زنان نقال در سالهای اخیر توانستند جایگاه خود را در هنرنقالی که عموما در گذشته به عنوان حرفهای مردانه شناخته میشد تثبیت کنند. شاید در نگاه اول نقالی زنان تلاشی ساختارشکنانه در واکنش به هنری مردسالارانه به نظر آید ولی نباید فراموش کرد که در ادبیات ایران زمین قصه گویی زنان بخشی ازهویت روایت و داستانها بوده است.
زنان در شاهنامه نقشهای تاثیرگذاری ایفا میکنند؛ آنان رخدادها را روایت میکنند همانطور که ردپایشان در ادبیات کهن ایران نسبت به دیگر جوامع پررنگتر است.
زنان نقال تلاش کردند با روایت داستانهای زنان شاهنامه از سایه سنگین رجزخوانیهای مردانه نقالیها در امان بمانند و به همین دلیل در سالهای اخیر روایتهای زنان شاهنامه بیشتر دیده میشود.
نباید فراموش کرد که اجرای زنان نقال، همچنان تحت تاثیر مرشدان پیشکسوت، همچون مرحوم ولی الله ترابی، فتحعلی بیگی، آسید مصطفی سعیدی است؛ زنان هنوز شکلی زنانه از نقالی ایجاد نکردهاند و در اجراها شاهد اجرای زنانی هستیم که مردانه سخن می گویند، مردانه حرکت می کنند و مردانه رجز می خوانند.
سابقه نقالی زنان در ایران به دوران ساسانی بازمیگردد که از میان این زنان میتوان به همسر فردوسی و دختر ملاصدرا اشاره کرد.
ساقی عقیلی ملقب به ندا آفرید توانسته است با نقالی به زبان انگلیسی طرفداران جوانی را جذب کند.
وی در مورد ارتباط تماشاگران با اجرایش گفته است: « من سعی میکنم اجراهایم را تا جای ممکن مدرن کنم. من می دانستم که جوانان از نصیحت خسته شده اند و نقل تصویری برای آنها جذابتر خواهد بود، به ویژه اگر یک زن نقال آنرا اجرا و خاطره قصه گویی مادر و مادر بزرگشان را تداعی کند ».
بهاره جهان دوست نقال زنی است که در گفتگو با خبرنگار ایرنا گفت: پیوند زن و شاهنامه جدا نشدنی است و اگرچه شیوه روایی شاهنامه با صدای مردانه جذابتر و دلپذیرتر است اما قصه گویی در ذات زنان است و در سالهای اخیر با ورود قصههای زنانه به محافل شاهنامه خوانی تلاش شده است حضور زنان تقویت شود.
وی که فعالیتهایش بر آموزش کودکان و نوجوانان متمرکز است، گفت: معمولا مردم از دیدن یک زن نقال شگفت زده میشوند؛ همین مواجهه برایم جذاب است که با قدرت خود بتوانم مفهوم قصهها و پندها را منتقل کنم.
در گذشته قهوه خانهها نیز خاستگاه نقالی بودند و آموزش نقالی به صورت مرید و مرادی یا شاگرد و مرشدی صورت می گرفت و معمولا مرشدها افرادی را به شاگردی میپذیرفتند که جوهر این کار را در او می دیدند.
امروزه با مدرن شدن فضاهای شهری و تغییر و تحول آموزش، پایبندی به سنتها در هنر نقالی، تهدیدی جدی برای فراموش شدن این هنر محسوب میشود. بسیاری از هنرمندان با جایگزین کردن گالریها، کافهها و پارکهای مختلف تلاش کردند بسیاری از چهارچوبهای سنتی را بشکنند و با اضافه کردن موسیقی، نور، صدا، پرفورمنس و نقاشی به نقالی، آن را زنده نگه دارند و پیام شاهنامه را منتقل کنند.
تقدس بخشیدن به نقالی به مهجوریت این هنر میانجامد چرا که اگر خود را به روز نکند همانند فرهنگهای بومی و بسیاری از هنرهای سنتی که خود را با شرایط مدرن سازگار نکردند به فراموشی سپرده میشود. این در حالی است که با منسوخ شدن این هنرها در واقع بخشی از ادبیات شفاهی متحمل آسیبی جدی میشود.
نقالی ایرانی در ششمین اجلاس میراث معنوی ناملموس یونسکو در پاییز سال ۱۳۹۰ به عنوان میراث معنوی در خطر به ثبت جهانی رسید. امروز بسیاری از گونههای هنر نقالی رنگ باخته و آوازه چندانی ندارند. با گذشت نزدیک به دو سال از ثبت جهانی نقالی در فهرست میراث معنوی در خطر یونسکو، همچنان خطر فراموشی این هنر باستانی را تهدید میکند.
شاهنامه اثری ارزشمند و نقالی بهترین نوع نمایش این گنجینه است. این هنر باید پوست اندازی کند. نقالی نیز همانند خوشنویسی و نقاشی که با حفظ اصالت خود توانسته امروز نیز در قالبهای جدیدی چون نقاشی- خط به بقای خود ادامه دهد، میتواند با آمیختن به دیگر هنرها به جذابیت خود بیافزاید.
نقالی مدرن، پدیدهای است که شناخت و جمع بندی آن نیازمند زمان است؛ شناختی که تنها با دیدن، شنیدن و خواندن میسر است. دگرگونی و تغییر در هنر نقالی نیازمند فعالیتی فکری و نظری در این حوزه است و تغییرات در شکل اجرا، بدون توجه به محتوا میتواند آسیبزا باشد.
جدیترین اثر معاصری که در روایتهای ملی- اسطورهای صورت گرفته، بازآفرینیهای بهرام بیضایی است. در این کار، اسطوره به طورکلی تغییر مییابد و تنها پیرنگ اصلی آن از شاهنامه وام میگیرد. بیضایی با وفاداری به اصالت شاهنامه، شگردهای خاص خود را برای اجرای صحنهای روایت آماده میکند.
در کتاب طومار نقالی به تصحیح استاد سجاد آیدنلو، نقالی در اصل برخواندن داستانهای ملی و پهلوانی است. نقالی یا افسانهگویی ایرانی کهنترین شکل بازگویی افسانهها در ایران است. نقالان را میتوان به نقالان شاهنامهای، نقالان داستانهای تاریخی و نقالان مذهبیخوان تقسیم کرد که عموما محتوای سخن را از کلام پادشاه سخنوری حکیم ابوالقاسم فردوسی میگیرند.
فراهنگ** ۹۰۳۱ ** ۹۰۵۳
مجالی برای شنیدن صدای زنان شاهنامه
صدای زنانه تهمینه و رودابه و گردآفرید از پس رجزهای رستم و سهراب و اسفندیار به گوش میرسد وقتی زنان در کهنترین شکل بازگویی افسانهها مهر زنان شاهنامه را نقل میکنند.