به گزارش کسب و کار نیوز، میترا البرزیمنش، فعال حوزه محیط زیست در یادداشتی با عنوان «بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک» به تشریح ویژگیهای گردشگری مسئولانه و دوستدار محیط زیست پرداخته است که در پی میآید:
«از اواسط اسفند پرندگان با فریادهای شاد خود به استقبال هوای بهاری میروند. خاک شروع به نفس کشیدن میکند و گیاهان از دل خاک گرم شده سر برمیآورند. رودخانهها و جویبارها از بارشهای بهاری جوشانتر شده و برای آبیاری گیاهان راههای طولانی میپیمایند. بهار که فرا میرسد، شادابی و سرزندگی را تنها به درخت و سبزه و گل ارمغان نمیکند بلکه دل و جان انسان را نیز میشکوفاند.
همه ما با فرا رسیدن بهار هوای دلپذیر آن را با ولع به سینههای خود فرو میبریم و روح و جان تازه میکنیم. اشتیاق رفتن به طبیعت در دل و جان همگی ما زنده میشود و رسومی مانند “سیزده به در” هم ریشه در همین میل درونی ما برای پیوستن به طبیعت و بهار دارد.
صد البته تعطیلات هم کلیه شرایط را برای ما فراهم میکند تا به مسافرت برویم. مسافرت به سرزمین محل تولدمان، خانه دوستان و فامیل و آشنایان و یا گذراندن تعطیلات در مکانی که مدتها آرزوی دیدارش را داشتهایم، اما هر جا برویم بودن در طبیعت جزئی از برنامههای نوروزی ماست.
چرا به دامان طبیعت میرویم؟ زیرا همان گونه که شاعر شیرین سخن فریدون مشیری به زیبایی بیان کرده است:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
اگر طبیعت این نعمتی که مشیری تجسم کرده است، باشد همه ما را به دامان خود فرامی خواند.اما هر نعمتی نیازمند پاس داشت و مراقبت است، مانند سلامتی یا فرزند. طبیعتی که زیبا نباشد، و توسط انسان آلوده و تخریب شده باشد، دیگر طبیعت نیست و جان ما را سرشار از لطف و صفا نمیکند زیرا صفایی ندارد تا به ما ارمغان کند.
برای اینکه فرزندانمان از طبیعت واقعی لذت ببرند و مانند دوران کودکی و جوانی ما معنای طبیعت را درک کنند لازم است زیبایی و چشم انداز طبیعت را حفاظت کنیم و پاس بداریم، زیرا:
زمانی که شاخه گلی زیبا دریافت میکنیم
زمانی که عطری با رایحه گلهای خوشبو به ما هدیه میشود
زمانی که بلوزی به رنگ زرد درخشان یا نارنجی شاد به تابناکی خورشید دریافت میکنیم
زمانی که فرزند ما موفقیتی هر چند کوچک به دست میآورد
زمانی که کودکی به بهانهای ساده از شادی سرشار میشود و با تمام وجود قهقهه سر میدهد.
زمانی که گوجه فرنگی یا بوته فلفلی که کاشتهایم، اولین میوههای زیبای خود را به نمایش میگذارد.
زمانی که زمین سراسر از برف پوشیده شده است و ما پرندگان را به خرده نانهای خود مهمان میکنیم
زمانی که گربههای گرسنه یا سگهای بی خانمان را با نگاهی نوازش میکنیم یا از آزار در امان نگه میداریم یا غذایی برایشان می بریم
زمانی که بخشی از غذای خود را به سفره ماده سگ گرسنه و تولههای زیبایش می بریم
زمانی که به گلهای اپارتمانی خود با محبت آب میدهیم و آنها با شاداب شدن پاسخ ما را میدهند
روحمان شاد میشود.
ماندلا گفته است: مهم نیست که برکهای کوچک یا دریایی عظیم باشید، اگر زلال باشید آسمان در شما نقش میبندد.
کار خوبی که انجام میدهید مهم نیست بزرگ یا کوچک است، با این کار در هر مقیاسی، زلال میشوید.
منتظر نباشیم دیگران به ما هدیه بدهند. خودمان به روح خود برای زلالی و شادی، هدیه بدهیم.
دوستی با طبیعت روح ما را زلال میکند. با دوستی با طبیعت تجلی هستی را در وجود خود احساس خواهیم کرد.
پس بیایید با هم پیمان ببندیم که:
در طبیعت زباله نریزیم و بازمانده تمامی آنچه را به طبیعت می بریم بر گردانیم- طبیعت زباله دانی نیست و پاکبان ندارد
شاخه درختان را نشکنیم و گیاهان را لگد کوب نکنیم و مواظب سبز شدن آنها باشیم
اگر آتش روشن میکنیم قبل از ترک محل از خاموش شدن آن اطمینان پیدا کنیم
در طبیعت از غذاهای ساده و دارای بازمانده کمتر استفاده کنیم
تا حد ممکن از ظروف یکبار مصرف که متأسفانه استفاده از آنها بسیار رایج شده است استفاده نکنیم زیرا هم به سلامتی ما و هم طبیعت آسیب میرسانند.
در صورت الزام به استفاده از ظروف یک بار مصرف از نوع گیاهی یا کاغذی آن استفاده کنیم و پس از استفاده همان را هم جمع آوری کرده و به شهر آورده و در سطلهای زباله تخلیه کنیم
از ریختن مایعهای شوینده در آبهای جاری خودداری کنیم زیرا موجب آلودگی آبهای جاری و تهدید آبزیان میشود.
وقتی به طبیعت می روید که محل زندگی حیوانات گوناگون است حتماً مراقب حیوانات باشید و از آسیب رساندن به حیوانات اجتناب کنید.
پسماندهای خود را در هوای آزاد نسوزانید زیرا آلودگی ناشی از آن برای سلامتی انسان و طبیعت زیان آور است.
آن گاه که طبیعت را پاس بداریم و به دامان طبیعت زیبا با چشم اندازهای بی نظیرش برویم در حقیقت به روح خودمان هدیه دادهایم و همان گونه که مشیری سروده است احساسمان مانند ابیات زیر میشود:
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ»
انتهای پیام