ثمانه نادری
با وجود تلاشی که فرابورس برای پذیرش شرکتهای کوچک و متوسط از سال ۱۳۸۸ تا به حال انجام داده است، برخی SMEها از ورود به بازار سرمایه واهمه دارند. این مساله از دید کارشناسان بورس به بازارگرمی بانکها برای جذب شرکتهای کوچک و متوسط، مشوقهای ناکافی بورس و همچنین ترس این شرکتها از شفافیت بورس بر میگردد. با این حال تجربه حضور شرکتهای کوچک و متوسط در بورس نشان از دوام و بقای بیشتر این شرکتها دارد که به عقیده کارشناسان، در صورتی که به صاحبان شرکتهای کوچک و متوسط مشوقهای کافی مثل معافیت کامل مالیاتی داده شود، بر عمر آنها به واسطه حضور در بورس خواهد افزود.
ادعای کاذب شناخت بورس
عباسعلی حقانینسب، کارشناس بازار سرمایه با اشاره به اینکه بخش عمده کالایی که مصرفکننده نهایی مصرف میکند، ازسوی شرکتهای کوچک و متوسط تولید میشود، میگوید: شرکتهای بزرگ و صنایع مادر معمولا به سمت کالاهای پایهای و زیرساختی مثل فولاد و پتروشیمی هدایت شدهاند. به همین دلیل نقش تولیدات بنگاههای کوچک و متوسط در تامین مایحتاج مردم مشهود بوده است و اگر این تولیدات ابزار تامین مالی بورس را در اختیار داشته باشد، نقش مهمی در حمایت از کالای داخلی و رشد اقتصادی کشور ایفا خواهد کرد، اما متاسفانه چند عامل مانع از ورود هرچه بیشتر شرکتها به بورس میشود که مهمترین مانع اصلی عدم شناخت بازار سرمایه ازسوی مسئولان سطح بالای نظام است. از طرفی سیستم ناکارآمد نظام بانکی بر بورس سایه گسترانده است. بازارگرمی بانکها برای جذب مشتریان بازار سرمایه نیز قابلیت بورس برای ترغیب این بنگاهها به سمت بازار سرمایه را از بین برده است. متاسفانه بورس نه تنها برای مردم عادی، بلکه برای مسئولان ردهبالا که ادعای شناخت بازار سرمایه را دارند نیز ناشناخته است. این امر عملا ارتباط شرکتهای کوچک و متوسط با بورس را از میان برده است. وقتی در بورس کالا امکان معامله تمام کالاها اتفاق میافتد، لازم است در بورس اوراق بهادار نیز امکان معامله اوراق شرکتهای کوچک و متوسط که امکان معامله سهم شراکتشان هست، فراهم باشد، اما در کشور ما نهادها بزرگ نمیشوند، چون شراکتی اتفاق نمیافتد.
وی با توضیح اینکه هدایت نقدینگی به بازار سرمایه هیچ ضربهای به کشور نمیزند، میافزاید: حباب بازار سرمایه هرچقدر هم باشد، زیانی برای اقتصاد در پی نخواهد داشت و این کاملا برخلاف حباب بازارهای سکه، طلا و… است. به همین دلیل هم هست که اکثر کشورهای پیشرفته کشورهایی هستند که بازار سرمایه پیشرفتهای دارند. مزیت ورود شرکتها به بورس در کشورهای توسعهنیافته اطراف ما نیز شناختهشده است، به طوری که در بازارهای بورس اطراف بالای ۳-۴ هزار شرکت در بورس پذیرفته شدهاند که عمدتا در شمار شرکتهای کوچک و متوسط هستند.
کانال ضعیف ارتباطی بورس با SME ها
وی با اشاره به سیطره بانکها بر بورس در گذشته و سیطره کنونی بدنه بانکها بر بورس، خاطرنشان میسازد: این سیطره زمانی میتواند از میان برود که کارکردهای مختص بازار سرمایه از بانکها جدا باشد، در حالی که در حال حاضر بخش عمده فعالیتهای تجاری و نظام بانکی فعالیتهایی است که مربوط به نظام بانکی نیست و کارکرد جذب منابع در قالب سپرده سرمایهگذاری صورت میگیرد. بانکهای تجاری نباید سپرده سرمایهگذاری جذب کنند، سپرده سرمایهگذاری کارکرد نهادهای مالی بازار سرمایه است که این کارکرد ازسوی نظام بانکی تصاحب شده و سالهاست از این طریق منابع شبکه بانکی تامین میشود. بانکها نقطه اتصال پساندازکننده با یک شرکت در کف خیابانها هستند، در حالی که بازار سرمایه از این نقطههای اتصال به شرکتها برای جذب منابع مالی محروم است. به عبارتی کانال ارتباطی بورس با بنگاهها ناقص مانده است و در طرف مقابل بانکها هر روز شعبههای بیشتر دایر و منابع بیشتر جذب میکنند و مردم را از بورس میترسانند.
