به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از اتاق تهران، بزرگترین آکادمی کارآفرینی آفریقا استارتآپ برخلاف آنچه که به نظر میرسد ایدهای نو نیست. در دورانی که خبری از اینترنت یا حتی کامپیوتر نبود هم شکلی از استارتآپ وجود داشته است: از تولیدکننده سس فلفل مشهور تاباسکو تا دوربینهای نیکون، اینها استارتآپهایی صدساله به حساب میآیند. البته با ورود کامپیوتر و اینترنت راهاندازی و گسترش استارتآپها سادهتر شده است: حالا استارتآپها در سراسر دنیا هم به توسعه اقتصاد بومی خود کمک میکنند هم بر اقتصاد جهانی تاثیر میگذارند. ظهور استارتآپهایی مثل فیسبوک، اوبر یا اینستاگرام که به سرعت تبدیل به غولهای جهان تجارت شدند در محبوبیت ایده استارتآپ بیتاثیر نبوده است.
سوال اینجاست که چه شد استارتآپها با چنین سرعتی در جهان فراگیر شدند؟ آیا روند کنونی میتواند ادامه پیدا کند و استارتآپها در دهه آینده هم وجود خواهند داشت؟ یا باید منتظر شکل تازهای از استارتآپ باشیم؟
شاید مهمترین دلیل قدرتگیری اخیر استارتآپها این باشد که ساختار شرکتهای بزرگ سنتی اصولا جلوی نوآوری را میگیرد و این باعث میشود آنها در مواجهه با شرکتهای تازهنفس کم بیاورند: شرکتهای سنتی دچار اینرسی بیشتری هستند، روند تصمیمگیری در آنها کند است و ایدههای ابتکاری در آنها کمیاب است (گروهی از این شرکتها اصلا تمایلی به نوآوری ندارند). آنها ترجیح میدهند راه امن و استوار امتحانشده قبلی را بروند. تصورش سخت است که کداک بتواند اینستاگرام بعدی را خلق کند. یا جنرال موتورز بتواند اوبر بعدی را تاسیس کند. یا گروه هتلهای هیلتون تبدیل به Airbnb بعدی شود.
غولهای سنتی البته این را درک کردهاند و راهحلی برایش یافتهاند: آنها میدانند گروهی از مشتریانشان دنبال محصولهای جدید و نوآوریاند، پس به جای رقابت با استارتآپها آنها را میخرند یا شروع به همکاری نزدیک با آنها میکنند تا از رویکرد مشتریمحور استارتآپها سود ببرند. یک راه دیگر هم استخدام بنیانگذار فلان استارتآپ معروف است: به او پیشنهادی میکنند که نتواند رد کند.
همه اینها یعنی ما وارد روندی میشویم که طی آن استارتآپها به عنوان شرکتهای مستقل از بین میروند و کمکم به تکهای مدرنتر از شرکتهای بزرگ سنتی تبدیل میشوند.
از طرف دیگر، بنیاد بروکینگز در گزارش تازهای نشان داده که تقریبا در تکتک صنایع – از کشاورزی گرفته تا والاستریت – سهم شرکتهای جدید رو به کاهش است. این چه ربطی به استارتآپها دارد؟ دن کاپف در مجله کوارتز توضیح میدهد که استارتآپها موقعی خوب عمل میکنند که رقیب کم باشد. عملکرد استارتآپ در بازارهای با چگالی بالا که رقیب در آنها زیاد است دچار مشکل میشود. از دهه ۱۹۸۰ به این سو اصولا در اکثر صنایع فروش ۴ شرکت اصلی بازار رو به افزایش بوده است. این یعنی غولها به طور فزایندهای سهم بیشتری از بازار را از آن خود میکنند. و برای استارتآپها رقابت با غولها اصلا آسان نیست، غولها یا استارتآپ را میخرند یا آن را از بازار خود بیرون میاندازند. استارتآپ اصولا در بازاری که خودش به وجود آورده خوب بازی میکند، نه در زمین بازی دیگران.
نکته دیگر کمعلاقگی تحصیلکردهترین افراد جامعه به راهانداختن کسب و کار است. در ۱۹۹۲ حدود ۴ درصد از افراد ۲۵ تا ۵۴ ساله دارای لیسانس یا دکترا در آمریکا یک شرکت کوچک با دستکم ۱۰ کارمند داشتند. در سال ۲۰۱۷ این رقم به ۲٫۲ درصد کاهش یافته است. اصولا شرکتهایی که توسط افراد با تحصیلات بالا تاسیس میشوند کارایی بالایی دارند. اما این روزها این افراد ترجیح میدهند در شرکتهای دیگران مشغول به کار شوند. چرا؟ طبق گزارش بروکینگز شرکتهای بزرگ حقوق بسیار خوبی به این گروه از کارکنان خود میدهند و این باعث شده کارآفرینی جذابیت خود را از دست بدهد. چرا با گوگل یا والمارت رقابت کنم وقتی خودشان من را استخدام میکنند و حقوق بسیار بالایی نصیبم خواهد شد؟
مجله وایرد چند ماه پیش توضیح داد که چطور رقابت با «پنج ترسناک» سخت شده است. این پنج غول – اپل، آمازون، فیسبوک، گوگل و مایکروسافت – آرامآرام به ضرر نوآوری در جهان تکنولوژی عمل میکنند و استارتآپهای رقیب را به قیمت بالا میخرند و بعد آنها را در خود حل میکنند. نمونهاش شبکه اجتماعی tbh بود که دانشآموزان دبیرستانی در آمریکا عضوش بودند. فیسبوک که این شرکت کوچک یکساله را رقیب احتمالی خود میدید به قیمت بسیار بالایی – بین ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار – خرید. یک سال بعد فیسبوک اعلام کرد مجبور است این شبکه اجتماعی را به خاطر تعداد کم کاربرانش تعطیل کند.
روند کنونی کار را به جایی رسانده که تعداد زیادی از استارتآپها از ابتدا با این هدف تاسیس میشوند که توسط شرکتی بزرگتر خریده شوند و بنیانگذارانشان پولی هنگفت به جیب بزنند. این باعث میشود آنها نه به مشتری که به خواستهای احتمالی «پنج ترسناک» فکر کنند. از دید فعالان بازار تمرکز روی خریدار احتمالی – و نه مردم به عنوان کاربر – باعث مسمومیت ایده استارتآپ شده است. آیا راهحلی وجود دارد؟ خوشبختانه بله. اول: بازگشت به ایده بنیادین استارتآپها، یعنی تمرکز روی نیاز مردم. دوم: بیتوجهی به روشهای کنونی جذب سرمایه استارتآپ. شرکت خود را با حداقل افراد و سرمایه آغاز کنید و ایدهتان را پیش ببرید. تا میتوانید از سرمایه بیرونی استفاده نکنید که بعدا جلوی آزادی عملتان را میگیرد. و سوم: شرکتتان را به غولها نفروشید. اصولا افراد به سرعت دلشان برای کسبوکار سابقشان تنگ میشود و حساب بانکی پر و پیمان هم جای خالی آن را پر نمیکند.
پایان عصر طلایی استارتآپها؟
کسب و کار نیوز: سوال اینجاست که چه شد استارتآپها با چنین سرعتی در جهان فراگیر شدند؟ آیا روند کنونی میتواند ادامه پیدا کند و استارتآپها در دهه آینده هم وجود خواهند داشت؟ یا باید منتظر شکل تازهای از استارتآپ باشیم؟