صفحه اصلی / اجتماعی / آموزش / برنامه‌ریزی منطقه‌ای از جغرافیدانان طلب شود/پروژه‌های مطالعاتی به ندرت موجب تصمیم‌سازی‌ می‌شوند
برنامه‌ریزی منطقه‌ای از جغرافیدانان طلب شود/پروژه‌های مطالعاتی به ندرت موجب تصمیم‌سازی‌ می‌شوند

/دانشی که در ایران مغفول مانده است/

برنامه‌ریزی منطقه‌ای از جغرافیدانان طلب شود/پروژه‌های مطالعاتی به ندرت موجب تصمیم‌سازی‌ می‌شوند

عضو هیات‌ علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه جامعه باید برنامه‌ریزی منطقه‌ای را از جغرافیدانان طلب کند، ولی موانعی وجود دارد که آن طور که باید و شاید، نه از این قابلیت استفاده می‌شود و نه خود جغرافیدانان، به سبب برخی موانع می‌توانند به این مباحث ورود کنند، گفت: جغرافیدانان می‌توانند آن پیوندی که بین مطالعات جغرافیایی و نیازهای برنامه‌ریزی به وجود آمده را در خدمت بهبود شرایط زندگی در کشور به کار بگیرند. این قابلیت در علم جغرافیا و فارغ‌التحصیلان جغرافیا به طور بالقوه وجود دارد، حالا بالفعل‌شدنش به تصمیم‌گیری‌های سیاسی و خیلی چیزهای دیگر بستگی دارد.

جغرافیا

دکتر عباس سعیدی در گفت‌وگو با ایسنا با بیان این‌که میان تعداد فارغ‌التحصیلان جغرافیا و نیاز جامعه اصلاً تناسبی دیده نمی‌شود، گفت: این نبود تناسب به این دلیل است که ما بی‌رویه تعداد گروه‌های آموزشی و شاخه‌های جغرافیا را اضافه کرده‌ایم، بدون آنکه به نیازهای جامعه و امکان اشتغال فارغ‌التحصیلان توجه داشته باشیم. در همه جای کشور، اعم از مراکز دولتی و بخش خصوصی، گروه آموزشی تأسیس کرده‌ایم؛ حالا آن‌قدر فارغ‌التحصیل فوق لیسانس و دکتری جغرافیا داریم که بعید به نظر می‌رسد جامعه بتواند برای این تعداد اشتغال ایجاد کند.

انتقاد از گسترش بی‌رویه گروه‌های آموزشی و شاخه‌های جغرافیا

وی با اشاره به مخالفت خود با گسترش کمی زیرشاخه‌های این رشته گفت: من شخصاً همیشه جزو مخالفان این‌گونه گسترش کمی بوده‌ام. وقتی چند سال پیش، در جلسه‌ای از یکی از رؤسای سابق دانشگاه آزاد مساله تعادل بین گسترش کمی و امکان اشتغال فارغ‌التحصیلان را مطرح کردم، ایشان به سادگی و با طعنه گفتند: “ما مسئول آموزش هستیم و نه کاریابی! ” البته، هر علمی قابلیت‌هایی دارد، ولی وقتی آن را خیلی جزئی می‌کنید و به شاخه‌های متعدد تجزیه می‌کنید، ماهیت اصلی آن از بین می‌رود. این اتفاقی است که متأسفانه در سال‌های اخیر در جغرافیا روی داده است. این شاخه‌شاخه شدن از یک طرف باعث شده که دانشجوی بیشتری پذیرش شود که از یک‌سو، گروه‌های آموزشی از پس آموزش درست این دانشجویان به خوبی برنمی‌آیند و از سوی دیگر، با خیل عظیم فارغ‌التحصیلانی روبه‌رو می‌شویم که درست آموزش ندیده و نمی‌توانند جذب بازار کار شوند. این مشکل به‌خصوص به یک دهه گذشته باز می‌گردد، یعنی تعداد فارغ‌التحصیلان آنقدر زیاد است که هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند پذیرای این همه فارغ‌التحصیل جغرافیا و اشتغال آنها باشد.

وی افزود: در یک دهه گذشته اولاً جغرافیا را در وزارت علوم به شاخه‌های زیادی تقسیم و تجزیه کرده‌ایم و ثانیاً، چون فکر کرده‌ایم این رشته نیاز به آزمایشگاه و تجهیزات خاصی ندارد، در همه جای کشور، اعم از مراکز دولتی و بخش خصوصی، گروه آموزشی تأسیس کرده‌ایم؛ حالا آنقدر فارغ‌التحصیل فوق لیسانس و دکتری جغرافیا داریم که بعید به نظر می‌رسد، جامعه بتواند برای این‌همه ایجاد اشتغال کند. تعداد دانشجویان و گرایش‌های جغرافیا خیلی بی‌رویه رشد کرده است. آماری اخیراً منتشر شد که حداقل ۲۰ هزار فارغ‌التحصیل دکتری در کشور بیکار هستند. اینکه ما بدون توجه به نیاز جامعه یک رشته‌ای را گسترش دهیم، مسلماً فقط به خیل بیکاران جامعه می‌افزاید. در این میان، رشته جغرافیا به طرز اعجاب‌آوری در دهه گذشته تقسیم و تفکیک شده و از نظر کمی گسترش پیدا کرده، ولی از نظر کیفی خُب بالطبع ما آن طور که باید و شاید همراه با رشد کمی نتوانستیم پاسخگو باشیم. بنابراین، فارغ‌التحصیل ما هم نسبت به یک دهه قبل، از قابلیت‌های کمتری برخوردار می‌شود.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه تجزیه و گسترش رشته جغرافیا در هیچ کشور دیگری این چنین رخ نداده است، گفت: حدود پنج سال پیش در یک سخنرانی در دانشگاه تهران که با حضور اغلب جغرافیدانانی که در حوزه برنامه‌ریزی نقش داشتند، برگزار شده بود، گفتم که در بررسی تمام گروه‌های جغرافیایی دانشگاه‌های دنیا از جمله چین، ژاپن، استرالیا و کشورهای اروپایی و آمریکا و کشورهای همسایه همچون عراق و ترکیه دریافتم هیچ گروه جغرافیایی این تعداد گرایش ندارد. متأسفانه، ذوق و شوق کاذبی از یک دهه گذشته در کشور آغاز شد و در سال‌های اخیر به اوج رسید و بر اساس آن، جغرافیا را در وزارت علوم خیلی جزئی و ریزریز کردند؛ من در همان جلسه گفتم: «شما آنقدر این موجود علمی را تکه‌تکه کردید که ماهیت اصلی آن قابل تشخیص نیست و دیگر حتی مشخص نیست اسم آن چیست و فارغ‌التحصیلان باید رشته تحصیلی خود را چه بخوانند.» البته برخی رشته‌های دیگر هم همین‌طور دچار این عارضه شده‌اند.

