مریم درویش: سهسالانه بینالمللی هنر چاپ دستی بیتولا، مهرداد ختایی را مورد تقدیر قرار داد.
به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از هنرآنلاین ، چندی پیش در نهمین سهسالانه بینالمللی هنر چاپ دستی بیتولا در کشور مقدونیه؛ مهرداد ختایی هنرمند نقاش و چاپگر شناخته شده ایرانی موفق به کسب جایزه ویژه برای مشارکت قابل تقدیر در هنر چاپ دستی جهان شد. این جایزه به هنرمندانی اهدا میشود که مدتی طولانی در زمینه چاپ دستی به صورت حرفهای فعالیت کرده و جوایز بینالمللی متعددی دریافت کردهاند. ختایی پیش از این جایزه ویژه یا رتبههای نخست مسابقات و بیینالهای متعددی در امریکا، ترکیه، ایتالیا، چین، پرتغال، فرانسه، لهستان، اسپانیا، تایوان، ژاپن و… را به دست آورده است. با این هنرمند درباره چاپ دستی و جایگاه آن در ایران گفت و گو کردیم.
نحوه آشنایی و علاقهمندی شما به چاپ دستی چگونه بود؟
دیپلم هنرستان من در رشته نگارگری بود. آن زمان شاگرد آقای محمدباقر آقامیری بودم و در این زمینه موفقیتهای زیادی به دست آوردم که میتوان از سه جایزه بیینال نگارگری نام برد. پس از ورود به دانشگاه همزمان در کلاسهای طراحی احمد وکیلی شرکت کردم و در کنار آن کار مینیاتور را هم ادامه میدادم. در اواخر دوره کارشناسی ارشد بود که آقای وکیلی به من پیشنهاد کرد چاپ دستی را تجربه کنم. پس از شروع چاپ دستی متوجه یک ویژگی خیلی مهم در آن شدم که با ویژگیهای نگارگری و تجربیاتی که در آن کسب کرده بودم موازی بود. نگارگری ظرافت، دقت و حساسیت خاصی را میطلبد و هنرمند نگارگر باید این حساسیت را دارا باشد تا بتواند کار کند. وقتی وارد چاپ شدم هر تکنیکی را کار کردم همان تجربیاتی که در نگارگری داشتم به کمک من آمد و دقت، ظرافت، ساخت و سازها و… در چاپ هم وجود داشت. آرام آرام به وسیله چاپ دستی به یک زبان خاص برای بیان دغدغههای خودم رسیدم و ترکیب ویژگیهای نگارگری با امکاناتی که چاپ در اختیار من میگذاشت توانست زبان جدیدی به وجود آورد.
به چه دلیل چاپ برای شما جدیتر از نگارگری شد؟
طبیعتا با چاپ میتوانستم معاصرتر حرف بزنم چون نگارگری محدودیتهایی دارد و وابستگی آن به ادبیات اجازه فعالیت گسترده را نمیدهد. بنابراین از سال ۷۹ نگارگری را کنار گذاشتم و شروع به تجربه انواع چاپ دستی کردم. توانستم بافتهایی ایجاد کنم که خاص خودم بود و برخوردی نو با تکنیکهای کهن چاپ داشتم. به عنوان مثال شیوه اکواتینت که توسط گویا، بسیار استفاده شده است را به شیوه خاص خودم انجام میدهم. اما همیشه مدیون تجربیات زیبایی هستم که در نگارگری کسب کردم. عنصر خط و دورگیری که در نگارگری جایگاه مهمی دارد در آثار چاپی من هم خیلی مهم است و از سوی دیگر پلانبندی، چیدمانهای مسطح و… را از نگارگری وام گرفتهام و همه اینها یک ویژگی خاص در چاپ دستی من ایجاد کرد.
شما به عنوان یک نقاش که چاپ هم انجام میدهد فکر میکنید تفاوت متریال چه تاثیری در بیان هنرمند و اثر او دارد؟
ابزار کار و تکنیک تاثیری در جهانبینی و ایدئولوژی هنرمند ندارد اما حتما میتواند در نحوه رسیدن هنرمند به بیان مورد نظرش موثر باشد. چاپ دستی دو ویژگی بارز دارد که باعث ایجاد تفاوتهایی در بیان اثر میشود. نخست آنکه مواد شیمیایی نقش به سزایی در چاپ دارند و به همین دلیل روند شکلگیری اثر هنری به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست. هنرمند آگاه میتواند از اتفاقات حاصل از فعل و انفعالات شیمیایی به نفع اثر خود استفاده کند و مسیر کار را به سمت ایدئولوژی خود ببرد. دومین ویژگی چاپ در آینه بودن آن است، یعنی چیزی که طراحی میکنید به صورت معکوس چاپ میشود و ترکیببندی شما جابهجا میشود. به دلیل این دو ویژگی روند شکلگیری اثر از ابتدا تا انتها قابل پیش بینی نیست. بداهگی نقش بسیار عمده در کار چاپ دارد و میتواند به نقاش ایدههای خیلی نو بدهد و تبدیل به یک زبان بصری جدید برای او شود.
