«انسان یعنی چه؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد (به خود و جهان)، و میآفریند (خود را و جهان را)، و تعصب میورزد، و میپرستد، و انتظار میکشد، و همیشه جویای مطلق است، جویای مطلق. این خیلی معنی دارد. رفاه، خوشبختی، موفقیتهای روزمره زندگی و خیلی چیزهای دیگر به آن صدمه میزند. اگر این صفات را جزء ذات آدمی بدانیم، چه وحشتناک است که میبینیم در این زندگی مصرفی و این تمدن رقابت و حرص و برخورداری، همه دارد پایمال میشود. انسان در زیر بار سنگین موفقیتهایش دارد مسخ میشود. علم امروز انسان را دارد به یک حیوان قدرتمند بدل میکند. تو، هر چه میخواهی باشی، باش، اما… آدم باش…».
علی شریعتی در دوم آذر ماه سال ۱۳۱۲ در روستای کاهک مزینان از توابع سبزوار متولد شد، پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا، مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملاهادی سبزواری محسوب میشد.
کارنامه فعالیتهایش برای احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدارگری درباره نظام سلطنتی وقت به او در ادبیات معاصر نام معلم شهید داد.
تاثیر سبک خاص نویسنگی و آثار شریعتی بر اندیشه طبقه تحصیلکرده جامعه ایران بی بدیل است، وی در نگارش ادبی قلم توانایی داشت و از ابزارهای ادبی به فراخور موضوع تند و انتقادی و گاهی هم لطیف و شاعرانه استفاده می کرد.
شریعتی را می توان خالق سبک جدیدی دانست که تلفیقی از نگارش ادبی – مذهبی و انتقادی در دوران معاصر بود. وی به علم بیان و بدیع در ادبیات اشراف کافی داشت و هیچگاه از صنعتهای ادبی به شکل تصنعی استفاده نمیکرد. صنعت تکرار نیز در آثار ادبی شریعتی به یک قاعده سبکی تبدیل شده بود که این کار باعث میشد کلامش ضرب آهنگ داشته باشد و ساختار نثرش منسجم تر شود. شریعتی به خوبی به موسیقی درونی یا صنایع بدیع لفظی اشراف داشته و آن را در بیان خود برجسته میکرد؛ برخی شیوه نثر شریعتی را تغزلی، خطابی و تعلیمی از نوع نثر خواجه عبدالله انصاری میدانند .
رویکرد شریعتی به متون دینی و قرآن و حدیث و تحصیل در علوم مختلف به بسامد بالای واژگان عربی و یا ترکیبات فرنگی در آثارش منجر شد اما کاربرد این کلمات موجب برتری لفظ بر معنی نشد و به همین دلیل کلامش دچار تکلف و یا ابهام در فهم نیست.
وی در کنار کاربرد عبارات و واژگان کهن فارسی که امروزه رایج نیستند از کلمات عامیانه نیز استفاده میکرد تا نثرش برای عموم قابل فهم باشد. نثر شریعتی آمیخته با توصیف است که معمولا هرگاه محدود به یک موضوع میشود، به درازگویی میانجامد ولی در هر حال توصیفات او زنده، جاندار و اغلب شاعرانهاند.
علی شریعتی تحصیلاتش را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ آغاز کرد. در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد و پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن ۱۶سالگی، با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد و در سال ۱۳۳۴ به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد وارد شد و رشته زبان و ادبیات فارسی را برگزید.
در جریان وقایع ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ به دنبال خشم و اعتراض مردم به برکناری مصدق، شریعتی برای نخستین بار بازداشت شد؛ این اولین رویارویی او و نظام حکومتی بود.
تفکر خلاقانه علی شریعتی را بر آن داشت در طول دوران تحصیل در دانشکده ادبیات به انتشار آثاری چون ترجمه ابوذر غفاری، ترجمه نیایش اثر الکسیس کارل و یک رشته مقالههای تحقیقی در این زمینه همت گمارد. علی شریعتی پس از شاگرد اولی در رشته ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی برای ادامه تحصیل در فرانسه بورسیه شد تا تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در دانشگاه سوربن و در رشته ادبیات ادامه دهد. در آنجا به تحصیل علومی چون جامعه شناسی، مبانی علم تاریخ، تاریخ ادیان، تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با اساتید بزرگی چون لویی ماسینیون، جورج گورویچ و سارتر و… آشنا شد.
شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود که رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت و از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملتهای شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده است. او به مکتبهای غیر اسلامی در جهان انتقاد جدی داشت.