عضو هیات‌علمی دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: جغرافیا آنقدر جزئی و تجزیه شده که ماهیت اصلی رشته دیده نمی‌شود و عجیب‌تر آن‌که خود این رشته در وزارت علوم به چند رشته تقسیم شده؛ الان فارغ‌التحصیلان به اصطلاح رشته‌ها و گرایش‌های متعدد جغرافیا از دانش و آموخته‌های یک‌دیگر خبر ندارند. علاوه بر این، برخی افراد غیر متخصص در عرصه دانش برنامه‌ریزی آموزشی دخالت‌هایی کرده‌اند؛ مثلاً جغرافیا که در کشور ما جزو علوم انسانی و حداکثر جزو علوم اجتماعی است و داوطلبانش در دبیرستان علوم انسانی خوانده‌اند، مطابق سرفصل این رشته‌ها و شاخه‌های جغرافیا، گاهی وارد بحث‌هایی مانند “طراحی” می‌شوند که خُب جزو رشته‌های دیگر است و مثلاً نیازمند دانش ریاضی است. بر اثر همین دخالت‌های افراد غیر متخصص در برنامه‌ریزی آموزشی، برخی دانش‌آموختگان جغرافیا بدون اینکه کمترین اطلاعی از علم ریاضی داشته باشند، وارد مباحثی می‌شوند که به ریاضیات نیازمند است. ما الان گرفتار این هستیم که دانشجویان دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری بعضاً وارد شاخه و گرایش‌هایی از جغرافیا می‌شوند که اصلاً آن را نمی‌فهمند، چون پایه تحصیلی آن را ندارند؛ یعنی نه در دبیرستان خوانده‌اند و نه در دوره لیسانس.

وی با اشاره به اینکه این گسترش رشته بیشتر در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری رخ داده، اظهار کرد: این شاخه‌شاخه شدن رشته جغرافیا یکی از معضل‌های فعلی علم جغرافیا در ایران است، به طوری که حتی می‌توان آن را آفتی بر سر راه علم جغرافیا به‌حساب آورد. این در حالی است که در سطح دانشگاه‌های دنیا این شاخه‌های جغرافیا در حال تغییر است و به‌خصوص آنجا که برنامه‌ریزی مطرح است، می‌گویند یک جغرافیا بیشتر وجود ندارد؛ یعنی یک رشته و یک شاخه؛ حتی آن دیدگاه سنتی که همیشه وجود داشت و می‌گفتند جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی، امروز می‌گویند این دو گرایش را نباید از هم جدا کرد، چون طبیعت و جامعه از هم جدا نیست. این دو مقوله را باید با هم مطالعه کرد و دانش‌آموخته جغرافیا باید هر دو را خوب بشناسد. در حالی که ما در ایران شاخه‌ها و سرفصل‌هایی برای آموزش جغرافیا داریم که نه به طبیعت کاری دارد و نه به جامعه؛ یعنی گاهی به رشته‌های دیگر علوم اجتماعی وارد می‌شود: وارد مدیریت و اقتصاد می‌شوند. خوشبختانه در یکی دو سال اخیر تاحدی جلوی این گسترش بی‌رویه گرفته شده، ولی هم‌چنان آن برنامه‌ها و گرایشها یا رشته‌های جغرافیا در دانشگاه‌ها رایج هستند. در واقع، می‌خواستند با این برنامه‌ها جغرافیا را کاربردی کنند، اما اصل و ماهیت این علم و قابلیت‌های ذاتی آن را زیر سوال برده‌اند.

سعیدی با اشاره به اینکه شوق و ذوقی وجود داشته که جغرافیا را برجسته‌تر از آن‌چه که هست نشان دهند، گفت: در نتیجه آن، ظاهراً هر کس پیشنهادی داده و پیشنهادها هم متأسفانه بدون مطالعه و طی همین یک دهه، با سرفصل‌های بی‌ربط و بعضاً تکراری دروس پیشنهادی پذیرفته شده و به گروه‌های آموزشی جغرافیا در سراسر کشور ابلاغ شده است. متأسفانه، این گسترش و جزئی شدن در دفتر برنامه‌ریزی وزارت علوم اتفاق افتاده است. اجباری بودن در تبعیت از این برنامه‌ها هم خود مسأله‌ای است که باید در جای خود به درستی به آن پرداخت.

