به گزارش کسب و کار نیوز میخوانید:
تیم فوتبال بانوان ملوان چگونه شکل گرفت؟
از ۹ سالگی دیگر امکان حضور در زمین و ورزشگاه فوتبال برایم وجود نداشت و من که از کودکی عاشق ورزش بودم و بسکتبال را انتخاب کردم. روزی که فوتسال بانوان در کشور شروع شد، تصمیم گرفتم که فوتبال بانوان را راه اندازی کنم. این موضوع را در خانه مطرح کردم و به پدرم که آن زمان سرمربی ملوان بود گفتم میخواهم به باشگاه ملوان بروم و این درخواست را برای مسئولان باشگاه مطرح کنم اما پدرم با این تصور که این کار را نمیکنم حرفم را جدی نگرفت. روز بعد به باشگاه ملوان رفتم. تا آن زمان دفتر باشگاه نرفته بودم و نمیدانستم کجا است. وقی به دفتر باشگاه رفتم گفتم با آقای سازمند کار دارم او در آن زمان مدیر عامل بود. همین که در را باز کردم پدرم که جلسه داشت از دیدن من شوکه شد چون فکر نمیکرد حرفم جدی باشد. در نهایت با این خواسته موافقت کردند. برای هدفی که داشتم ننشستم و آنقدر تلاش کردم تا نتیجه گرفتم، حتی آن موقع تعهدهای زیادی را امضا کردم تا تیمم تشکیل شود.
سالها برای تمرین به دامنه کوه میرفتیم و مثل فیلم تارزان که از این درخت به درخت میرود ما هم تارزانهایی بودیم که از این زمین به آن زمین میرفتیم. برای اینکه فوتبال بازی کنیم و برای اینکه کسی نباید ما را ببیند کیلومترها راه را طی میکردیم. آدم فضایی نبودیم، دختر بودیم اما میخواستیم فوتبال بازی کنیم. آن روزها گذشت و ما به اینجا رسیدیم.
پس ایده شکل گیری تیم بانوان ملوان برای شما بوده؟
بله ، پس کدام آدم دیوانهای تا این حد سختی میکشد و از زندگیاش میزند. من هر روز ۲۵۰ کیلومتر رانندگی میکردم، قبل از اینکه ماشین داشته باشم با مینیبوس قسمت به قسمت مسیرها را می رفتم تا به دامنه کوه برسم فقط برای اینکه تمرین کنیم و چقدر این دیوانه از قفس پرید تا توانست پایان خوبی داشته باشد و مثل فیلم های ایرانی پایان باز نداشت.
دلایل انحلال تیم بانوان ملون بندرانزلی در سال ۱۳۹۵ چه بود؟
کسی که در راس کار بود دلش نمیخواست هزینه اضافی برای یک بار اضافی بدهد و در نهایت مدیرعامل وقت باشگاه در آن زمان تصمیم انحلال را هم گرفت و به اجرا درآورد. نمیخواهم خیلی وارد آن فضا بشوم چون گذشته تمام شده و رفته اما الان در شرایطی هستیم که همه چیز خوب است و خیز بلندی برای احقاق حقمان که قهرمانی و حضور مجدد و موفق در لیگ برتر است برداشتیم تا به همه هواداران ملوان چه در ایران چه در خارج از کشور ثابت کنیم که دختران انزلیچی امیدشان را از دست ندادند و محکم تر و ثابت قدمتر از گذشته برای ملوان و برای عشق و هدف خودشان تلاش میکنند.
دلایل تشکیل و بازگشت مجدد این تیم چیست؟
انزلی شهر کوچکی است ولی دلهای مردم این شهر وسعت بزرگی دارد و ملوان جزئی از زندگیشان است، یعنی گوشه به گوشه این شهر را بخواهیم وجب بزنیم از هر وجب آن یک ملوان درمیآید. همه درباره ملوان صحبت میکنند. در شهری با این دیدگاه و شرایط اقلیمی و اجتماعی قطعا زن یا مرد بودن فرقی نمیکند به همین دلیل خیلیها میخواستند که ما باشیم. وقتی مالک و مدیرعامل باشگاه و نماینده شهر که همه انزلیچی هستند راس کار آمدند این پیشنهاد را دادند.
آن زمان ایران نبودم و پیشنهاد از سمت باشگاه بود. تشکیل دوباره تیم با حمایت بی چون و چرای مدیران و مالک باشگاه خیلی لذت بخش بود. ما نباخته بودیم و قعر جدول نبودیم که به لیگ دسته یک سقوط کنیم اما به دلیل آن انحلال با عنوان نایب قهرمانی به لیگ یک سقوط کردیم و تنها دو هفته زمان داشتیم تا در لیگ شرکت کنیم. بنابراین با ۱۴ بازیکن بومی قهرمان لیگ شدیم.
