حجت الاسلام والمسلمین ابوالفضل اربابی قمی در گفت و گو با خبرنگار ایسنا، با مروری بر خاطرات دوران مبارزات سیاسی قبل از انقلاب عنوان کرد: برادر من همراه با نهضت امام (ره) در ۱۵ خرداد سال ۴۲ بود و در خانواده گرایش به امام و نظام از ۱۵ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت.
جانشین دادستان ویژه روحانیت قم افزود: بنده متولد ۱۳۳۶ و طلبه بودم و از سال ۴۹ با توجه به جو حوزه علمیه قم و مدرسه حقانی که فضایی انقلابی داشت، از همان موقع وارد مبارزات سیاسی شدم.
این روحانی مبارز تصریح کرد: در سالهای ۵۲ و ۵۳ با برخی از دوستانی که شهید شدند همانند شهید محمد علی موحدی گروهی را در قم تشکیل دادیم که هدف این گروه مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه بود.
وی اظهار کرد: با توجه به شرایط آن زمان از سال ۵۳ فراری شدم و تحت تعقیب ساواک قرار گرفتم. البته از دو کانال لو رفته بودم که یکی از کانالها از طریق دستگیری شهید موحدی بود. با دستگیری وی گروه لو رفت؛ هر چند این شهید تا پای مرگ نیز سخنی درباره اعضای گروه به میان نیاورد.
حجت الاسلام والمسلمین اربابی قمی در این باره اظهار کرد: یک روز با شهید موحدی قرار گذاشتیم. وقتی سر قرار رفته بودم، وی آمده بود، اما به لطف خدا در آن زمان گیر نیفتادم؛ لازم به ذکر است که ساواک در سال ۵۳ شکنجههای عجیبی داشت.
وی خاطرنشان کرد: آن روز در خیابان لاله زار جلوی سینما با شهید موحدی قرار داشتم قبل از رسیدن او، مشغول تماشای عکسهای سینما شدم، مطمئن شوم اوضاع امن باشد، آن لحظه متوجه نشدم که موحدی دستگیر شده است ما یکدیگر را میدیدیم، در آن هنگام متوجه صدایی شدم که پرسید پس چرا نیامد؟ و شهید موحدی گفت شاید آمده و رفته باشد.
جانشین دادستان ویژه روحانیت قم تعریف کرد: وی روبروی من ایستاده بود و با اینکه من را میدید گفت نیامده است، وقتی رفت متوجه شدم من را نجات داده است، در آن لحظه دو نفر پشت سرش بودند و با هم میرفتند.
وی افزود: ساواک در زمان انقلاب میدانست قرار بر اساس دقیقه و ثانیه است، برای همین حرف شهید موحدی را باور کردند و زود رفتند.
حجت الاسلام والمسلمین اربابی قمی اظهار کرد: یک بار دیگر نیز سر قرار رفتم و گیر نیفتادم، آن موقع هم فراری بودم و مدتی در قم و تهران مخفیانه زندگی میکردم.
وی بیان کرد: سال ۵۵ ساواک به طور کلی بر اوضاع مسلط بود و گروهها به ویژه گروههای مسلح قلع و قمع شده بودند، یکی از دوستان که خارج از کشور رفته بود و در گروههای فلسطینی آموزش میدید، گفت ماندن در ایران خطرناک است، به همین دلیل همان موقع به طور قاچاقی از مرز پاکستان از ایران خارج شدیم.
این مبارز سیاسی دوران انقلاب خاطرنشان کرد: چند ماهی در آن جا بودیم؛ سپس به سوریه و لبنان رفتیم و در اردوگاههای فلسطینی آموزشهایی را سپری کردیم.
وی بیان کرد: در این مدت دلم با ایران و مبارزات بود، یادم میآید آن زمان پسر شهید محمد منتظری که جز افراد اصلی انقلاب در بین مبارزان خارج از کشور محسوب میشد و ما به وی کمک میکردیم و با او مرتبط بودیم؛ وقتی دید میخواهم به ایران برگردم، میگفت نروید، فایدهای ندارد، چرا که دستگیر میشوید.
