مینا حسینی
به گزارش کسب و کار نیوز، ورود به بورس برای استارتآپها در ظاهر غایت مطلوبی است که به دست آمدن آن راه دشواری دارد و باید گفت در عمل استارتآپهای ایرانی برای ورود به بورس هفت خوان سختی در پیش دارند. کارشناسان بازار سرمایه اعتقاد دارند با توجه به هدفگذاریها و درخواستهای موجود، هنوز هم میشنویم استارتآپهای ما فاصله زیادی با IPO شدن و پذیرش در بورس و فرابورس دارند. یکی از پرتکرارترین این چالشها هم عدم وجود شفافیت و ساختارهای مالی لازم در استارتآپها برای ورود به بورس است. سرمایهگذاران باید معنی رشد را بفهمند و بدانند که لزوما سود تنها دغدغه نیست و استارتآپها هم باید بدانند نباید تنها بهدنبال جذب سرمایه بود و نکته مهم این است که بتوانند اثبات کنند که کسبوکارشان در نهایت به سود خواهد رسید. ورود به بورس اخیرا بیشتر مورد توجه استارتآپها قرار گرفته است. حتی برخی از استارتآپهای بزرگ مانند دیجیکالا گفتهاند که سعی دارند تا سال ۹۸ وارد بازار سرمایه شوند، اما قوانین را مناسب شرکتهای تکنولوژی نمیبینند. از سوی دیگر ورود شرکتها به بورس نیاز به ارائه تصویری شفاف از عملکرد مالی آنها دارد و به همین دلیل برخی تصور میکنند که وارد نشدن استارتآپها به بورس نشاندهنده کارنامه مبهم مالی آنها و یا عدم توان رقابت در بازار بورس است.
مجموع همین عوامل، موجب شده تا این تصویر به وجود بیاید که ورود شرکتها و مخصوصا استارتآپها به بورس، نشانهای از موفقیت آنهاست. این درحالی است که طبق آمارهای جهانی ۷۵ درصد از استارتآپهایی که به بورس وارد میشوند، علامت سقوط سهم آنها روی تابلوها نمایش داده میشود. اما واقعا شرایط بازار بورس ایران تا چه اندازه آماده پذیرش استارتآپهاست و چه عواملی موجب میشود تا آنها از ورود به تابلوها صرفنظر کنند؟ این در حالی است که مدیرعامل فرابورس ایران چندی پیش گفت: «مشکل قوانین برای ورود استارتآپها به بازار بورس حل شده است.» امیر هامونی ادامه داد: «در حال حاضر در فرابورس تابلوهایی وجود دارد که برای ورود به آن شرکتها لازم نیست سه سال سودآور باشند و برای ورود به تابلوی دوم کافی است تا یک سال از تاسیس شرکتها گذشته باشد. حتی اگر شرکتها زیانده باشند هم میتوانند با یک چشمانداز مثبت وارد تابلوی دوم فرابورس شوند.» با همه این تفاسیر باید دید چرا ورود استارتآپها تاکنون رنگ واقعیت به خود نگرفته است. «کسبوکار» در گفتگو با کارشناسان این مساله را بررسی میکند.