باید آنچه را که در دانشگاه و بحث‌های عمرانی و توسعه‌ای می‌گذرد، تفکیک کنیم

عضو هیات‌علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه برداشت‌های مختلفی از جغرافیا وجود دارد، گفت: ما یک نوع جغرافیا نداریم. منظورم گرایش‌های تحصیلی مختلف نیست، بلکه رویکردهای علمی اعضای هیات‌علمی و آموزه‌های دانشجویان در مباحث نظری- دانشگاهی است. باید آن‌چه در دانشگاه‌ها می‌گذرد و آن‌چه که در صحنه اجرا و بحث‌های عمرانی و توسعه‌ای می‌گذرد را تفکیک کنیم.

سعیدی با اشاره به اینکه استادان دانشگاه‌ها با توجه به رویکردها و برداشت‌های مختلفی که از این علم دارند، دانشجویانی با قابلیت‌های متفاوت تربیت می‌کنند، گفت: البته، این برداشت‌های متفاوت به سابقه و دامنه آموزش‌های تحصیلی خود استادان و نحوه برخوردشان با جغرافیا باز می‌گردد. زمانی اعزام دانشجو به خارج از کشور خیلی ساده‌تر از امروز بود و تعداد زیادی از دانشجویان می‌توانستند ضمن تحصیل در دانشگاه‌های ایران، برای تکمیل تحصیلات و آموزه‌های خود به خارج از کشور بروند و این دانشجویان با دیدگاه‌های تازه و روزآمد و دنیاهای متفاوتی آشنا شوند.

وی ادامه داد: متأسفانه اعزام دانشجو به خارج از کشور در حال حاضر خیلی محدود شده است. نسل من و کسانی که در خارج از کشور تحصیل می‌کردند، دیگر رو به بازنشستگی و کنار گذاشته شدن هستند و عموماً بقیه استادانی که هم اکنون در دانشگاه‌ها حضور دارند، فقط در ایران تحصیل کرده و در چارچوب تنگ تحصیلات در ایران پرورش یافته‌اند؛ خُب بالطبع این استادان وقتی آموزش می‌دهند، همان مطالب بسته و آموخته خود را تکرار می‌کنند. بنابراین، آن برخورد اندیشه‌ها که لازمه پیشرفت هر دانشی است، آن طور که باید و شاید اتفاق نمی‌افتد، تا دانشجو با عقاید و نظرات دیگر هم آشنا شود و با رویکردها و برداشت‌های دیگر هم مواجه شود، بنابراین دانشجویان هم همان مکررات را آموخته، تکرار می‌کنند.

این استاد جغرافیا به محدودیت‌های ارزی برای ادامه تحصیل در خارج از کشور اشاره کرد و گفت: در حال حاضر محدودیت‌هایی مثل محدودیت‌های ارزی وجود دارد که مزید بر علت شده است. من به سهم خود و با همکاری با برخی همکاران چند سال پیش سعی کردیم تا بتوانیم ارتباطی متقابل میان دانشگاه محل کارمان با دانشگاه‌های دیگر کشورها در چارچوب مبادله استاد و دانشجو برقرار کنیم، ولی معمولاً متأسفانه مسائل جانبی مانع چنین فعالیت‌هایی می‌شود. یادم هست که حدود ۸ سال پیش، قرارداد متقابلی بین گروه جغرافیای دانشگاه محل خدمت من با دفتر مبادلات فرهنگی آلمان امضا شد، ولی به آن معنا به منصه ظهور نرسید. این تفاهم‌نامه به این شکل بود که اگر دانشجویان یا استادان آلمانی به ایران آمدند، خودشان هزینه خود را تقبل کنند، ولی اگر استادان یا دانشجویان ما به آلمان سفر کردند، از بورس‌های مختلف تحصیلی آن نهاد بهره‌مند شوند؛ متأسفانه در اغلب موارد، موانع اداری و حتی سلیقه‌ای، مانع پیشبرد این گونه فعالیت‌ها می‌شود. من عقیده دارم بدون این تماس‌های بین‌المللی و بدون فعالیت‌های بینادانشگاهی داخلی و خارجی، از لحاظ آموزش و تحقیقات بطور جدی لطمه می‌خوریم.

لزوم آشنایی دانشجویان جغرافیا با زبان‌های خارجی

سعیدی در ادامه به آشنا نبودن دانشجویان و بسیاری از استادان جوان به زبان‌های خارجی هم اشاره کرد و افزود: مسأله دیگری هم که به تضعیف دامنه آموزش‌ها و کاربردهای علم جغرافیا دامن می‌زند، این است که اغلب دانشجویان و حتی بعضی استادان به زبان خارجی آشنایی ندارند؛ البته منظور از زبان خارجی الزاماً انگلیسی نیست. می‌دانید امروزه منابع علمی به زبان‌های دیگری مثل ترکی یا عربی هم قابل توجه است. این هم خود مزید بر علت می‌شود که ندانستن زبان خارجی، بویژه زبان‌هایی که حکم زبان بین‌المللی یافته‌اند، مانع از مطالعه متون و یافته‌های علمی آن‌ها و آشنایی با دیدگاه‌های تازه دیگران می‌شود، اما خُب در کنار این افراد، خوش‌وقتانه کسانی هستند که این قابلیت‌ها را دارند و می‌توانند پلی باشند بین آن‌چه در جاهای دیگر می‌گذرد و ارتقای آن‌چه در کشور خودمان می‌گذرد.

