مصاحبه نبود سراسر ضجه و آه بود. با بغضی در گلو از دلبریهای صبا میگفت، از اینکه دردانه نابغهاش که آلرژی هم داشته، روز قبل از آتش سوزی آن مدرسه نحس گفته بود، "بابا! بوی چراغ نفتی اذیتم میکند و نفسم را بند میآورد". با گریه ادامه میدهد: "بعد از آتشسوزی، صبا و دوستش که از ترس همدیگر را آغوش کشیده بودند را به زور از هم جدا کردند. آتش چیزی از صورت زیبای دخترم باقی نگذاشته بود و از دو دندان شیری افتاده اش پیکر سوختهاش را شناختم". اینها بخشی از ضجهها و درد فراق یک پدر است. پدر کشتیگیری که دخترش را در حادثه تلخ آتشسوزی مدرسهای در زاهدان از دست داد.
به گزارش کسب و کار نیوز – وحید رجبی
انتهای پیام