محمد جوادی قاضیانی
به طور مثال یکی از دلایلی که برای شکست استارتآپها مطرح میشود بحث بیانگیزگی، بدبینی و ناامیدی است که اگر ما فضای استارتآپ را به دو بخش قبل از تاسیس و بعد از آن تقسیم کنیم، در بخش اول بدبینی لزوما بد نیست و میتواند کمککننده باشد، اما در بخش دوم بدبینی و ناامیدی میتواند تیشه به ریشه استارتآپ و ایده بزند و آن را به ورطه نابودی بکشاند؛ یعنی دلایلی که برای شکست استارتآپها عنوان میشود در مراحل مختلف و بسته به چرخه و وضعیت استارتآپها تعریف میشوند و در وضعیتی خاص معنا پیدا میکنند. دلایلی مثل انتخاب ایده نادرست، ایده کپی، انتخاب نادرست اعضای تیم، انتخاب نادرست بازار هدف، نوشتن ماموریت متضاد با اهداف در ذهن و… عموما به قبل از تاسیس استارتآپ و حتی قبل از ایجاد ایده باز میگردند. همینطور دلایلی مثل ناامیدی از ادامه راه، قدرت رقبای تازهوارد، ترس از ریسک برای توسعه و… بعد از تاسیس استارتآپ و بیشتر در مسیر حرکت معنا پیدا میکنند. پس همانطور که همیشه گفتهاند «پیشگیری بهتر از درمان است» و اتفاقا هم جمله درستی است، بهتر است دلایل شکست استارتآپها را شناسایی کنیم و تا جایی که امکانش وجود دارد قبل از ایجاد هزینههای مادی و روحی از آنها جلوگیری شود. حال در ادامه گزارش به تشریح یکی از دلایل شکست استارتآپها قبل از ایجاد آن میپردازیم.
یکی از این دلایل که از جمله دلایل عمده شکست استارتآپها قبل از تاسیس آن است استفاده از ایدههای تکراری و کپی است. البته درباره این دلیل باید به این نکته توجه داشته باشیم که بعضا در شرایط خاص استفاده از ایدههای کپیشده باعث ایجاد استارتآپهای بزرگی هم شده و یک استراتژی مناسب و امتحانشده بوده است، اما تعداد آنها انگشتشمار بوده و موسسان آنها با آگاهی این کار را کردهاند، اما چه زمانی یک ایده کپی باعث به وجود آمدن یک استارتآپ بزرگ و چه زمانی باعث به وجود آمدن یک استارتآپ از پیشباخته خواهد شد؟
۱٫ داشتن مزیت رقابتی نسبت به ایده کپیشده و پوشش ضعفهای استارتآپهای مشابه موجود: اگر ایده خودتان را از یک استارتآپ بزرگ مثل اسنپ یا تپسی کپی میکنید و بازار آنها را جذاب میبینید و دوست دارید به ارزش آنها برسید، باید مزیتی را نسبت به آنها ارائه دهید. این مزیت میتواند نسبت به بازار هدف آنها (استارتآپهایی مثل بارکو یا اوبار چنین کارهایی را انجام دادهاند و خوب هم پیش میروند) یا نسبت به خدمات آنها به مشتریان بازار فعلیشان (مثلا کارپینو که این ایده و پلتفرم را پیاده کرد و مزیتش نسبت به اسنپ و تپسی در نوع رانندههایی است که دارد و از رانندههای تاکسیهای ثبتشده استفاده میکند، اما بازهم با تمام حمایتهای دولتی که دارد نتوانسته است پا به پای اسنپ و تپسی حرکت کند) ایجاد شود. البته اگر اسنپ به تنهایی در این بازار بود احتمالا کارپینو دستاوردهای بهتری را میتوانست به دست آورد، اما وقتی دو بازیگر بزرگ در این بازار حضور دارند، کار و ورود برای بقیه سخت خواهد شد.
۲٫ داشتن سرمایه زیاد و بیشتر نسبت به رقبای موجود: اگر ایده شما صرفا کپی است و آن استارتآپی که ایده خودتان را از آن کپی کردهاید کارش را خوب انجام میدهد شما برای رسیدن به آن نیاز به صرف هزینههای چند برابری نسبت به آن استارتآپ اول و موجود خواهید داشت. مثلا شیپور وقتی بعد از دیوار کارش را آغاز کرد با سرمایهها و حمایتهای مالی زیاد توانست به دیوار نزدیک شود و در کنار دیوار به بازیگران اصلی این بازار تبدیل شدند.