عضو سابق هیأت رئیسه انجمن جغرافیایی ایران ادامه داد: از آنجا که جغرافیا در جامعه و کل دنیا یک اسم باستانی است، برداشت‌های جامعه از آن هم‌چنان کهنه است، یعنی مردم فکر می‌کنند جغرافیا هم‌چنان یعنی شناسایی رودها و کوه‌ها و جمعیت شهرها و این جور مسائل. ولی جغرافیا در سطح بین‌المللی و هم‌چنین در ایران به برنامه‌ریزی اتصال پیدا کرده است.

مدیر بخش جغرافیای دانشنامه ایران (در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی) با بیان اینکه جغرافیا در دانشگاه‌های ما شاخه‌های متعددی همچون جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری یا جغرافیا و برنامه‌ریزی روستایی دارد، گفت: ما آموزش‌ها را با هر کم و کیف به جوانان ارائه می‌دهیم، ولی آن مانع نخست، یعنی کمبود تماس‌های بین‌المللی یا آشنا نبودن به زبان و ناآشنایی با مطالعات جدید، هم‌چنان وجود دارد و موجب می‌شود که نتوانیم آنچه در قالب جغرافیا، “برنامه‌ریزی” می‌نامیم را خوب آموزش دهیم و دانش‌آموختگانمان را آن‌طور که می‌خواهیم، توانمند سازیم.

وی در ادامه این گفت‌وگو با ایسنا، به همکاری خود با نهادهای عمرانی اشاره کرد و افزود: من سال ۶۴ به ایران آمدم و تقریباً از همان سال اول، نخست با ستاد پشتیبانی جنگ و پس از آن، با جهاد سازندگی همکاری علمی- تحقیقاتی خود را آغاز کردم.

سعیدی ادامه داد: از سال ۶۸ مشاور بنیاد مسکن هستم. همچنین، با برخی وزارت‌خانه‌های دیگر هم در کارهای اجرایی یا مطالعاتی همکاری داشته و دارم. برای نمونه، من و همکارانم در بنیاد مسکن از برنامه دوم توسعه کشور تاکنون به صورت فعال در بحث‌های برنامه‌ریزی روستایی حضور داشته‌ایم‌، ولی من دائماً می‌گویم: “به از این باید! ” یعنی مطمئنم از آن‌چه که هست، می‌تواند بهتر باشد. هنوز این ظرفیت قابل استفاده وجود دارد تا از علم جغرافیا و دانش‌آموختگان جغرافیا در تصمیم‌سازی‌ها و پیشبرد برنامه‌های عمرانی و توسعه‌ای کشور استفاده کنیم. این نبود پیوند میان دانشگاه و جامعه بحثی است که سال‌هاست وجود دارد. پیوند دانشگاه و برنامه‌های توسعه‌ای و عمرانی کشور آن طور که انتظار می‌رود، تحقق پیدا نکرده و جا دارد که روی آن تاکید بیشتری شود.

جامعه باید برنامه‌ریزی منطقه‌ای را از جغرافیدانان طلب کند

سعیدی ادامه داد: من نمی‌خواهم فقط از نکات منفی حرف بزنم. جغرافیدانان قابلیت‌هایی دارند که می‌توانند با بهره گیری صحیح از آموزه‌های خود، در تصمیم‌گیری‌ها به نحو احسن مشارکت داشته باشند. اگر توجه کنید، هم‌اکنون، بسیاری از مسئولان کشور، حتی در سطح وزارت یا مدیریت‌های عالی، فارغ‌التحصیل جغرافیا هستند؛ مثلاً دکتر رحمانی فضلی (وزیر کشور)، یا دکتر قالیباف (شهردار سابق تهران) و بسیاری از مدیران در سطوح عالی، دانش‌آموخته جغرافیا هستند. این نشان می‌دهد که جغرافیا فی‌ذاته علمی کاربردی است و می‌تواند نه تنها در عرصه نظر، بلکه در عمل هم کارآمدی بسیاری داشته باشد. با این وجود، هنوز آن چیزی که به نظر مطلوب است، به دلیل موانعی که بعضاً مورد اشاره قرار گرفت، حاصل نمی‌شود، حال آنکه می‌توان در قالب اصول و آموزه‌های این رشته و گرایش‌های آن، هم به نحو بهتری در خدمت جامعه قرار گرفت و هم فارغ‌التحصیلان بهتری را به جامعه تحویل داد.