از حس و حال خودتان و تیم در روز انحلال بگویید
آن روز برای خودم ناراحت نبودم بلکه برای زحمت وتلاش بازیکنان ناراحت شدم چون من به چیزهایی که میخواستم رسیده بودم. در یک خانواده ورزشی متولد شدم و در شرایطی که فوتبال برای یک دختر ممنوع بود با یک دنیا عشق و رویا دنبال هدفم رفتم و توانستم فوتبال را در استان گیلان راهاندازی کنم. بعد از نه سالگی که دیگر نتوانستم حتی پایم را در زمین فوتبال بگذارم ، آرزویم این بود که بتوانم در زمین چمن فقط راه بروم. رفتنم به ورزشگاه مصادف شد با زمانی که دوم دبیرستان بودم و آیت الله هاشمی رفسنجانی به بندرانزلی آمد، آن روز در تمام مدت سخنرانی هیچ صدایی را نمیشنیدم و تنها فضای استادیوم را نگاه میکردم. همان روز تصمیم گرفتم همینگونه که الان توانستم داخل استادیم بیایم باید بتوانم به چیزی که میخواهم برسم.
خیلی تلاش کردم، سالهای متمادی با هیئت فوتبال، تربیت بدنی، استانداری و خیلی نهادهای دیگر صحبت کردم. روزهای سختی بود تا توانستیم تیم بانوان را تشکیل بدهیم. حسرت روز انحلال برای همین بود، برای سختیهایی که کشیده بودیم. ناراحت بودم که چه روزهایی را گذراندیم، روزهایی که برای اینکه کسی ما را نبیند و بتوانیم تمرین کنیم، با قایق به زمینی که در دل مرداب پیدا کرده بودیم میرفتیم، دلم برای این روزها سوخت.
پس با این وجود الان که تیم مجدد تشکیل شده انگیزه زیادی دارید
تیم ملوان فقط یک هدف دارد و آن موفقیت است. شاید در لیگ تیمهایی داریم که تنها هدفشان حضور است اما ما حتی با دست بسته هم به جنگ حریف میرویم. اینگونه نیست که بگویم دستهایمان را از پشت بسته اند پس بنشینیم بلکه ما بلند میشویم و برای هدفمان تلاش میکنیم، و آن را به دست میآوریم، باید به دست بیاوریم و خیلی چیزها را ثابت کنیم و الان تمام هم و غممان این است.
شاید از نظر مهره خیلی از تیمهای رقیبمان عقبتر باشیم، این یک واقعیت است، مثلا تیم بم کرمان هفت بازیکن ثابت تیم ملی دارد. اما ما بازیکنانی را داریم که بومی هستند. البته عدهای هم که بومی نیستند اما انزلیچی شدند، شش هفت سال کنار تیممان بودند و اگر از خودشان بپرسید میگویند ما انزلیچی هستیم. می شود گفت با تیمی که دو سال و نیم از فوتبال دور بوده جمع شدیم و پا به لیگ برتر میگذاریم، کارمان خیلی سخت است اما این سختی باعث نمیشود که هدفمان را دنبال نکنیم. انشاءالله خدا هم کمک کند. خدا همیشه می گوید از تو حرکت از من برکت، ما حرکت کردیم و باتلاش به آن دست پیدا میکنیم.
به خاطر آن انحلال در تیمتان نوعی محافظه کاری احساس میشود، این ترس و محافظه کاری به نظرتان تا کی ادامه دارد؟
تا ابد این ترس همراه بازیکنان است. فکر میکنم اگر یک فرد زندان رفته و تازه از زندان آزاد شده باشد دو حالت دارد یکی اینکه کله اش بوی قرمه سبزی میدهد و اصلا چیزی برایش مهم نیست و بی پروا حرف میزند و حالت دوم این است که محافظه کارتر رفتار میکند و میخواهد به هدفش برسد. در ورزش هم همین است، بازیکنان تیم ما دو سال و نیم در خانههایشان حبس بودند. چند نفرشان در تیم های لیگ برتری تقسیم شده و قرارداد بسته بودند یک روز در میان به من پیام میدادند که تیممان حیف بود الان ما در این تیمها چه شرایطی را میبینیم، استاندارد نیست، غیرحرفه ای است یا خیلی چیزهای دیگر، پس وقتی آن شرایط را تجربه کردند و برمی گردند طبیعی است که محافظه کار باشند و حرفی نزنند که به آقایی برنخورد و نمیتوانم به آنها ایراد بگیرم. به خاطر اینکه فعلا کلید قفل در ما دست آقایان است، آنها باید بگویند ما باشیم یا نباشیم پس ما هم باید خیلی رعایت کنیم . امیدوارم مسیرمان را درست برویم.