فرصت جذب منابع در اختیار بانکها
عدم شفافیت، بخش عمدهای از پروژه بورسهراسی بانکها را دامن زده است. مکانیزم جذب سرمایه در هر بازاری اعتماد است. کسب اعتماد نیاز به شفافیت دارد، اما از آنجایی که در کشور ما این شفافیت در فضای کلان اقتصاد فراهم نیست، فرصت شفاف بورس برای سرمایهگذاری نادیده انگاشته شده و همه اختیارات ناشی از این عدم شفافیت برای جذب منابع و مشتریان بیشتر در دست سیستم بانکی است که تضاد منافع داشته و سعی میکند بورس در هالهای از ابهام باشد. اگر بانکداری سرمایهگذاری از بانکداری تجاری که کارش ارائه خدمات بانکی، انتقال وجه، پرداخت اعتبار و حساب جاری است، جدا باشد، شرایط بهتری پیش پای بورس گذاشته میشود. در دنیا نیز این دو از هم جدا هستند، چراکه تلفیق آنها به فساد منجر میشود و همین فساد مانع ورود منابع به بورس است. در صورت استقلال این دو بانک از هم، بانکهای تجاری نماینده بازار پول و بانکهای سرمایهگذاری نماینده بازار سرمایه خواهند شد و زمینههای فساد از میان میرود.
البته برخی از بررسیها نشان میدهد شرکتهای کوچک و متوسط به دلیل عدم شفافیت نیز از بورس گریزانند و در کنار موانع ساختاری حضور آنها در بورس این عامل نیز خودنمایی میکند.
واهمه SMEها از شفافیت بورس
علیرضا باغانی، کارشناس بازار سرمایه در این رابطه به «کسبوکار» میگوید: فرصت خوبی برای شرکتهای کوچک و متوسط در فرابورس ایجاد شده است و آنها به واسطه بازار خاصی که در این بازار دارند، تامین مالی میشوند. فرایند تامین مالی در بورس به مراتب هزینههای کمتری نسبت به شبکه بانکی به آنها تحمیل میکند و وظیفه بازپرداخت سودهای سنگین را از دوش آنها بر میدارد، اما مساله اینجاست که شرکتهای کوچک و متوسط از شفافیت بورس واهمه دارند و از این بابت نگرانند که متحمل هزینههای مالیاتی و نظارتی دولت شوند. بنابراین ترجیح میدهند به بورس وارد نشوند، در حالی که باید گفت برخی از آنها در ازای شفافیت به صورت میلیاردی ارزش بازار کسب میکنند. در صورتی که مشوقهای ورود سرمایهگذاران به بورس کافی بود، میشد بخش بزرگی از صنایع کوچک و متوسط را با آگاهیبخشی نسبت به این مزایا وارد بورس کرد. ازجمله این مشوقها
میتواند معافیت کامل مالیاتی باشد.
کمک بورس به تقویت برند شرکتهای کوچک و متوسط
وی با اشاره به کمک بورس به شرکتهای کوچک و متوسط در تقویت برند، ادامه میدهد: شرکتهای حضوریافته در بورس به دلیل امکانات موجود آن، فرصت بیشتری برای تقویت برند خود خواهند داشت و از این نظر که میتوانند از مزایای مشابه آن بهرهمند شوند، دوام بیشتری دارند. در واقع بورس به بقای شرکتها کمک و درصد فروپاشی آنها را بسیار کم میکند، در حالی که چنین بستری در خارج از بورس برای SMEها وجود ندارد. با احتمال بدتر شدن شرایط برای شرکتها در مواقع تحریم، اتکا به بورس لازم است. براساس بررسیهای موجود شرکتهای کوچک و متوسط بیش از ۹۰ درصد بنگاههای فعلی اقتصاد کشور را در بر میگیرند که تحت شرایطی امکان پذیرش آنها در بازار فرابورس فراهم شده است. در دستورالعمل بازار SME فرابورس ایران، شرکتهای دانشبنیان و شرکتهای کوچک و متوسط در صورتی که مجموع حقوق صاحبان سهام آنها از ۱۰۰ میلیون تا ۵۰ میلیارد تومان باشد، قابلیت پذیرش در بازار را دارند.