زمان مناسب ورود استارتآپها به بورس
عادل طالبی، کارشناس تجارت الکترونیک
در آمریکا هم تعداد استارتآپهایی که وارد بورس شدهاند، زیاد نیست. به هر حال وارد بورس شدن عملا کنترل استارتآپ را از مدیر آن میگیرد. «علیبابا» هم سال گذشته بعد از ۱۲ یا ۱۳ سال وارد بورس آمریکا شد. اجبار نیست که حتما هر استارتآپی باید وارد بورس شود. هل دادن استارتآپها هم به اینکه وارد بورس شوند، اشتباه است. باید اجازه بدهیم استارتآپ به آن بلوغ لازم برسد تا از نظر مالی، مدیریتی و فرایندها آمادگی آن را داشته باشد تا وارد بورس شود. سال گذشته میخواستند تعدادی از استارتآپها را به شکل نمایشی وارد بورس کرده و از این کار استفاده تبلیغاتی کنند. با توجه به اینکه بورس یکسری قوانین سختگیرانه دارد و عملا استارتآپها بخشی از این قوانین را نمیتوانند رعایت کنند و آن مواردی که بورس دارد مثل آمارها و اعداد و ارقام، یکسری مشکل قانونی هست که آنها میخواستند آن را تسهیل کنند. اما اینکه استارتآپها وارد نشدند، جای خوشحالی دارد چون بورس اصولا دست و پای استارتآپ را میبندد و آن را کند میکند چون روندهای حضور یک شرکت در بورس روندهایی است که از نظر مالی، تصمیمگیری و اجرایی و مجامع و… جلوی پیشرفت یک استارتآپ را میگیرد چون هر لحظه باید تصمیم بگیرد. نیازی نیست استارتآپها را برای ورود به بازار سرمایه هل بدهیم و اگر این اتفاق نیفتاده جای خوشبختی و خوشحالی دارد. کما اینکه بورس ایران هم بورس به معنای جهانی آن نیست. ما یک کشور تحریمشده هستیم که یک تراریوم درست کردیم که نه میتوانیم از خارج مشتری بگیریم و نه میتوانیم چیزی را به خارجیها بفروشیم و نه میتوانیم سرویسی را از خارجیها بگیریم و هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. پس چه بورسی است؟ و آیا با وارد شدن در این بورس اتفاقی برای استارتآپها خواهد افتاد؟
مشکل نقدینگی استارتآپها را نباید با زور و با ورود به بورس تامین کرد زیرا تنها راهکار ما بورس نیست. شاید مشکل ما VCها یا شرکتهای سرمایهگذاریمان هستند. الزاما نباید بورس به عنوان یک راهکار مد نظر قرار بگیرد. راهکاری به ذهنمان رسیده و میخواهیم آن را به زور به استارتآپها قالب کنیم. اگر در قسمت سرمایهگذاری مشکل دارید صندوقهای سرمایهگذاری باید اصلاح شوند و الزاما نباید به بورس برویم. به زور فرستادن استارتآپها به بورس کار درستی نیست. اگر یک استارتآپی بزرگ و بالغ شد و آن شرایط قانونی ورود به بورس را پیدا کرد آن موقع مدیر و مالک آن استارتآپ تصمیم میگیرد که وارد بورس بشود یا نه؛ اما اینکه به زور با دستور دولت برای اینکه نمودار درست کنند و گزارش بدهند این کار نتیجهای نخواهد داشت. مانند شرکتهای دانشبنیان میشود که وارد بورس شدند. چه اتفاقی افتاد؟ دانش ما بنیان شد یا بنیان ما دانش؟ اجازه بدهیم خود بازار به بلوغ برسد که با همین قوانین موجود بتواند وارد بورس شود. یک چیز طبیعی است که اگر بچه چند ماه زودتر متولد شود باید در دستگاه نگهداری شود. باید اجازه بدهیم استارتآپ نیز مانند بچه به زمان تولدش برسد؛ اما در ایران استارتآپی نداریم که به آن مرحله رسیده باشد. فعلا یکی، دو بیزینس هستند که آمادگی پیدا کردهاند مانند «پارسآنلاین»، «آسیاتک» و «افرانت». اینها یک مقدار به آن حد و اندازه رسیدهاند که وارد بورس شوند. سال گذشته چند استارتآپ درخواست داده بودند؛ ولی نمیتوانند وارد شوند. یک کمیسیون هایتک در فرابورس ایجاد کردند که از آن طرف به گونهای آن استارتآپها را وارد بورس کنند؛ در حالی که نباید این کار را کنند زیرا این کار نوعی زود به دنیا آوردن بچه است که باعث میشود بچه ناقص به دنیا بیاید یا مشکل جدیتری پیدا کند. باید اجازه بدهیم این استارتآپها خود بالغ و بزرگ شوند و قدرت تصمیمگیری پیدا کنند، نه با دستور نهادهای مالی و دولتی.