۳٫ کپی ایده و ورود به بخشهای کوچکتر ایده اصلی: همواره استارتآپهایی که اول هستند و نقشهای اصلی را در بازار ایجاد میکنند به دلیل مزیت اول بودنشان سعی میکنند تمام حوزهها را پوشش دهند و همین حرکت باعث میشود در بسیاری از خدمات ارائهشده ازسوی آنها ضعفهای نظارتی وجود داشته باشد. شما میتوانید آن ضعفها را شناسایی کنید و به صورت نیچمارکتی وارد شوید و آن حوزهها را مال خود کنید. مثلا تخفیفان و نتبرگ به دلیل رقابتی که با هم داشتند، سعی در توسعه حوزههایشان کردند که همین عامل باعث بروز ضعف و نظارت ضعیف آنها در بسیاری از حوزهها شد و استارتآپهای جدیدی به وجود آمدند که خدمات ضعیف ارائهشده ازسوی این دو را پوشش دادند و حوزهها را مال خود کردند.
۴٫ ورود به بخشها و محیطهای دیگر بازار: اغلب استارتآپهایی که در ایران به موفقیت رسیدهاند، ایدههایی هستند که کپیشده نمونههای خارجی هستند و این یعنی اینکه کپی ایده در ایران یکی از بهترین راهکارها برای داشتن یک استارتآپ بزرگ است، اما این کپی شرایط دارد و مهمترین مزیتی که این نوع کپی کردنها دارد اولا به آزمایش شدن آنها ازسوی خارجیها و و ثانیا نبود خارجیها در بازار داخلی باز میگردد که نباید به این دو بیتوجه بود. پس اگر یک ایده تکراری مدنظرتان است، سعی کنید آن را در بازاری که رقبای اصلی در آن حضور ندارند، وارد کنید. مثلا میتوانید در شهرها و کشورهایی که رقبا و آن ایدههای تکراری حضور ندارند حضور پیدا کرده و خودتان را مطرح کنید.
۵٫ جذابیت ایده و پولساز بودن آن: اگر صرفا جذابیت ایدههای موجود و پولساز بودن آن شما را به کپی آن ایده سوق میدهد و ظرفیتها و پتانسیلهای معرفیشده را ندارید بهتر است این کار را انجام ندهید و به دنبال ایدهها و مسائل دیگر باشید و سعی کنید خودتان یک ایده جدید خلق کنید. با توجه به استارتآپهایی که در سال ۲۰۱۸ یونیکورن شدند و در معرض توجه بودند، داشتن ایده در حوزههایی مثل نرمافزارهای مدیریتی، بازیهای رایانهای، محیطزیست، ورزش و… میتواند مورد توجه و جالب باشد.
روی موج استارتآپهای بزرگ سوار شوید
سامان فائق، کارشناس توسعه کسبوکار
بازاری مثل بازار تاکسییابهای اینترنتی را در نظر بگیرید. امروزه عمده سهم این بازار در اختیار اسنپ است که قطعا به این سادگی سهم خود را به بقیه واگذار نخواهد کرد، هرچند با استفاده از روشهای غیرتمیز٫ این موضوع هزینههای رقابت را بهشدت بالا میبرد و سهمگیری را تا حدی گران میکند که صرفه اقتصادی خود را از دست دهد. حال کافی است به جای راهاندازی یک سرویس مشابه که به احتمال زیاد توان مقابله با سرویسهای مشابه هم نخواهد داشت، به این فکر کنید که در کنار اسنپ میتوانید بزرگ شوید:
۱٫ میتوانید به استارتآپی فکر کنید که روش استخدام و جذب راننده را برای اسنپ سهلتر و کمهزینهتر کند و امنیت لازم را به اسنپ بدهد.
۲٫ میتوانید به استارتآپی فکر کنید که برای رانندگان اسنپ در زمان بیکاریشان کاری انجام دهید تا کمی درآمد داشته باشند که این فکرشان را مشغول کند که جلوی درب اسنپ تجمع نکنند. یا حتی در زمان همان سفر بتوانند درآمد بیشتری از کاربر کسب کنند مثل فروش کتاب و…
۳٫ میتوانید به استارتآپی فکر کنید که روشهای ایجاد مکالمه بدون شماره تلفن را برای اسنپ فراهم سازد تا معضلاتی که اخبار آن را شنیدیم مجدد تکرار نشود.
۴٫ میتوانید به استارتآپی فکر کنید که به سرگرمی مسافران حین سفر با اسنپ بپردازد تا کیفیت سفر اسنپ را برای کاربر افزایش دهد.
۵٫ میتوانید به استارتآپی فکر کنید که راههای نظرسنجی سهل و آسان را برای افزایش کیفیت خدمات اسنپ برای مسافران فراهم کند و میتوانید هزاران مورد پیدا کنید تا به جای اینکه روبهروی اسنپ قرار بگیرید روی موج آن سوار شوید و سود ببرید.