سعیدی با بیان اینکه برنامه‌ریزی منطقه‌ای یا آمایش در ذات دانش جغرافیا و وظیفه اصلی جغرافیدانان است، گفت: جامعه باید برنامه‌ریزی منطقه‌ای را از جغرافیدانان طلب کند، ولی موانعی وجود دارد که آن طور که باید و شاید، نه از این قابلیت استفاده می‌شود و نه خود جغرافیدانان، به سبب برخی موانع، می‌توانند به این مباحث ورود کنند؛ مثلاً رئیس‌جمهور چند وقت پیش از اهمیت آب صحبت می‌کردند. یکی از مسائلی که ما می‌توانیم مطرح کنیم، این است که آیا در کشوری مثل ایران که به دلیل قرار داشتن روی کمربند خشک و نیمه خشک، همواره با کمبود آب روبه‌رو بوده، صحیح است که شهرهای چند میلیونی داشته باشیم؟ اصلاً این قابلیت وجود دارد؟ شهرها عمدتاً مصرف‌کننده هستند و الان اغلب سدهای کشور با وجود اینکه مطابق هدف، باید آب کشاورزی را هم تأمین کنند، در خدمت تأمین آب آشامیدنی هستند. از سوی دیگر، با عنایت به ویژگی‌های اقلیمی و رژیم بارش در مناطق مختلف کشور، چقدر توانسته‌ایم در گردآوری سیلاب و بهره‌گیری از نعمت الهی به نحو مطلوب بهره‌گیری کنیم، در حالی که دانش بومی آن را در جای جای جغرافیای سرزمین داریم. حالا من کاری به نحوه مدیریت منابع آب ندارم، چون بحث بسیار پیچیده و البته مهمی است. می‌خواهم بگویم، جغرافیدانان می‌توانند آن پیوندی که بین مطالعات جغرافیایی و نیازهای برنامه‌ریزی به وجود آمده را در خدمت بهبود شرایط زندگی در کشور به کار بگیرند. این قابلیت در علم جغرافیا و فارغ‌التحصیلان جغرافیا به طور بالقوه وجود دارد، حالا بالفعل‌شدنش به تصمیم‌گیری‌های سیاسی و خیلی چیزهای دیگر بستگی دارد.

پروژه‌هایی که با صرف مبالغی از بیت‌المال مطالعه می‌شود به ندرت منجر به تصمیم‌سازی‌های بهتر می‌شوند

وی درباره میزان تعامل نهادهای مختلف با جغرافیدانان، گفت: تعامل وجود دارد. من تا آن جایی که اطلاع دارم، تعداد زیادی از کارشناسان زبده مثلاً وزارت کشور یا سازمان شهرداری‌ها و دهیاری‌های کشور، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و جهاد کشاورزی، دانش‌آموخته جغرافیا هستند. افزون بر این، بسیاری نهادها با جغرافیدانان همکاری دارند، اما این همکاری بیشتر در سطح انجام و پیش‌برد پروژه‌های مطالعاتی است. هرچند خیلی کم اتفاق می‌افتد که این پروژه‌ها در تصمیم‌سازی‌های عمرانی هم دخالت داده شوند. این پروژه‌ها بیشتر به صورت مطالعات دانشگاهی یا پژوهشی انجام می‌شوند و متأسفانه به دلایلی که بعضاً مورد اشاره قرار گرفت، آن قابلیت کاربرد را پیدا نمی‌کنند که بتوانند در تصمیم‌سازی‌ها هم دخالت داده شوند. شاید جسارت‌آمیز باشد، ولی این یکی از نکاتی است که به نظر من باید مورد بازنگری قرار گیرد؛ این‌ها پروژه‌هایی است که در قالب برخی مناسبات، به هر حال با صرف مبالغی از بیت‌المال مطالعه می‌شوند، ولی به‌ندرت منجر به تصمیم‌سازی‌های بهتری می‌شوند.

سعیدی با بیان اینکه علم‌آموزی یا آموزش علمی تا زمانی که نتواند عملیاتی شود و در خدمت جامعه قرار گیرد، فقط یک بحث دانشی و روشنفکری است، گفت: این بحث روشنفکری، یعنی صرفاً ما یک چیزهایی می‌دانیم؛ حالا اینکه این دانش ما چقدر و چگونه در خدمت مردم و در خدمت سرزمینمان می‌تواند باشد، بحثی است که باید جدی گرفته شود. یکی از مجاری عملیاتی شدن علم هم همین پیوند دانشگاه و دستگاه‌های اجرایی است. هنوز مدیریت اجرایی ما آن‌طور که باید، به بحث‌های دانشگاهی باور ندارد. تجربه خود من نشان می‌دهد که اغلب وقتی که بحث کمی جدی می‌شود، می‌گویند بحث تئوریک و دانشگاهی است؛ این در حالی است که عملیاتی شدن تئوری‌هایی که ما در دانشگاه اساس مطالعه و آموزش قرار می‌دهیم، مبنای همین برنامه‌ها است، زیرا هر تئوری جغرافیایی بر پایه یک واقعیت عینی شکل گرفته یا لااقل تئوری‌هایی که ما در دانشگاه بحث می‌کنیم، به این شکل است و صرفاً یک بحث فلسفی نیست. وقتی از تئوری حرف می‌زنیم، یعنی از راه تجربه عینی به یک سری قانونمندی‌هایی رسیده‌ایم که اساس آن تئوری را ساخته است. حالا این تئوری می‌تواند با توجه به اصول و قانونمندی‌های خود دوباره در خدمت بهبود واقعیت‌های عینی و روندهای جاری قرار گیرد.

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی افزود: معمولاً مدیران اجرایی ما از مباحثی که به پیچیدگی می‌رسد، دوری می‌کنند و می‌گویند “اینها بحث‌های دانشگاهی است و ما می‌خواهیم صرفاً به اجرا بپردازیم”. البته می‌دانید که اجرا بدون اندیشه و تفکر معمولاً به خوبی و درستی به هدفی که می‌خواهد به آن برسد، نمی‌رسد. یکی از موانع تحقق بسیاری برنامه‌های توسعه‌ای ما همین است که برنامه‌ها به خودی خود اهداف والایی در اغلب موارد دارند، ولی چون از اندیشه عینی دوری می‌کنند، آن طور که باید و شاید به اهداف خود نمی‌رسند.

