحث دانشبنیان و استارتآپ داریم. این شرکتها از این موضوع محروم هستند. چون میخواهند کنار VCها قرار بگیرند و پرواز کنند و کارهایشان را انجام بدهند و یکسری چیزها را از یاد میبرند. بعد که گرفتارش شده و متوجه میشوند دیگر کاری نمیتوانند بکنند. در آن زمانی که دارند مشاوره میگیرند و میخواهند ببینند چه کار باید برای تجاریسازی محصولاتشان بکنند اگر از همان موقع کنار تشکلهای تخصصی حوزه خود قرار بگیرند این مساله باعث میشود که حداقل مسیر و راه برای آنها هموارتر باشد و اتوماتیک کنار خصولتیها قرار نگیرند. موضوع مهم این است. ما شرکتهای بزرگ زیادی داریم که سنتی هستند؛ اما میتوانند به دانشبنیانها سرویسی را ارائه دهند که کنارشان بیایند چون سنتیها هم باید تغییر کنند. آنها نیاز به این دارند که حتما این شرکتها کنارشان قرار گیرند؛ ولی شرکتهای دانشبنیان آنها را نمیشناسند. آنجاست که خصولتیها با توجه به رانت و ابزاری که در دست دارند، این شرکتها را زودتر پیدا میکنند و نمیگذارند این شرکتها پایشان به آن طرف برسد؛ اما اگر آن دانشبنیانها از ابتدا (همین ۴ هزار و ۵۰۰ شرکتی که هستند که تعدادی از آنها فعالند و از بقیه اثری نمیبینیم. حرف از ۲۰۰ تا ۵۰۰ شرکت فعال است. بقیه را ما نمیدانیم کجا هستند) همه بیایند و کنار تشکلهایشان قرار بگیرند (دلیل ندارد تشکلهای آنها دانشبنیان باشد، تشکلهایی که وجود دارند و بعد تشکلهای دانشبنیان) این میتواند اثر بگذارد که اصلا این موضوع در ابتدا در نطفه خفه شود و اصلا وارد این موضوع نشود. در حال حاضر دانشبنیانها وقتی شکل میگیرند کار تشکلی بلد نیستند و فکر میکنند در حال حاضر که کنار هم جمع و استارتآپ شدهاند حالا میخواهند وارد بازار شوند. مشکل این است که اصلا متوجه کار تشکلی نیستند؛ یعنی در ابتدا که یک شرکت ثبت میکنیم چطور برای مجوز دانشبنیان بودن باید بروند و مجوز دانشبنیان بودن بگیرند، شاید اینجا این موضوع میتواند اینگونه باشد که معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری همینطور که مجمع تشکلهای دانشبنیان زیر نظر آن مرجع و اتاق ایران هست میتواند اجباری را به وجود بیاورد بابت اینکه شرکتها از ابتدا که میخواهند تشکیل شوند و مجوز دانشبنیان بگیرند حتما عضو تشکل تخصصی مربوطه خود شوند. این اتفاق باعث میشود که از ابتدا حداقل مورد راهنمایی درست قرار بگیرند چون ما به سمت اقتصاد دانشبنیان میخواهیم برویم و باید بین اقتصاد سنتی و اقتصاد جدید ما یک وحدت رویه ایجاد شود و یک حلقهای میخواهد. این حلقه در دست بخش خصوصی و تشکلهای بخش خصوصی است.
وقتی دانشبنیان میگوییم واقعا حرف ما از دانشبنیان این است که آن تفسیر و شکل درست دانشبنیان اگر باشد اقتصاد ما خیلی فاصله با چنین اقتصادی دارد. ما هنوز که از اقتصاد بدون نفت حرف میزنیم اقتصاد ما نفتی است و داریم بودجه را بدون نفت میبندیم؛ اما بستر را برای دانشبنیانها فراهم نکردهایم که بتوانند زمام را به دست بگیرند. دانشبنیانها هم به خاطر اینکه لازم است مشاوره شوند که بدانند مسیر را چطور طی کنند (چون وقتی میگوییم اقتصاد دانشبنیان چیزی نیست که از یک شرکت دانشبنیان دربیاید) این حتما نیاز به این است که در یک انسجام همه دور هم باشند و باز اینجا میتوانند تشکلها و بعد اقتصاد دانشبنیان که میتواند بسترسازی برای اقتصاد هوشمند به وجود بیاید تقریبا همه به هم وصل شوند و جایگاهی دارد که دولت دارد روی آن کار میکند تا اقتصاد ما به این سمت برود؛ اما یک نگرانی وجود دارد. در اتاق ایران در جلسهای این موضوع را گوشزد کردم که مبادا ما اقتصاد هوشمند دولتی داشته باشیم. ما اقتصاد هوشمند را داشته باشیم ولی دولت فقط بستر آن را ایجاد کند، نه اینکه داخل آن موضوع بیاید و دوباره بحث تصدیگری خود را هم بخواهد آنجا داشته باشد زیرا این اتفاق باعث میشود که این موضوع به بیراهه برود.