به گزارش کسب و کار نیوز، سینمای دفاع مقدس و ژانر جنگ در ایران، به دلیل کثرت آثار در این زمینه، نوعا فاقد المان های جذابیت موضوعی است. البته این شامل حال فیلمسازان خلاقی که با بهره گیری از آرایی جذاب، سعی در ورود به این ژانر را دارند، نمی شود.
سال گذشته و در آخرین جشنواره فیلم فجر چندین اثر قابل تحسین در ژانر جنگ و دفاع مقدس ساخته شدند که علاوه بر جذابیت و خلاقیت، مخاطبان را به تشویق و البته تفکر واداشتند. فیلم هایی چون تنگه ابوغریب، ماهورا و سروزیرآب، از جمله فیلم هایی بودند که به رغم بهره گیری از سوژه ای تکراری پر از حرف های ناگفته و روایت های نادیده بودند.
**تکراری اما جذاب
جنگ، پدیده زیبایی نیست و هیچ وقت هم نبوده است. زخمی هایی می زند که نه در یکی دو نسل که در طول هزاره ها و در همیشه تاریخ باقی می ماند و گاه می تواند سر باز کنند و همانقدر دردناک باشد که در زمان وقوع بوده اند.
یکی از جاهایی که سینما می تواند به شدت منشا اثر و دارای بار روانی سنگینی باشد همین ژانر جنگ و کشته شدن انسان ها و غم و حسرتی است که از خلال آن و حتی بعد از مدتها از گذشت آن، وجود و حضور دارد. در این روایت این که کدام کشور قوی تر بوده یا به حق تر، مهم نیست، مهم اثرات مادی و معنوی و خسارات جبران ناپذیر آن بر زندگی انسانی است.
با توجه به گذشت سالها از جنگ ایران وعراق و به رغم فیلم های متفاوتی که در سبک ها و با زبان های مختلف که مستقیم و غیرمستقیم و شعاری و مفهوی سعی در پرداختن و نگاه به این مساله داشته اند، امروز نمی توان بدون خلاقیت از آن سخن گفت و انتظار پذیرش و مقبولیت داشت.
فیلم سرو زیرآب اما فیلم جذابی در این ژانر است. همانقدر واقعی و اثرگذار است که غم انگیز است و تلخ. داستانی فرعی که با سینمای دفاع مقدس در هم می آمیزد و کم کم به داستان اصلی بدل می شود و ضمن حفظ ابعاد مختلف (جنگ و دین و اخلاق) بیننده را دل نگران به دنبال خود می کشد که در نهایت چه خواهد شد.
**درباره فیلم
سرو زیر آب به کارگردانی محمد علی باشه آهنگر محصول سال ۱۳۹۶ است. این فیلم که با مشارکت شهرداری تهران، حوزه هنری و بنیاد سینمایی فارابی ساخته شده است نگاهی به تلخی های زندگی بازماندگان و خانواده های شهدای گمنام (با محوریت شهدای گمنام اقلیت) دارد . این فیلم موفق شد تا عنوان بهترین فیلم با نگاه ملی در سی و ششمین دوره فیلم فجر را از آن خود کند.
جهانگیر کرامت (با بازی بابک حمیدیان) که مسوول تحویل دادن اجساد شهدای جنگ به خانواده های آنان است که از سرتاسر ایران می آیند، اشتباهی می کند و یا شک می کند که اشتباهی را مرتکب شده و جنازه خانواده ای را به خانواده دیگری تحویل داده است. او که در گذشته با نیت آرام شدن خانواده های شهدا، گاهی پیکر شهدا گمنام را به خانواده های دیگری تحویل می داد، این بار مخالف این کار بوده و در نتیجه پس از آن که از اشتباهی که رخ داده آگاه می شود، شب و روزش بهم می ریزد و در نبردی دائمی با وجدانش قرار می گیرد. در نهایت و به رغم همه مخالفت ها و مصلحت های شغلی و حرفه ای برمی آشوبد و سعی می کند تا مطمئن شود. برای این اطمینان سفری را آغاز می کند. سفری پر ماجرا که تقابل دو قوم با ادیان مختلف (زرتشتی و مسلمان) بین یزد و لرستان را به نمایش می کشد.