وی در پاسخ به سوالی درباره میزان اهمیت و توجه مسئولان به هشدارهای جغرافیدانان، گفت: البته، به هشدارهای جغرافیدانان کم‌تر از آن‌چه که باید توجه می‌شود؛ این مسئله فقط در جغرافیا هم نیست؛ مثلاً در دانش معماری و شهرسازی هم می‌توانید ببینید که اغلب شهرهای ما در سرتاسر کشور، با وجود تفاوت‌های منطقه‌ای، از ساخت‌وسازهای شهری در تهران یا چند کلانشهر دیگر تبعیت می‌کنند و در نتیجه، چشم‌انداز خیلی مناسبی را عرضه نمی‌کنند. این در حالی است که ما برنامه‌ریزان شهری و شهرسازان قابلی حداقل از نظر تعداد داریم. در مباحث محیط زیست و توسعه روستایی هم همین‌طور و این اغلب به سبب آن پیوند نادرست دانشگاه و مدیریت اجرایی کشور است.

گرایش‌های جغرافیا باید منطبق بر شرایط منطقه‌ای دانشگاه‌ها باشد

این استاد جغرافیا به اهمیت شرایط منطقه‌ای برای برنامه‌ریزی درسی جغرافیا اشاره کرد و افزود: به هر حال با توجه به تفاوت‌های منطقه‌ای و اختلاف سطح مراکز آموزشی که ما در کشور داریم، اگر قرار است گرایشی برای جغرافیا داشته باشیم، باید گرایش‌های متفاوت و منطبق با همان شرایط منطقه‌ای و تفاوت‌های دانشگاه‌ها ایجاد شود. واقعیت این است که قابلیت‌های دانشگاه‌های کشور با یکدیگر، هم از لحاظ هیأت علمی و هم از نظر چارچوب‌های ساختاری متفاوت است؛ مثلاً مطابق برنامه فعلی دانشگاه تهران یا دانشگاه شهید بهشتی همان آموزش‌هایی را باید بدهد که در زابل یا ایلام با امکانات محدود داده می‌شود و برای همین، فارغ‌التحصیلان این مراکز آموزشی تفاوت‌های اساسی با یکدیگر پیدا می‌کنند؛ فکر می‌کنم هر دانشگاهی مثل همه جای دنیا باید برنامه خاص خود را داشته باشد؛ اگر گرایشی هم قرار است ایجاد شود، خود آن دانشگاه با توجه به امکانات خود پیشنهاد دهد. ولی الان بسیاری از دانشگاه‌ها و استادان فقط حضور صوری در برنامه‌ریزی‌ها دارند، بیشتر افراد خاصی که بنا بر شرایطی در این تصمیم‌گیری‌ها نقش دارند، نوعی برنامه‌ریزی آموزشی برای سراسر کشور به‌اصطلاح طراحی و تدوین می‌کنند.

سردبیر مجله جغرافیا درباره وضع آموزش جغرافیا در مدارس گفت: وضع آموزش جغرافیا در مدارس به نسبت زمانی که من یا هم‌نسلان من در مدرسه درس می‌خواندیم، به مراتب بهتر شده است، ولی هنوز دو مساله وجود دارد: یکی اینکه آن افرادی که در مدرسه جغرافیا تدریس می‌کنند، خیلی وقت‌ها جغرافیدان نیستند یا جغرافیا نخوانده‌اند و مسئله دوم هم اینکه آن پیوند لازم بین تحصیل جغرافیا در مدرسه و پیش از دانشگاه و بعد از ورود به دانشگاه وجود ندارد، یعنی برنامه‌ها ناهماهنگ است. در واقع، برنامه‌های آموزش و پرورش با برنامه‌های وزارت علوم این هماهنگی را ندارد که به صورت یک پل برای عبور از یک مرحله به مرحله دیگر عمل کند و دانش‌آموز زمینه‌ای همسو با آنچه که در دانشگاه می‌خواهد یاد بگیرد را ایجاد کند. بدین ترتیب، یک حلقه مفقوده بین تحصیلات قبل از دانشگاه و بعد از دانشگاه وجود دارد؛ نه فقط در رشته جغرافیا، که در همه زمینه‌ها تقریباً این چنین است. البته، این مساله در جغرافیا خیلی بارزتر است، چون در مدرسه هنوز جغرافیای سنتی تدریس می‌شود، هر چند که باز هم خیلی فرق کرده، دیدگاه‌ها عوض شده و دانش آموختگان جغرافیا خیلی وقت‌ها جغرافی درس می‌دهند، ولی هنوز ما این دغدغه را داریم که یک پلی بین آموزش‌های دبیرستانی و آموزش‌های دانشگاهی بتوانیم برقرار کنیم که این‌ها روی هم سوار شوند و بتوانند هم‌پیوند و یک‌پارچه شوند.

