به گزارش کسب و کار نیوز، از گذشته تاریخِ به فراموشی سپرده شده تا امروزِ جامعه عبورکرده از سنت و نرسیده به تجدد ما، همیشه در کنار اربابان فرهنگ و طیف جریانساز فرهنگی، جریانی ظهور مییابد که عملا هیچ نامی نمیتوان بر آن نهاد.
این جریان، پایهگذار تفکری میشود که متاسفانه در مسیر رشد و نمو خود به جریان عوامزدگی و لمپنیسم میرسد؛ سخن از طیف بی تاریخ و فقیر از پیشینه فرهنگی و اجتماعی، یا به زبان ساده، نوکیسههاست. آنها که هیچ درک و علاقهای به اشیای قدیمی ندارند اما به کمک ثروت بادآورده خود، مشتری ثابت دکانهای عتیقهفروشی شدهاند تا آنچه در تاریخ از داشتن آن بیبهره بودهاند را بخرند.
این جماعت پای ثابت عکسهای یادگاری با هنرمندان نماینده طیف اجتماعی خود هستند. این جماعت نوکیسه به واسطه نداشتن پیشینه و فرهنگ و همچنین نداشتن کوچکترین اعتباری نزد طیف فرهیخته و دگر اندیش جامعه، هر روز در تکاپوی خریدن تاریخ و پیشینه فرهنگی برای خود بوده و با نزدیک شدن به طیفی خاص از جامعه فرهنگی سعی در تثبیت جایگاه غصبی خود در اجتماع در حال دگرگونی و بی ثبات ما هستند. طبیعتا نمایندگان این طیف، مخاطب هنر هنربندانی میشود که خاستگاهی جز همان سرچشمه ندارند.
** چونکه زاغان، خیمه بر بهمن زدند بلبلان، پنهان شدند و تن زدند
جالب اینجاست که در جامعهای چنین عوامزده، جریان اصلی حمایتکننده این دسته از هنرمندان در اصل کاسبان و دلالان دیروز عرصه اقتصادی بودند که تا این آشفته بازار را مجالی برای کسب درآمد و سود سرشار خود دیدند شعار وا فرهنگا سر داده و تحت حمایت و تایید جریان عوامزده جامعه به عنوان متولیان اقتصادی هنر (بخوانید چیزی شبیه بخش خصوصی)، دست به کار تولید انبوه جماعتی شدند که شباهت زیادی به هنرمندان دارند.
** چو بیشه تهی ماند از نره شیر شغالان درآیند آنجا دلیر
اما ریشه، هویت و اصالت، متاع نیست که قابل خرید و فروش باشد و تولیدکنندگان این عروسکهای هنری بهتر و بیش از خود این محصولات، این فقدان و تبعات آن را میشناسند. هرچند اصالت و ریشه، نعمتی است خدادادی که این جماعت از آن بیبهرهاند. اما به خاطر نمودِ ظاهری اجتماعی خود هم که شده سعی جدی در شبیهسازی آن دارند.
و در همین راستاست که بدون توجه به ارزشهای هنری، تابع بی چون و چرای اوامر سازندگان کالبد تهی خود یا همان کارفرمایانشان، هر سفارشی را قبول میکنند. هر اثری را میخوانند و برای اثبات نزدیکی و صمیمیت خود با اصحاب فرهنگ و هنر از هیچ کاری دریغ نمیکنند.
متاسفانه جریانات سیاسی و اجتماعی جامعه ما در چند دهه اخیر درست یا غلط باعث گوشهنشینی طیف وسیعی از هنرمندان و موسیقیدانان جریانساز و اربابان فرهنگی جامعه شد و اینک فضای حضور برای این هنرمندان در شرایطی گشوده شده که از قدرت و توان جوانی در این عزیزان نشانی نمانده اما نیاز به حضور در اجتماع، نیاز به دیده و شنیده شدن در آنها مانند هر هنرمند دیگری همچنان سرکش و جوان مانده است و چندین سال گوشهنشینی و عزلت، این نیاز را از یک حس کمرنگ به عطشی عمیق تبدیل کرده است.
** شیر، شیر است گرچه پیر است
این بزرگان، روزی جریانی را در موسیقی و سینمای ایران آغاز کردند که امروز پس از گذشت دههها هنوز آنروزها را دوره طلایی هنر مردمی ایران میدانیم. این بزرگان همان ریشه، هویت و اصالت هنر ایران هستند.
طیف نوظهور و بیریشه و بیهویت هنر ایران، همان طیف آغازگر جریان عوامزدگی، سهلاندیشی و آسانپذیری چه خوب نیاز به دیده شدن این عزیزان را در پس سالها خانه نشینی فهمیده و میداند برای فرار از بحران بیهویتی و بیاصالتی، هیچ پناهگاهی امنتر و مطمئنتر از سایه این هنرمندان سالخورده برایشان متصور نیست.
** حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی
کاش پیشکسوتان عرصه هنر موسیقی، آنهایی که صدای گرمشان، متر و معیار هنر والای موسیقی یک ملت بود، بزرگانی که روزی گنج قارون موسیقی ایران بودند، آنها روزی ترنم صدای عاشق سلطان قلبها شدند، با شناخت درست و بهرهگیری از مشاوره هنردوستانی دلسوز و متخصص، جاده صافکن مسیر نه چندان هموار این شبههنرمندان نشوند. هرچند میدانیم، برای آوازهخوان چه پیر و چه جوان، صحنه اگر همه چیز نباشد تبلور عینی بسیاری از خواستههای آنهاست.
فراهنگ**۹۴۹۴** ۱۰۵۵