شریعتی در سال ۱۳۴۳ به وطن بازگشت و با حکمی از سوی ساواک بازداشت شد. اوایل شهریور همان پس بعد از آزادی به مشهد برگشت و پس از مدتی بیکاری از سوی اداره فرهنگ مشهد به عنوان دبیر انشا کلاس چهارم دبستان در یکی از روستاهای مشهد استخدام شد و پس از آن در دبیرستان به تدریس پرداخت و سرانجام به عنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد شد.
در سال ۱۳۴۸ مسئول امور فرهنگی حسینیه ارشاد شد و نیز به تدریس جامعه شناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی پرداخت اما سرانجام در سال ۱۳۵۲، رژیم پهلوی حسینیه ارشاد را تعطیل کرد و علی شریعتی را به مدت ۱۸ ماه روانه زندان کمیته شهربانی کرد.
او پس از آزادی از زندان روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشت و بارها توسط ماموران ساواک تهدید شد و تحت شکنجه روحی و جسمی قرار گرفت. شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد، ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانی های علی شریعتی با اسم مستعار به چاپ می رسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، ساواک پدر علی شریعتی و بعد برادر همسر وی را به گروگان گرفت و به زندان اوین برد تا علی شریعتی به ناچار خود را معرفی نماید.
شریعتی ۱۸ ماه را در سلول انفرادی گذراند و سپس آزاد شد.
اسارت درازمدت در سلول، دکتر را سخت به نور آفتاب حساس کرده بود و از نظر روحی هم بسیار افسرده شده بود. رژیم همه راه های مبارزه اجتماعی را بر او بسته بود، حسینیه ارشاد تعطیل و او از تدریس در دانشگاه محروم شده بود. مبارزه مخفی هم عملاً امکان نداشت، ساواک او را شدیدا تحت نظر خود داشت و روز به روز حلقه این محدودیت ها تنگ تر میشد.
علی شریعتی خود می گوید: «ظاهرا آزاد هستم و از قید اسارت، به اصطلاح رهایی یافته ام ولی آنچه مسلم است نوع زندانم تغییر کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شده ام».
دکتر شریعتی پس از دو سال، خسته از وضعیتش تصمیم به هجرت می گیرد. ممنوع الخروج بودن مانع بزرگی برای مهاجرت او به خارج از کشور بود. اما وی با گرفتن گذرنامه با نام فامیل مزینانی توانست از کشور خارج شده و تهران را به مقصد بروکسل ترک نماید. شریعتی پس از چند روز اقامت در بروکسل آنجا را به مقصد ساوت همپتون انگلیس ترک میکند و باقی عمر را در آنجا می گذراند.
این ادیب برجسته کشور در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در سن ۴۴ سالگی در حالی که سه هفته از سفرش به انگلستان میگذشت، در ساوت همپتون به شکل مشکوکی درگذشت، دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد. هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقه بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی و پیش از اعلام رسمی خبر، مشکوک بود.
دکتر علی شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیه ارشاد دفن کنند، ولی هماکنون پیکر وی در مکانی نزدیک مقبره حضرت زینب (س) در دمشق سوریه به امانت سپرده شده است.
کتابها و مقالات متعددی از شریعتی برجای مانده است که از مهمترین آنها می توان به «با مخاطبهای آشنا»، «خودسازی انقلابی»، «ابوذر»، «بازگشت»، «فاطمه، فاطمه است»، «هبوط در کویر»، «حسین وارث آدم»، «چه باید کرد؟»، «انسان بیخود» و «گفتگوهای تنهایی» اشاره کرد.
خانه دکتر علی شریعتی در خیابان دکتر فاطمی مربوط به دوره معاصر است که این اثر در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۸۲ با شماره ثبت ۹۷۱۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید.
آزادی معبود من است
به خاطر آزادی هر خطری بی خطر است
هر دردی بی درد است
هر زندانی رهایی است
هر جهادی آسودگی است
هر مرگی حیات است
مرا اینچنین پرورده اند من اینچنینم
پس چرا از فردا می ترسم
من تنهایی را از آزادی بیشتر دوست دارم!
وقتی که هیچ نداری
وقتی که دست هایت
ویرانه هایی هستند بی هیچ انتظاری،
حتی بی هیچ حسرتی،
دیگر چه بیم آن که تو را آفتاب و ماه ننوازند ؟
وقتی میعادی نباشد ، رفتن چرا ؟
فراهنگ**۳۰۰۹** ۹۰۵۳**
دیگر چه بیم آنکه تو را آفتاب و ماه ننوازد
روحهای تشنه انقلابی اما یادش را مینوازند، در ادبیات معاصر معلم عشق نام گرفت، عشقی که از خدایش میطلبد نگاهی و یادی و تصویری و خاطرهای برای فردایش بگذارد برای روزگاری که فراموش میشود قدر عاشق بودنمان.