به گزارش کسب و کار نیوز، محمدرضا اصلانی منتقد و مستندساز شامگاه سهشنبه در دومین روز از نمایش «هفته فیلم تجسمی» در نقد فیلم خارجی «پیروسمانی» به کارگردانی گیورگی شنگلیا، گفت: او در زمان حیات خود یک بار به گردهماییهای هنرمندان دعوت شد ولی همیشه به سختی با فضای روشنفکرانه دوره خود رابطه برقرار کرد و تهیدستی مداوم پیروسمانی، با مشکلات اقتصادی به وجود آمده در نتیجهٔ جنگ جهانی اول ترکیب شد و سرانجام عمر او زمانی به پایان رسید که کارش شهرت اندکی داشت.
دومین روز از نمایش «هفته فیلم تجسمی» با فیلم «خانه دوست» درباره ابوالقاسم سعیدی به کارگردانی محمدرضا عینی به مدت ۷۰ دقیقه در ساعت ۱۶ شروع شد و در ادامه فیلم خارجی «پیروسمانی» به کارگردانی گیورگی شنگلیا به مدت ۱۰۵ دقیقه در سانس دوم از ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰ در خانه هنرمندان به نمایش در آمد.
اصلانی در دومین روز از نمایش «هفته فیلم تجسمی» فیلم خارجی «پیروسمانی» به کارگردانی گیورگی شنگلیا را مورد نقد و بررسی قرار داد.
«نیکو پیروسمانی» هنرمند گرجستانی در سال ۱۸۶۲ در گرجستان به دنیا آمد. او را نقاشی خود آموخته توصیف کردند که در فقر و تهیدستی زندگیاش را سپری کرد و در سال ۱۹۱۸ در ۵۵ سالگی به علت نارسایی کبدی و سوء تغذیه درگذشت.
فیلم نیز نمایش پرتره ای از «نیکو پیروسمانی» است؛ اپیزودهای فیلم با قصهگو نیستند و تنها راوی لحظاتی از زندگی نقاش است که با دردهای زندگی میجنگد.
چهره پرسشگر بازیگری لاغراندام و خمیده که از طرف کارگردان تلاش شده است به کارکتر واقعی نقاش نزدیک باشد با چشمانی خیره در جهان اطراف جستجو می کند.
نقاش،روستا زاده ای است که همانند دیگر مردم شهر درگیر روزمرگی هایی خالی از لذت و سپری کردن تمامی لحظات خود در میخانههای تفلیس است؛ نه از سرخوشی که برای فراموش کردن جهان واقعی اطراف.
اصلانی برای تشریح مباحث مرتبط با نقاشی و سینما در شروع این جلسه به عنوان مقدمه گفت: ما در مقابل نقاشی میایستیم و در مقابل سینما دعوت به حرکت میشویم و در این حرکت «دیگری» را از آن خود میکنیم، به یک عبارت نقاشی میگوید من اینگونه می بینم و سینما می گوید من «دیگری» هستم.
این منتقد سینما گفت: سینما، فضای خصوصی را به فضای عمومی تبدیل میکند و به لطف آن پنهانیترین رویدادها را کشف می کنیم، برای مثال قتل را ما میبینیم و این امر پنهانی چنان عیان می شود که «دیگری» را در اختیار میگیریم و از آن خود می کنیم.
وی با اشاره به ذات «دیگری» در سینمای «پرتره» اظهار کرد: وجه «دیگری»، در سینمای پرتره و زندگینامه، شدت بیشتری پیدا می کنند و زندگی خصوصی یک انسان مورد نقد قرار می گیرد؛ می توان به کارهای داستایوفسکی اشاره کرد که به درون پنهان کارکترها فرو می رود و به نحوی اعتراف ایجاد می کند.
این شاعر، داستان گویی درتاریخ بشر را امری قدسی خواند و گفت: اغلب کتابهای الهی از داستان بهره بردهاند و به نحوی داستان امری قدسی است که از با اسطوره سازی ما را به درون پرتره می برد یا از آن دور می کند.
وی برای فهم بیشتر این موضوع با اشاره به جمله ای از ونسان ون گوگ گفت: هرچهره پنجرهایست که رو به جهان «دیگری» که ما را وارد پرتره میکند به نحوی که فاتح فضای خصوصی باشیم.
این هنرمند گفت: سینما بیرون رفتن از چهره خود است فضایی ایجاد می کند که از پنجره خود بیرون میآییم و پنجره دیگری را از آن خود میکنیم. چارچوب ذهن مخاطب از «دیگری» است و آن را در مالکیت خود میگیرد.
وی در تشریح نقاشیهای پیروسمانی گفت: نقاشیهای وی بیش از همه تحت تأثیر شرایط اجتماعی زمان و مکان خود او بودهاست. تعداد زیادی از آثار موجود او، درباره گروههای اشرافی، کارگران، مغازه داران و بازرگانان است. پیروسمانی همچنین مجذوب شخصیتهای بزرگ تاریخی بوده است.
اصلانی ادامه داد: پیروسمانی شیفته طبیعت و زندگی روستایی بوده و به ندرت مناظر شهری را نقاشی کردهاست. او تصاویر زیادی از حیوانات کشیده است؛ میتوان گفت که او تنها هنرمند گرجی نقاش حیوانات بودهاست.
اصلانی در تشریح شیوه کار این نقاش گفت: به دلیل فقر، قدرت خرید پوستهای چرمی را برای نقاشی نداشت و معمولاًروی برزنتهای روغنی نقاشی میکرد. پیروسمانی بر خلاف هنرمندان دیگر در تقلید محض از طبیعت متمرکز نشده و توجهی به جزئیات نداشتهاست. تک رنگ در کارهای او بسیار دیده می شود ولی کمپوزیسیون از مولفههای قدرت نقاشیهای وی محسوب میشود.
این مستندساز با تشبه زندگی «حسین قوللر آغاسی» نقاش قهوه خانه ای ایرانی با پیروسمانی گفت: قوللر به گفته نزدیکانش، صبح در یک قهوه خانه صبحانه میخورده و ناهار و شام را در قهوه خانه های دیگری سپری می کرده است و در ازای آن، نقاشی هایی را در این قهوه خانه ها خلق کرده است که وقتی به زندگی نقاش گرجی می نگریم چنین زندگی را در میخانه های تفلیس داشته است.
اصلانی در پایان به قدرت سینمای لهستان در دوره شوری اشاره کرد و گفت: سینمای گرجستان تحت تاثیر آیزنشتاین و میخائیل رم بسیار رشد کرد و گیورگی شنگلیا، کارگردان این فیلم تربیت شده همین نگاه است. وی یکی از پرافتخارترین کارگردانان گرجی است.
به اعتقاد اصلانی، فیلمهای شنگلیا بر اساس ساختار سینمای گرجستان، زبانی فلسفی دارند و در عین خردمندانه بودن، کودکانه هستند که آن هم به سانسور شدید در دوران شوروی سابق باز میگردد که هنرمند را وا میداشت با استفاده از یک زبان روایی پنهان، داستانها را در پشت پرده زمانِ گذشته، روایت کند.
فراهنگ ** ۹۰۳۱** ۹۰۵۳
وقتی مرگ، بهترین راهِ شهرت هنرمند میشود
منتقد و مستندساز پیشکسوت در جلسه نقدِ فیلم خارجی «پیروسمانی»، نقاشِ گرجی که پس از مرگش به شهرت رسید، با طنزی تلخ گفت: مرگ، بهترین راهِ شهرت هنرمند است و پیشنهاد میدهم برای معروف شدن زودتر فوت کنید.