تا وقتی تحریمها رفع نشود هیچ اتفاقی نمیافتد زیرا ما به بازارهای جهانی دسترسی نداریم. اندازه ما خیلی کوچک است و فقط ۸۰ میلیون هستیم. نفوذ موثر اینترنت کمتر از ۶۰ درصد است. میگویند ۹۰ درصد است؛ ولی آن محاسباتی که انجام میدهند ضریب نفوذ اینترنت نیست. باید وارد گوگل شوید و جستجو کنید تا از نت استفاده کرده باشید. اینگونه فقط ۳۰ تا ۴۰ درصد ما به اینترنت دسترسی دارند. تا مشکل تحریمها، دستوری بودن تصمیمگیریها و اقتصاد حل نشود عملا حماقت است اگر بخواهیم به زور استارتآپها را وارد بازی بورس کنیم که بازی بزرگان است. تا زمانی که تحریمها حذف نشود و به بازارهای جهانی راه پیدا نکنیم و سایز و اندازه استارتآپها بزرگ نشود، ورود به بورس اشتباه است.
موانع ورود استارتآپها به بورس
افشین کلاهی، عضو کمیسیون اقتصاد نوآوری و تحول دیجیتال اتاق تهران
استارتآپی که بزرگ و بالغ شده و تبدیل به یک شرکت بزرگ میشود طبیعتا میتواند وارد بورس شود و خارج از کشور هم همینگونه است و یکی دو شرکت هم در تدارک این هستند که وارد بورس شوند. چند مشکل بوده که بعضی رفع شده و تعدادی هنوز رفع نشده است. در این میان مساله ریسک هم مطرح است. مشکل اولی که وجود دارد، این است که برخی از استارتآپها بهدلیل رشد سریعشان زیانده هستند زیرا معمولا استارتآپها که رشد زیادی دارند برخی مواقع زیانده هستند و فقط رشد میکنند. در واقع ارزش سهام آنها بالا میرود؛ ولی سود به آنها نمیدهند. این یکی از مشکلات است چون وقتی بخواهیم وارد بورس شوید حداقل باید سه سال گذشته را سودآور باشید که این شرکتهای استارتآپی به این مشکل خوردهاند. بورس به نوعی این مشکل را حل کرده است و گفته شرکتها میتوانند وارد بازار دوم فرابورس شوند. مشکل دوم این است که معمولا استانداردهای حسابداری کامل که بورس انتظار دارد، در این شرکتها استفاده نمیشود و فرایند پیچیدهای دارد که در کار استارتآپها برای ورود به بورس وقفه ایجاد میکند چون تا این شرکتها اصلاح ساختار کنند و سیستم حسابداری خود را مطابق با بورس ما اصلاح کنند، زمانبر است. مساله سوم که مهمتر است مساله ارزشگذاری است. معمولا ارزشگذاری شرکتهای این حوزه مشکل است زیرا سرمایههای پنهانی دارند که بهراحتی نمیتوان روی آنها ارزش گذاشت بهخصوص در ساختار ایران که جا نیفتاده و ما ابزار آن را نداریم. البته بورس برای این کار نیز ابزاری در نظر گرفته؛ ولی ۱۰-۱۲ شرکت هستند که در آن ساختار ارزشگذاری رفتهاند و مشخص است که جواب نداده است. مثلا یک شرکت زیانده است؛ ولی در ازای آن یک میلیون مشترک دارد. این یک میلیون مشترک است که استارتآپ را ارزشمند میکند؛ ولی ما برای این هیچ ابزار سنجشی نداریم. در واقع از نظر یک خریدار سهام پول باید به چه چیز بدهد؟ این مسالهای است که نمیشود روی آن ارزش گذاشت. بحث ارزشگذاری سهام نیز هست که آنها نیز کار را مشکل میکند.
البته استارتآپ یعنی شرکتی که هنوز در مرحله پیشرفت است؛ یعنی هنوز به بلوغ نرسیده و هنوز به بالای منحنی نرسیده است. درست هم نیست که وارد بورس شود و بهتر است از سرمایههای دیگر استفاده کند و وارد بازار سرمایه نشود؛ مانند VC، یا روشهایی که برای استارتآپ هست چون هنوز به آن مرحله سوددهی نرسیده و مشکلاتش وقتی به بورس وارد شود بیشتر نیز میشود. این در مورد بورس در ساختار ایران است.