البته الان مسئولان حمایتمان میکنند روزی که تیم دوباره تشکیل شد به مسئولان باشگاه گفتم بازیکنان را آماده میکنم. اگر هدفتان فقط حضور در لیگ دهم یا یازدهم شدن است و میخواهید تنها بازیکن بومی بگیرید کل هزینه تیم ۲۵۰ میلیون میشود ولی اگر به دنبال بستن تیم برای قهرمانی هستید حدود ۶۰۰ میلیون هزینه قرارداد است چون باید بازیکنانی را جذب کنیم. رفیع نیا و دیگر مسئولان باشگاه اعتماد کردند و گفتند که میخواهیم دختران ملوان مثل گذشته آن شور و نشاط را به شهر بیاورند. خوشبختانه تا اینجای کار همه چیز خوب است. با بهترین شرایط به شهرکرد رفتیم. در حالی که تیم های دیگر از خوابگاه استفاده کردند، ما هتل رفتیم، رفت و آمدمان، تمام هزینههای بازیکنان، لباس و پاداش و همه چیز خوب بوده و نگاه ضد زن وجود نداشته. اینکه این نگاه وجود نداشته و نخواهد داشت بزرگترین قرارداد زندگی مان میتواند باشد.
به شما حق میدهیم که محافظه کار باشید اما ممکن است درجریان لیگ این موضوع باعث انتقاد رسانهها شود
من نگفتم مریم ایران دوست محافظه کار است، مریم ایراندوست از شش سالگی که خودش را شناخته و در کوچه و خیابان با پسرها فوتبال بازی کرده تا ۱۵ سالگی که جنگیده است تا بگوید دختر هم میتواند در زمین بازی کنند و تا الان که معتقد است بانوان باید داخل استادیوم بروند همیشه کله اش بوی قرمه سبزی میدهد، شاید امسال نمیخواستم به جام جهانی بروم اما در بدترین شرایط به شکلی برنامه ریزی کردم که حداقل یک بازی را بروم، چون حرف داشتم چون میخواستم بگویم بانوان هم به ورزشگاه بروند هیچ اتفاقی نمیافتد. مطمئن باشید مریم ایراندوست هیچ وقت محافظه کار نیست. شاید زبانش سرخ باشد ولی برای هدفش می جنگد.
چه تعداد از بازیکنان تیم فعلی در تیمی که منحل شد بازی میکردند؟
تقریبا ۹۰ درصد، ۱۰درصد هم به این دلیل که زمرد سلیمانی دروازهبانمان الان در تیم عراق به عنوان مربی بازیکن فعالیت میکند. در ایران کسی مثل زمرد نمیآید. درهای ایران و تیم ملوان همیشه به روی او باز است. علاوه بر زمرد به افسانه اقبال هم که با بم قرداد داشته پیشنها دادیم به ملوان بیاید اما هنوز رضایت نامهاش را نداند. افسانه بازیکن خودم بوده و از ده سالگی با او کار کردم و می شود گفت بچه خودم است. به جز این دو نفر بقیه تیم را برگرداندیم.
چرا در طول تمرین رفتار خیلی سختگیرانهای دارید؟
روزی که کارمان را شروع کردیم ملوان نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران بودیم و در یک سالن بتونی آغاز کردیم، پنج سال به این شکل گذشت، اینگونه شکل گرفتیم و اتفاقا خیلی خوب است. فکر میکنم نظام و قانون تا این حد تیم ما را هدایت کرد. شاید از تیمهای رقیبمان خیلی چیزها کمتر داشتیم ولی انسجاممان باعث میشد که موفق باشیم. هر سال در کورس قهرمانی بودن خیلی سخت است، الان پرسپولیس بهترین تیم را دارد و دو سال هم قهرمان شده ولی نگران است که امسال نتواند قهرمان شود. وقتی شما ۱۴ سال اول یا دوم باشی خیلی سخت است و همین انسجام باعث این موضوع است.