چالش‌های اجبار در مطالعه منابع خاص در دانشگاه‌ها و لزوم استقلال دانشگاه‌ها در برنامه‌ریزی درسی

این استاد دانشگاه با بیان اینکه در دانشگاه‌ها هم به سبب یکسان بودن منابع برای تدریس و نیز کنکور مقاطع بالاتر، نوعی اجبار در مطالعه منابع خاص درسی به وجود آمده، گفت: مشکل از همین‌جا آغاز می‌شود که ما تصوری یکسان و یکنواخت برای کشوری بزرگ و متنوع همچون ایران داریم. من شخصاً هیچیک از این منابعی را که مسؤولان در برنامه‌ها معرفی می‌کنند- که اغلب هم ظاهراً از تالیفات و ترجمه‌های خودشان است- استفاده نمی‌کنم، برای اینکه اغلب یا سطحی است یا گاهی دیدگاه‌های خاص و نادرست را مطرح می‌کنند؛ مثلاً در جغرافیا ما یک کتاب روش تحقیق داریم که پر از غلط است، اما چون ناشر آن «سمت» است، در امتحانات ورودی از این کتاب سوال می‌آید و توصیه اکید می‌شود که داوطلبان باید همین کتاب را بخوانند و امثال من که سال‌هاست درس روش تحقیق را ارائه می‌دهیم، هر بار و بر سر هر موضوعی در کلاس مشکل داریم، چون دانشجویان اغلب می‌گویند “اما این کتاب چنین نوشته! ” حالا ما یا باید بگوییم آن همکار ما اشتباه کرده که چنین چیزی را نوشته که البته برخورد صحیحی نخواهد بود و یا باید بگوییم “این مطلب درست را هم کنار آن صفحه بنویسید یا جایگرین کنید! ” این‌ها از جمله مشکلاتی است که به سبب تمرکز بالاسری در برنامه‌ریزی آموزشی و پیشبرد آموزش داریم.

سعیدی با بیان اینکه در کشورهای خارجی هر دانشگاهی به صورت مستقل برای خود برنامه‌ریزی می‌کند، گفت: دانشگاه علامه طباطبایی را نمی‌توان با دانشگاه زابل مقایسه کرد. میان این دو دانشگاه تفاوت‌های آشکاری وجود دارد. پس بگذاریم هر دانشگاه با توجه به قابلیت‌هایش منابع معرفی کنند، یا استادان این حق را داشته باشند که منابع متفاوتی را معرفی کنند. من شخصاً این‌طور تحصیل کرده‌ام. در دو دانشگاه ماربورگ و کاسل در آلمان، با توجه به تفاوت رویکرد استادان، هم محتوای دروس و هم برنامه‌های آموزشی این دانشگاه‌ها و هم منابع موجود در مورد یک مقوله واقعاً با هم متفاوت بود. چند بار هم که استاد مهمان در دانشگاه‌های ماربورگ و بن آلمان بودم، می‌دیدم که در برنامه‌های آموزش جغرافیا و محتوای دروس در این دو دانشگاه اصلاً مباحث متفاوتی مطرح است؛ یعنی در دانشگاه‌ها هم برنامه‌ها و هم عنوان درس‌ها و بالطبع منابعی که مطالعه می‌کردند و دیدگاه‌های استادان کاملاً متفاوت بود. از این رو، این امکان همیشه وجود دارد که فارغ‌التحصیل جغرافیا در هر دانشگاه قابلیت‌های خاص خود و متفاوتی می‌تواند داشته باشد.

وی افزود: در آلمان برای مثال، درس جغرافیای مدارس هم در هر ایالت متفاوت است، چراکه کتاب‌های درسی بنا بر مقتضیات آن ایالت یا منطقه تهیه می‌شود. جاهای دیگر هم تقریباً همینطور است، مثل انگلستان یا فرانسه، تا آنجا که من خبر دارم. یعنی دانشگاه‌ها با قابلیت‌های خود و دسترسی به استادانی که در اختیار دارند، رویکردها و مکتب‌های مختلفی را پیش می‌برند. یا بحث‌هایی را پیش می‌برند که ممکن است در جای دیگر نباشد؛ ولی ما متأسفانه در ایران یک نفر یک کتاب، چه درست، چه به غلط، می‌نویسد و تمام استادان و تمام کشور باید آن را بخوانند و آموزش دهند. نمی‌دانم این قضیه چطور می‌تواند به پیشرفت علم و به روز شدن دانش کمک کند.

این استاد جغرافیا با اشاره به محدودیت موجود در سفرهای علمی مخصوص سفرهای علمی رشته جغرافیا گفت: در خصوص سفرهای علمی محدودیت وجود دارد. قبلاً این محدودیت‌ها کمتر بود، هرچند هزینه‌های سفرهای علمی بیشتر شده. در زمان جنگ، با همه محدودیت‌ها، سفرهای علمی واقعی داشتیم؛ یعنی با دانشجویان می‌رفتیم صحرا و کار مطالعاتی جدی انجام می‌دادیم، اما الان بیشتر به نوعی گردش تبدیل شده و شاید بی‌جا نباشد که این شکل از مسافرت‌های علمی را کنار بگذارند. سفرهای علمی باید مکمل درس کلاس باشد، ولی در خیلی از موارد این طور نیست؛ یعنی بعضی همکاران به عنوان تفریح و استراحت یا گردش به آن نگاه می‌کنند، یعنی یک جور گذران تفریحی است، تا اینکه علم‌آموزی و مکمل مباحث تئوریک کلاس.

وی درباره تأثیر سفرهای علمی بر میزان یادگیری دانشجویان، گفت: سفرهای علمی می‌توانند خیلی اثرگذار باشند. خیلی از مطالب هست که اصلاً در کلاس قابل طرح نیست یا اصولاً مطرح نمی‌شود، ولی در بازدید میدانی به سادگی از طریق مشاهده طرح و تبیین می‌شود. یعنی، در سفرهای علمی به نحو ملموس‌تری مسائل را می‌توان مطرح و مشاهده کرد. بر این اساس، کلاس و مشاهدات میدانی که همین سفرهای علمی است، مکمل یکدیگرند و جدا از هم نیستند؛ مخصوصاً در رشته‌هایی مثل رشته جغرافیا و شاخه‌های مختلفش، ولی متأسفانه به دلیل محدودیت منابع دانشگاه‌ها کمتر سراغ این مسافرت‌های علمی یا ترغیب به این مسافرت‌ها می‌روند. در همین برنامه‌های موجود هم سفر علمی جزو الزامات برخی درس‌ها است، ولی خیلی وقت‌ها عملی نمی‌شود.

