ثمانه نادری
به گزارش کسب و کار نیوز، نوسانات هفتههای اخیر بازار سرمایه نشان میدهد، عمدتا آنچه شاخص را مثبت و یا منفی میکند، تحت تاثیر رفتارهای هیجانی برخی از تازهواردان به بورس به دلیل ناآگاهی آنها از این بازار است. به همین دلیل کارشناسان بورسی شرط رشد بورس و افزایش حجم آن را افزایش سطح سهامداران تازه کار و همچنین کسانی میدانند که به سرمایهگذاری در بورس علاقه مند هستند. بستر این آموزش به عقیده کارشناسان از طریق کارگزاریها و با تغییر برخی از شیوه های مدیریتی در سازمان بورس، فراهم خواهد شد.
به طور کلی از دید کارشناسان آنچه باعث اعتمادسازی به بورس میشود عبارت است از: ایجاد فضای مناسب در بازار سرمایه برای ورود به سرمایهگذاران، ایجاد ابزارهای جدید در بورس، ورود به بورس از طریق واسطههای بورسی، مثل صندوقهای سرمایهگذاری، افزایش کارایی بازار سرمایه و همچنین کاهش رقابت منفی بانکها با بازار سهام است.
به گفته کارشناسان شرط اعتمادسازی برای بورس البته به پارامترهای دیگری هم بستگی دارد.
به گفته کارشناسان بسیاری از مردم جامعه تصور میکنند که سود بانکی مطمئن است، در حالی که با نوسانات ارزی همان سود دریافتی از بانکها هزینه میشود، در صورتی که اگر در خریداری سهام عرضه اولیه شرکتها اقدام کنیم میتوان سودی بالای ۷۰۰ درصد را هم دریافت کرد. در چندماه اخیر بورس سودآورترین بازار کشور بوده است.
عباسعلی حقانی نسب، کارشناس بازار سرمایه
لابی کارگزاران بورسی و بانکها
برای اینکه به بازار سرمایه اعتماد شکل بگیرد، باید ابهامات موجود بازار برای مراجعان از میان برود. مردم از ترس اینکه دچار زیان شوند به بورس وارد نمیشوند. بورس عملا بر شالوده درستی بنا نهاده نشده است. این بازار باید خود را بازتعریف کرده و آلودگیهای آن اصلاح شود. اولین جایی که در بازار سرمایه دچار مشکل اساسی است، نقطه اتصال مردم به بازار سرمایه است. جریان رقیب بازار سرمایه مثل بانکها و سیستم بانکی نقطه اتصال به بازار سرمایه را تخریب میکند. تنها کشوری که نقطه اتصال مردم با بازار سرمایه دچار اشکال است کشور است، در هیچ جای دنیا نقطه اتصال به بازار سرمایه کارگزاران نیستند. بلکه شرکتهایی این وظیفه را بر عهده دارند که مدیریت سرمایهگذاری را بر عهده گرفته و به عنوان نقطه اتصال شناخته میشوند. عنوانی که برای بحث مدیریت سرمایهگذاری انتخاب شده، عنوان مبهم و خاصی است که حتی مورد توجه متولیان هم نیست. اگر از مردم نظرسنجی کنیم، درصد کمی با نام سبدگردانها آشنایی دارند. وقتی کسی پسانداز خرد و سرمایه خردی دارد، مدیران سرمایهگذاری را انتخاب میکند و منابع را در اختیار متخصص قرار میدهند و این مدیر سرمایه گذاری است که منابع فرد را در بازار سرمایه مدیریت میکند، بدون آنکه سرمایه آسیب ببیند. اما وقتی کارگزار حلقه اتصال به بورس است، از آنجایی که با سرمایهگذار تضاد منافع دارد، نتیجه خوبی از آن به دست نمیآید. منافع کارگزار در گردش معاملات است ولی منافع مردم در رسیدن به بازدهی است که این دو با هم همخوانی ندارد.
به دلیل همین تضاد منافع مردم به بازار سرمایه اعتمادی ندارند. در حالی که اگر متولیان بورس به این بپردازند و به درستی نقطه اتصال مردم با سرمایه گذار تعریف کنند؛ مردم به راحتی به بازار سرمایه اعتماد میکنند و منابع خود را به بارار سرمایه میآورند. در یک نظرسنجی نشان داده شده که کمتر از یک و نیم درصد منابع پساندازی مردم در بازار سرمایه و این فاجعه است. لذت سرمایهگذاری در بازار سرمایه و سودآوری از آن برخلاف سایر بازارها مثل سکه، طلا و … به قیمت تورم و کاهش قدرت خرید مردم نیست. اما لابی کارگزاران و سیستم بانکی آنقدر سنگین است که مردم را از فضای مثبت سرمایهگذاری محروم میکند.