به گزارش کسب و کار نیوز، ورودی سالن نمایش راهروی کوچکی است که باید با چراغ قوه گوشی تلفن همراه از آن عبور کرد. در اولین برخورد شهرام گیل آبادی کارگردان نمایش «یک دقیقه و سیزده ثانیه» در آستانه سالن ایستاده تا مخاطبان نمایش خود را به جایگاه های مناسب هدایت کند زیرا تعداد محدودی صندلی برای کسانی که برای نشستن روی زمین مشکل دارند در گوشه های سالن در نظر گرفته شده است.
در تاریکی سالن راویان قصه نیز با در دست داشتن چراغهایی کم نور در میان جمعیت تماشاگران قدم میزنند و فرو رفته در نقش، مخاطبان را به جایگاهشان هدایت میکنند. در همین شرایط صداهایی درهم و مبهم از دکلمههای مرحوم خسرو شکیبایی گرفته تا نواهای قدیمی و لالاییهای آرام در کنار همهمه حاضران در فضا میپیچد.
از همان ابتدا تفاوت این اجرا با نمایشهای دیگر مشخص است. تماشاگران دورتادور بازیگران نشستهاند تا روایت زنان کارتن خواب و گور خواب را ببینند و بشنوند.
صدای «ریحان» در بین جمعیت طنین انداز می شود که از همه میخواهد با چراغ قوه گوشی ها در تاریکی سالن، آسمانی پر ستاره ایجاد کنند. او میگوید «حالمون خوب نیست؛ حال امروزمان خوب نیست خرمشهر آب نداره، سنندج عزاداره» و ماجرا آغاز میشود.
«یک دقیقه و سیزده ثانیه» روایت زندگی چهار کارتن خواب است از روزهای متفاوت و وضعیت زندگی خود پیش از اینکه به این روزگار دچار شوند می گویند از حال خوب و بدشان از اینکه راهی به رهایی نیست چون جایی برای بازگشت برایشان وجود ندارد.
از مردم عادی گفتند که به دیدارشان رفته اند و نظاره گر وضعیت بد آنها بوده اند گاهی نگاهشان، حرفشان و رفتارشان آزاردهنده بوده است. از مسئولانی گفتند که شب و نیمه شب غافلگیرانه و با وعده بهبود بر سرشان ظاهر شده اند اما تا امروز تغییری در مسیر زندگی بی هدف آنان ایجاد نشده است.
یک دقیقه و سیزده ثانیه زمان برای اینکه هر کدام خود را روایت کنند اما این فرصت کافی نیست برای اینکه روایتشان را بشنویم و آن را به ذهن بسپاریم. زمانی اندک برای آنکه با شرایط سخت زندگی آنها همراه شویم.
نمایش تعاملی است و در طول اجرا بازیگران از تماشاگران جواب می خواهند جواب هایی که به پیشبرد داستان کمک می کند و مسیر را برای بیان زندگی آنان هموارتر. در میان تماشاگران قدم می زنند، برای آنها پانتومیم بازی می کنند و از آنها خوراکی و نوشیدنی می گیرند اما چیزی که بیش از همه چشم مخاطبان را به دنبال خود می کشد این است که بعد از تعریف هر قصه، بازیگر در میان حاضران می نشیند و بدون آنکه از نقش خود خارج شود در گوشه ای از سالن زندگی کارتن خوابی خود را به نمایش می گذارد تا در پایان باز هم در میان آسمان پرستاره به فضای میانی سالن بازگردد.
نمایش قصه زندگی چهار کارتن خواب است که سه نفر اول اجازه نمی دهند کسی آوای «آوا» را بشنود؛ مدام او را ساکت می کنند تا نقطه مجهولی باشد به جای همه کسانی که فرصتی برای بیان رنج خود ندارند و مخاطب درگیر ناگفتهها بماند.
پانته آ بهرام، سیما تیرانداز، مینا دریس و لادن مستوفی نقش های گورخوابان قصه «یک دقیقه و سیزده ثانیه» را بازی می کنند و نوای هنگ درام سمانه گلکار جداکننده داستان این افراد است که این شبها در سالن شماره یک تماشاخانه شهرزاد اجرا می شود.
گزارش از سارا کریمیان
فراهنگ ** ۷۵۶۱ ** ۹۰۵۳**
رنج وجه اشتراک خاطرات یک دقیقه و سیزده ثانیهای
فضای تاریک و تنگ، جمعیت درهم فشرده در سالنی که تنها امکاناتش تشکچههای بسیار کوچک چرمی برای نشستن روی زمین است بدون جایی برای تکیه زدن. شاید این فضاسازی مخاطب را برای درک بهتر موضوع نمایش آماده کند.