فارغ‌التحصیلان دبیرستانی درجه یک معمولاً سراغ جغرافیا نمی‌آیند

وی در پاسخ به سوالی درباره مورد اقبال قرار گرفتن این رشته برای انتخاب داوطلبان ورود به دانشگاه، گفت: انتخاب جغرافیا برای تحصیل در دانشگاه، به دلایل مختلف، از جمله همان دید سنتی داوطلبان و خانواده‌ها، معمولاً جزو انتخاب‌های اولی نیست. ظاهراً داوطلبانی این رشته را انتخاب می‌کنند که شانس موفقیتشان در رشته‌های دیگر کم است. بنابراین، فارغ‌التحصیلان دبیرستانی درجه یک معمولاً سراغ جغرافیا نمی‌آیند. این یک واقعیت است و باید بپذیریم. خیلی وقت‌ها سعی کرده‌اند، اسم جغرافیا را عوض کنند، تا جاذبه تازه‌ای برای آن ایجاد شود. خاطرم هست که در کشور خود ما و در سال‌های ۱۳۴۲- ۱۳۴۱ اسم جغرافیا را “جهان‌شناسی” گذاشتند و فکر می‌کردند با تغییر اسم، جاذبه این علم بیشتر می‌شود یا همین الان آمده‌اند و از اواسط دهه ۱۳۷۰ می‌گویند “جغرافیا” و “برنامه‌ریزی” که یعنی یک جوری جاذبه ایجاد شود برای انتخاب جغرافیا. البته باید پذیرفت که این امر به میزان کمی با جغرافیای “خالی” فرق کرده است. ولی شما کدام علم را سراغ دارید که وسطش یک «و» باشد؟ مثلاً بگویند جامعه‌شناسی و فلان… یا اقتصاد و…که حالا می‌گویند جغرافیا و برنامه‌ریزی، یعنی دو دانش را با یک “و” به هم چسباندیم، برای اینکه جاذبه و یا به قول بعضی، اشتغال ایجاد کنیم.

انتقاد از بزرگ‌جلوه دادن بیش از حد جغرافیا در کشور

سعیدی ادامه داد: البته برنامه‌ریزی در ذات جغرافیای مدرن است و در آموزش‌های جغرافیا وجود دارد و دیگر لازم نیست این «و» گذاشته شود. واقعیت این است که هر علمی را باید به اندازه خودش مورد توجه قرار داد. من فکر می‌کنم ما جغرافیا را در ایران بیش از حد بزرگ کردیم، یعنی یک جوری آن را باد کردیم و بعد هی به آن زیور دادیم، یعنی آنقدر به آن “چیز” آویزان کرده‌ایم که تقریباً زمین‌گیر شد. هر علمی یک سری قابلیت‌هایی دارد که انکارناپذیر است و آموزشش لازم است و جامعه هم به متخصص آن نیاز دارد. در این بحثی نیست. اما شما فکر کنید که اگر شیمی را چنان بزرگ کنیم که گویا علوم دیگر وجود نداشته باشند، چه می‌شود؟ جغرافیا در علوم اجتماعی بیش از حد بزرگ جلوه داده شده است، حال آنکه جغرافیا این ظرفیت را به تنهایی ندارد. اگر ما از برنامه‌ریزی سخن می‌گوئیم، لازم است رویکردی بین رشته‌ای هم داشته باشیم؛ این به معنای دخالت و یا کنار زدن اهمیت دیگر علوم نیست، بلکه اشتراک در پیشبرد امور است. مثلاً جغرافیدانان سیاسی ایران آمده‌اند و ژئوپلیتیک را مال خود کرده‌اند، در حالی که ژئوپلیتیک یک علم بین رشته‌ای است، یعنی به علوم سیاسی و حقوق بین‌الملل و بعضی رشته‌های دیگر هم تعلق دارد.

وی در پایان با بیان اینکه دغدغه وی شناخته شدن رسالت جغرافیا است، گفت: دغدغه خود من این است که آن رسالتی که علم جغرافیا، به‌خصوص در زمینه برنامه‌ریزی فضایی، یعنی همان آمایش دارد، به‌درستی شناخته شود و بتواند خدمتی که می‌تواند و بایسته است به جامعه بکند را تحقق بخشد. با گسترش کمی و برنامه‌های نامناسب داریم به سمتی می‌رویم که در آموزش تکرار صوری مکررات می‌کنیم، یعنی بحث تازه و دندان‌گیری به‌طور جدی مطرح نمی‌شود و بعد قابلیتی که در فارغ‌التحصیل به وجود می‌آید، هم به همین ترتیب زیر سوال می‌رود. حتماً همکاران دیگر نگرانی‌های دیگری هم دارند. من بیشتر نگرانی‌ام این است که ما از آن‌چه که باید بدانیم و پیش ببریم، دور شویم و عقب بمانیم.

انتهای پیام

همچنین مطالعه کنید:

اختصاص ۲۲۰۰۰ میلیارد تومان مطالبات پایان خدمت ۹۵ هزار نفر بازنشسته

به گزارش کسب و کار نیوز، “داود منظور” معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.