صفحه اصلی / فرهنگی / سینما تئاتر تلویزیون / جدال نابرابر میان دو ذهن هوشمند
جدال نابرابر میان دو ذهن هوشمند

نگاهی به فیلم سینمایی «سرخ‌پوست» ؛

جدال نابرابر میان دو ذهن هوشمند

ایده «سرخ‌پوست» ایده خوب و درخشانی است که در نهایت البته نمی‌تواند تبدیل به یک فیلمنامه درخشان شود. اینکه تاکید بر یک دوره زمانی مشخص چه کارکرد و عامل پیش‌برنده برای فیلم دارد.

داستان فیلم «سرخ‌پوست» پنجاه سال قبل و در سال ۴۷ رخ می‌دهد. یک زندان قدیمی باید برای تخریب خالی شود. هم‌ زمان با پایان تخلیه زندان رئیس زندان؛ سرگرد نعمت جاهد با توجه به فعالیت چندین ساله‌اش و با پادرمیانی مقامی ارشد (با بازی مانی‌ حقیقی) ترفیع گرفته و قرار است رئیس شهربانی شود. رئیس زندان خوشحال از ترفیع فقط باید زندان را تحویل دهد و سر پست جدید برود که مطلع می‌شود در گیر و دار تخلیه زندان، یک زندانی فرار کرده است؛ یک زندانی با حکم اعدام معروف به «احمد سرخ‌پوست». به این ترتیب وضعیت باثبات از طریق ایجاد یک گره بحرانی می‌شود.
دومین ساخته نیما جاویدی کارگردانی که با فیلم ملبورن موفقیت‌های زیادی را در عرصه جهانی تجربه کرد متفاوت با فضای فیلم قبلی‌اش است. جاویدی در فیلم سرخ‌پوست به سراغ یک کلیشه آشنا در سینما که همان سرگردانی و معلق ماندن بین عشق و انسانیت با انجام وظیفه است رفته و تلاش می‌کند تا داستانی پر کشش و تعلیق را به مخاطب ارائه کند.
ایده «سرخ‌پوست» ایده خوب و درخشانی است که در نهایت البته نمی‌تواند تبدیل به یک فیلمنامه درخشان شود. اینکه چرا فیلمنامه در زمان پهلوی اتفاق می‌افتد و اساسا تاکید بر یک دوره زمانی مشخص چه کارکرد و عامل پیش‌برنده دیگری دارد.
مددکار زن که پریناز ایزدیار نقش آن را ایفا می‌کند هیچ شناسنامه مشخصی ندارد و زمینه‌های تلاشش برای تاکید بر اثبات بی‌گناهی احمد سرخ‌پوست، باورپذیر نیست.
به همین مساله بیفزایید رابطه عاطفی سرگرد جاده با مددکار مذکور را که زمینه‌های قبلی آن نیز مشخص نمی‌شود و از آن بدتر حضور عنصر اتفاق در همین مورد که می‌بایست از میان آن همه زندانی، کسی از زندان فرار کند که مددکارش مورد دلباختگی عاطفی رئیس زندان قرار دارد.
و باز هم به این مساله اضافه کنید تاکید بر تخلیه زندان برای توسعه عملیات فرودگاهی ظرف یک هفته برای حضور فرح پهلوی، که باز هم مشخص نمی‌شود دلیل این اشارت برای چیست و چه هدف خاصی را دنبال می‌کند.
از همین رو زمینه‌های انفعال سرگرد جاهد که سبب می‌شود تا او آن تصمیم نهایی را بگیرد نیز نپخته و غیر قابل باور از کار در می‌آید که به همه اینها باید اضافه کنیم پایان اخلاقی و کلیشه‌ای اثر را که پیش از این بارها و بارها بهترش را در فیلم‌های مشابه ایرانی و خارجی تجربه کرده بودیم.
اما بدون تردید در میان تمام نقاط ابهام و ضعف اشاره شده، توجه به شخصیت‌پردازی نسبتا مناسب سرگرد جاهد از جمله نقاط اثرگذار قصه به شمار می‌رود. به این مساله بیفزاییم شخصیت‌پردازی احمد سرخ‌پوست را که هیچگاه او را نمی‌بینیم اما در می‌یابیم که یک زندانی است که مظلوم واقع شده و در جدال تعقیب و گریز و موش و گربه‌ای که به راه افتاده می‌فهمیم که او نیز دارای هوش و فراستی تقریبا هم ارز با سرگرد جاهد است.