گاهی در حین تمرین پیش آمده به بازیکنان تذکر دادید که درست پاس بدهند ، اگر این کار را به خوبی انجام ندهید انگار به دشمن پاس داده اید، آیا نگاهتان به تیمهای مقابل همین است؟
خیر، هیچوقت با تیمهای دیگر کار ندارم امسال اولین بار است که گفتم دوست دارم اولین بازیمان با بم باشد، همه تیمها برایم قابل احترام هستند. حداقل ۵ تا ۶ درصد بازیکنان تیمهای مختلف در تیم های ملی نوجوانان و جوانان شاگردانم بودند و از همه مهمتر وقتی باشگاهها در شرایط بد اقتصادی اینگونه حمایت میکنند و من حامی زنان فوتبالیست هستم چرا باید دشمن من باشند و این نگاه را داشته باشم؟ عاشق تک تک کسانی هستم که اینگونه در فوتبال و فوتسال از بانوانشان حمایت میکنند. اما بازی و آن نود دقیقه دقیقا مثل جنگ است، باید ببریم که به هدفمان برسیم پس باید این ذهنیت را داشته باشیم که بازیکن روبه رویم دوستم نیست بلکه دشمن من است و باید شکستش بدهم. اگر بخواهم همه چیز را ساده بگیرم و بیخیال بشوم که در نهایت به هدفم نمی رسم.
چرا دوست داشتید که بازی اولتان با ملوان باشد؟
به خاطر اینکه خیلی آمادهایم اگر با رقیب سرسخت بیفتیم انگیزهمان چند برابر می شود. من جنگ ایران و عراق را مثال می زنم ما تنها با عراق نجنگیدیم با کل دنیا که به این کشور سلاح میدادند جنگیدیم. درست است خیلی شهید دادیم اما چقدر غیرت گذاشتیم؟ ما خواستیم با تیمی بازی کنیم که هفت بازیکن تیم ملی دارد و از همه نظر تا دندان مسلح است و از نظر امکانات، پول ، بودجه، هتل و هرچه بخواید فکر کنید وضعیت مناسبی دارند این موضوع به ما انگیزه میدهد که خودمان را بسنجیم و ببینیم که چند مرده حلاج هستیم.
بهترین نقطه قوت تیمتان چیست؟
نقطه قوت تیم من انگیزه و غیرت است. انگیزه مان ملوان است و بعد اینکه ما با یاد آتنا محمدی شروع کردیم. همیشه احساس میکنم روحش کنارم هست و من را به جلو سوق میدهد چون آنقدر دلشکسته شده بودم که فکر نمیکردم این انگیزه را پیدا کنم بنابراین کارمان با یادبودی که برای آتنا برگزار کردیم شروع شد. او حتی بعد از رفتنش هم شور و شوقی خاصی را به تیم داد. باز هم به خانوادهاش تسلیت میگویم و نارحتم از اینکه نتواسنت به آرزویش برسد.
در حال حاضر شرایط تیمتان چطور است؟ آیا آماده هستید؟
خیلی آماده هستیم، فکر میکردیم شهریور ماه لیگ برگزار میشود و به شکلی برنامه ریزی کردیم که از نیمه دوم شهریور اولین بازی مان را شروع کنیم. برایمان مهم نبود که به کدام تیم میخوریم. داخل زمین پادگان من است ولی بیرون زمین همه با هم رفیق هستیم به هر حال من با این بازیکنان هم تیمی بودم و همه با هم بزرگ شدیم و یک خانواده هستیم. این احترام و دوستی متقابل است، داخل زمین همه سرباز ملوان هستند چون می خواهند یادبگیرند و پیشرفت کنند و میدانند پیشرفتشان مستلزم نظم و انضباط است.
بازی تدارکاتی برای آماده سازی تیم درنظر نگرفتید؟
کتایون خسرویار سرمربی تیم ملی فوتبال جوانان که از بازیکنان من در تیم ملی بود و خیلی برایش خوشحالم که پله پله موفقیت ها را پشت سر گذاشت و یک مربی با دانش و با اخلاق است، خواسته که یک بازی تدارکاتی با تیم ملی جوانان داشته باشیم، ما هم گفتیم هر زمان که آنها بخواهند قبول میکنیم. زمان را فدراسیون مشخص میکند. اما در استان گیلان تیمی نیست که با ما بازی کند، اگر بخواهیم تیمهای دیگر را دعوت کنیم به خاطر مسائل مالی نمیآیند. سعی می کنیم با همین داشته هایمان و همین که بین تیمهای خودمان بازی برگزار کنیم، پیش برویم. اما اگر تیمی برای انجم بازی تدارکاتی اعلام آمادگی کند ما هم قبول میکنیم.
و صحبت پایانی شما؟
از شما به خاطر حمایتهایتان تشکر میکنم، فوتبال و ورزش بانوان چیزی ندارد همین رسانه است که انرژی و انگیزه میدهد که بازیکنان دیده شوند. میدانم که کار شما هم سختی دارد امیدوارم هم مثل ما دیوانگانی باشید که به راه ادامه بدهید.
انتهای پیام