حجت الاسلام والمسلمین اربابی قمی عنوان کرد: او مخالف آمدن مان به ایران بود اما ما با چند تن تصمیم گرفتیم هر طور شده به کشور برگردیم.
وی عنوان کرد: من به پسر شهید محمد منتظری گفتم ارزیابی شما از انقلاب و آینده مبارزات چیست و وی که خود انقلابی درجه یک بود میگفت من که دیگر عقلم به جایی نمیرسد و نمیدانم که چه میشود مگر خداوند خودش کمکی کند، در آن دوران واقعاً مبارزین در شرایط بن بست کامل سیاسی گیر افتاده بودند.
جانشین دادستان ویژه روحانیت قم تصریح کرد: تحقق انقلاب اسلامی حرکتی الهی و خدایی بود زیرا که در همان شرایط بن بست در سالهای پایانی رژیم شاهنشاهی به پیروزی رسید.
وی خاطرنشان کرد: قبل از پیروزی انقلاب به ایران آمدیم و مدتی گذشت تا قضیه شهادت مصطفی خمینی پیش آمد و این بن بست شکسته شد، یعنی یک دفعه حرکتی شروع شد و دیگر خاموش نشد تا انقلاب تحقق یافت.
حجت الاسلام والمسلمین اربابی قمی بیان کرد: ما در حد توان تلاش کردیم و به صورت گروهی فعال بودیم و در تکثیر اعلامیههای امام که از پاریس به صورت ضبط شده میآمد و در این جا پیاده میشد، نقش داشتیم.
وی گفت: حتی در اعتصابات کشوری نیز نقش داشتیم و خیلی راحت در قم مینشستیم و برای کشور تعیین تکلیف میکردیم و اعتصابات را هماهنگ میکردیم و میگفتیم مثلاً ما معلمان فلان شهر اعتصاب میکنیم و تنها اسم شهر را در هر دوره تغییر میدادیم اما متن بیانیه دست نخورده بود.
جانشین دادستان ویژه روحانیت قم ادامه داد: با این شیوه وارد شدیم و اعتصابات هماهنگ میشد. آن روزها طلبههایی بودند که به شهرهای خود میرفتند و بیانیهها را با خود میبردند و بین انقلابیون و مردم توزیع میکردند.
وی یادآور شد: دو دسته و گروه اصلی در نهضت امام (ره) نقش اساسی داشتند یکی روحانیت و دیگری بازاریها بودند که در ابتدای کار واقعاً با هم هماهنگ بودند و کارها با همت آنها پیش میرفت، بعد دانشجویان ملحق شدند، سپس اقشار مختلف جامعه مانند کارگران و معلمان و کشاورزان به نهضت پیوستند.
وی تصریح کرد: یک سری از بیانیهها از اوایل سال ۵۷ شروع و با این منوال نهضت عمومی شد. در آبان ۵۶ رحلت مصطفی خمینی منجر به حادثه ۱۹ دی شد و بعد از آن مبارزه عمومی شکل و سراسر کشور را فرا گرفت و انقلاب در نهایت پیروز شد.
این مبارز انقلابی بیان کرد: در آن دوران نیز طلبه بودم، البته در گروههایی که تشکیل میدادیم نباید یکدیگر را میشناختیم و تنها شهید موحدی با سایرین ارتباط داشت، اغلب دوستان خانوادگی بودیم، گاهی نیز اعضایی که داخل گروه میشدند را نمیشناختیم.
وی گفت: مسئول گروه آن موقع شهید موحدی بود و شهید فاطمی و یکی دو نفر از اعضا ء نیز از سیستان و بلوچستان به گروه ما پیوسته بودند و ما دیگران را نمیشناختیم که بعد از دستگیری و اعدام آنها، متوجه میشدیم که نام شأن چیست.
جانشین دادستان ویژه روحانیت قم متذکر شد: انقلاب اسلامی این گونه با تلاش و مجاهدتها و ایثار مردم به پیروزی رسید و باید قدر چنین انقلابی که با خون شهیدان شکل گرفت را بدانیم.
انتهای پیام
دبیر: زهرا حبیب پور