سفری که کرامت با اطمینان از درستی کارش آغاز می کند در نتیجه اتفاقات متعاقبی که روی می دهد و بازخوردها و پیامدهای وحشتانکی که به همراه دارد در جایی از فیلم مخاطب را با این چالش مواجه می سازدکه آیا نگفتن و نرفتن دنبال این حقیقت، به صلاحتر بود یا پیگیری آن.
**نبرد بی پایان عقل و وجدان
یکی از مهمترین نکاتی که فیلم بدون جانبداری سعی در پرداختن و توجه به آن دارد، فرهنگ گذشت است.تصویر تمنای خانواده درگیر در داستان به دلیل اشتباه صورت گرفته در باب فرزند شهیدشان که حالا با نامه ای دنبال نبش قبر برای بازپسگیری آن هستند، غم انگیز و دلخراش است. تلاش ناموفقی که برای نبش قبر شهید صورت می گیرد خشم اهالی روستا را که روحانی شان را با خود همراه کرده اند برانگیخته و التماس های مادر شهید گمنامی که خواستار نبش قبر برای تشخیص هویت فرزندش که به اشتباه به مادر دیگری تحویل داده شده، تقابل توامان عقل و احساس و اخلاق و وجدان و قانون است. ملغمه ای که انگار ذهن بیننده را گیج می کند و در نهایت او را از اطمینان برسر ایستادن تقصیر یکی به نفع دیگری، باز می دارد.
خوش ساخت بودن فیلم و بهره گیری از بازیگران کاربلدی چون بابک حمیدیان، مهتاب نصیرپور و مسعود رایگان نقش مهمی در انتقال معنایی که فیلم قصد انتقال آن را داشته است، به عهده دارد. فیلمبرداری خوب و نماهای گسترده ای که فیلم به تصویر می کشد نیز به رغم تفاوت مناطقی که فیلم بین آنها جابه جا می شود و در حرکت است، تصویری یک دست و تفکربرانگیز را از ایران پهناور و مفاهیم عمیقی که فیلم به آنان دعوت می کند را منتقل می سازد.
نبرد عقل و وجدان که در جای جای فیلم به تصویرکشده و ببینده را ترغیب به همراهی می کند، به شدت آزمون سخت و تلخی است که نمی توان به راحتی یکی را به دیگری ترجیح و حق را به او داد. خانواده ای که به دنبال نبش قبر آمده اند همانقدر محق هستند که خانواده ای که ازنظر خود، فرزندشان را به خاک سپرده اند و نمی خواهند آرامشش را بهم بزنند. در نتیجه هر دو مادر شهید زجر کشیده و درد دیده هستند و در تمام لحظاتی که داریم برای آنها دلسوزی می کنیم به این فکر نمی کنیم که مذهب در این میان چه اهمیتی دارد و مثلا باید حق را به خانواده مسلمان در مقابل خانواده زرتشتی بدهیم. این برتری انسانیت و اخلاق، جزو یکی از بهترین نکاتی است که کارگردان در ارائه آن بسیار موفق عمل کرده است.
**نقص هایی که باید دید
با تمام تلاشی که در ارائه ای موفق از فیلم به عمل آمده است اما ریتم جذاب نیست و به رغم برخورداری فیلم از یک داستان جذاب با خرده روایت هایی که می توانستند بسیار هیجان انگیزتر نقل شوند، در نتیجه ی ریتم کُند و خوب درنیاوردن ساخته نهایی، فیلم کسل کننده می شود و حوصله بیننده را سر می برد.
تدوین نامناسب و ضعف فیلم در روایتگری باعث گردیده تا فیلم دچار پرگویی و کشش دادن بی دلیل و در نتیجه خسته کردن و دلزدگی بیننده، به خصوص در نیم ساعت پایانی شود. قسمت هایی که کارگردان می توانست از آنها زودتر عبور کنند و به اصل مطلب برسد آنقدر طولانی شده اند که در دقایق پایانی این شائبه را ایجاد می کنند که فیلم قصد پایان ندارد.
نکته کلیشه ای دیگری که در این فیلم همانند بسیاری از ساخته های کارگردانان ایرانی وجود دارد حجم غلو شده ای از آب و باران است. این حجم از آب و باران شاید در بیانی ضمنی، به معنی اندوه زمین و آسمان از این مصیبت مادر شهید و … باشد اما در دل کویر یزد نه واقعی است و نه جذاب.
پژوهشم**س-ا**۱۵۵۲