همین جدال و زورآزمایی دو قطب مذکور که یکی سفید (احمد) و دیگری خاکستری (جاهد) است داستان با تعلیق و کشش خوبی همراه می‌شود و پیش می‌رود. در مجموع فیلمنامه سرخ‌پوست می‌توانست بهتر و پرداخت‌شده‌تر باشد که به هر حال این وضعیت رخ نداده و مشکل فیلمنامه در مواردی، باقی مانده است.
ساختار و کارگردانی فیلم البته بسیار بهتر و گیراتر از فیلمنامه و قصه است. بهره‌گیری جاویدی از اجزای ساختار فیلم به ویژه در حوزه طراحی صحنه قابل ستایش است.
طراحی صحنه و لوکیشن زندان که نقش اساسی و محوری در داستان ایفا می‌کند در اینجا سبب شده تا دارای هویت خاصی شود که صد البته تحسین‌برانگیز است و در کنار آن بارش مداوم باران، فیلم‌برداری بسیار خوب هومن بهمنش در نماهایی پر کنتراست.
استفاده به‌جا، مناسب و مفهومی از درخشش خورشید در چند صحنه محدود به ویژه صحنه پایانی، تدوین خوب که سبب می‌شود سرخ‌پوست دارای ضرباهنگ مناسبی در ساختار شود و همین مساله، کشش‌پذیری فیلم را افزایش می‌دهد و موسیقی مناسب از جمله این موارد است.
به همه اینها باید انتخاب مناسب بازیگران اصلی و فرعی را اضافه کنیم و از یک بازی متفاوت و کنترل‌شده با دقت در ارائه جزییات نوید محمدزاده در نقش رئیس زندان نام ببریم. در چند سال اخیر همواره مترصد تماشای فیلمی با بازی نوید محمدزاده بودم که در آن از قالب کلیشه‌ای خود در فیلم‌های اجتماعی (که ایفای نقش‌های خاص اینگونه فیلم‌ها را خیلی خوب بلد است) خارج شود و با ارزیابی بازی در نقش جدید بتوانیم به شاخصه‌های بازیگری این هنرمند بیشتر پی ببریم.
به نظر می‌رسد ایفای نقش سرگرد نعمت جاهد این فرصت طلایی را برای نوید محمدزاده فراهم ساخت تا ویژگی‌های دیگری از استیل بازیگری خود را به شکلی مقتدرانه به رخ مخاطبانش بکشد.
بدون تردید حضور و بازی متفاوت نوید محمدزاده یکی از ویژگی‌های مثبت و وزنه سنگین فیلم سرخ‌پوست به شمار می‌رود. پریناز ایزدیار نیز انتخاب مناسب دیگری بوده که می‌بایست نقش مقابل محمدزاده را ایفا کند و او نیز به خوبی از پس ایفای نقش خود برآمده و به ویژه بازی اغواگرانه‌اش در لحظاتی که قرار است بعدا بفهمیم همگی تصنعی بوده و نقش فریب جاهد را داشته است باعث می‌شود نمره خوبی به او در این فیلم تعلق گیرد.
در مجموع سرخ‌پوست نیز فارغ از ضعف‌های فیلمنامه که پیشتر به آن اشاره شد و مشکل پیروی از کلیشه‌های رایج که در پایان‌بندی وجود دارد یکی از فیلم‌های خوب جشنواره سی و هفتم و اثر مناسب و متفاوت دیگری در کارنامه نیما جاویدی به شمار می‌رود که گام دوم خوبی را برای این فیلمساز در سینمای ایران رقم زده است.
شبنم محمودی شرق – عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران
فراهنگ**۹۲۴۶** ۱۰۵۵

همچنین مطالعه کنید:

سیمرغ کارگردانی بر دوش بهروز افخمی/ «مجنون» بهترین فیلم جشنواره

به گزارش کسب و کار نیوز، روز یکشنبه ۲۲ بهمن چهل و دومین جشنواره بین‌المللی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.