کدام یک از تکنیکهای چاپ دستی بیشتر مورد توجه نقاشان است؟
تکنیکهای چاپ دستی به ۴ دسته کالکوگرافی، لیتوگرافی، لینوگرافی و سریگرافی تقسیم میشود که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارد و نمیتوان هیچ یک را برتر از دیگری دانست. اما نقاشها بیشتر به کالکوگرافی و لیتوگرافی علاقه دارند و از آنها استفاده میکنند. تخصص من در کالکوگرافی است که خود به ۲ بخش تقسیم میشود و در مجموع ۱۰-۱۲ تکنیک دارد. بعضی از چاپگرها از این میان یک تکنیک را برای کار خود انتخاب میکنند و بعضی مثل من چند تکنیک را با هم ترکیب میکنند.
چاپ دستی هنوز جایگاه خاصی در هنر ایران ندارد. با وجود امکانات متنوعی که چاپ در اختیار هنرمندان قرار میدهد چه عاملی باعث میشود آنها علاقهای به استفاده از این تکنیک نداشته باشند؟
با وجود اینکه چاپ هنوز در ایران جایگاه خود را پیدا نکرده است، اما نسبت به زمانی که من شروع کردم رشد زیادی داشته است. هم اکنون بیش از ۲۰۰ دستگاه چاپ در ایران ساخته شده و لوازم کار وارد کشور میشود. افزایش امکانات باعث شده تعداد کسانی که به درست یا غلط کار چاپ میکنند هم بیشتر شود. چاپ نیاز به ابزار، دستگاه پرس، کارگاه و… دارد و در سالهای اخیر کلوپهای چاپ در تهران فعال شدند تا علاقهمندان بتوانند آنجا کار کنند، اما متاسفانه بعضی از آنها بسته شدند چون استقبالی از آنها نشد.
چاپ در ایران تعریف خودش را ندارد و تنها دلیل آن نبود بازار خرید و فروش چاپ دستی است. در ایران هنوز گالریدار، مجموعهدار و… دغدغه این را دارند که از یک اثر نسخه دیگری هم وجود دارد یا خیر. قانون جهانی چاپ این است که به تعداد محدود تیراژ داشته باشد اما برخلاف کشورهای خارجی، هنوز در ایران چنین تعریفی برای مخاطب جا نیفتاده است. بنابراین خیلی از خریداران پس از اینکه متوجه میشوند از یک اثر چند نسخه دیگر هم وجود دارد از خرید آن پشیمان میشوند. از سوی دیگر آثار چاپی به دلیل محدودیت امکانات، ابعاد کوچک دارند و این یکی دیگر از دلایل کم توجهی به آنها است.
یک اثر چاپی تا چه تعداد میتواند تکثیر شود و قیمتگذاری آثار در نسخههای متعدد بر چه اساس است؟
چاپهای بی واسطه و با واسطه هر کدام ویژگیهای خاصی دارند که تیراژ یک اثر بستگی به آنها دارد. معمولا چاپ بی واسطه که مستقیما روی مس، آلومینیوم و… حکاکی میشود تیراژ کمتری دارد. در شیوه اکواتینت میتوان تیراژ ۵۰ تا ۱۰۰ را به دست آورد اما برخوردی که من با این تکنیک دارم و ظرافت خاصی که در کارم هست اجازه تهیه بیش از ۲۰ نسخه را نمیدهد.
قیمتگذاری آثار به این شکل است که اگر ۱۰ نسخه از اثر چاپ شود هر قدر که از یک به سمت ده میرویم کیفیت کار اندکی پایین میآید و قیمت آن هم کمتر میشود. البته این کاهش کیفیت فقط توسط افراد حساس قابل تشخیص است. ورق مس، آلومینیوم و… هر بار که زیر فشار دستگاه پرس قرار میگیرد کمی لبه گودیهای آن فرسوده میشود و در چاپ بعدی افت میکند. این فرسودگی تا جایی ادامه پیدا میکند که چاپگر احساس کند اثر چاپ شده با نسخههای اولیه تفاوت آشکار دارد. در این مرحله او پلیت را خط خطی یا سوراخ میکند تا باطل شود و برای اثبات این کار از آن پلیت هم یک چاپ گرفته و آن را امضا میکند تا به مخاطبان نشان دهد از آن اثر دیگر نمونهای چاپ نخواهد شد.
در دانشگاههای هنر ایران توجه چندانی به چاپ دستی نمیشود و آموزشها در حدی نیست که هنرجویان به چاپ علاقهمند شوند. به نظر شما دلیل این ضعف در آموزش چیست؟
در ایران تعداد افرادی که متخصص چاپ باشند بسیار کم است و مشکل دانشگاههای ما این است که نمیتوانند این افراد متخصص را جذب کنند و یا برای مدت طولانی در دانشگاه نگه دارند. اساتید حرفهای حساسیتهای خاص خود را دارند و انتظارات آنها از دانشگاه و رفتار مسئولان بیشتر است. در نتیجه کسانی به تدریس چاپ در دانشگاه میپردازند که تخصص آن را ندارند و یا با وجود تخصص در یک شاخه، در شاخههای دیگر چاپ هم تدریس میکنند. این موضوع باعث ایجاد مشکلات زیادی برای دانشگاه و هنرجویان میشود. به عنوان مثال در تکنیکهای عمده چاپ که به شیوه غیر مستقیم کار میشوند از اسیدهایی استفاده میشود که بسیار خطرناک هستند و کار با آنها شرایط و امکانات خاصی را میطلبد. یکی از مدرسان در دانشگاه پس از پایان کار اسید را در فاضلاب ریخته بود و نمیدانست باعث از بین رفتن لولههای فاضلاب میشود. یا استاد دیگری در زمان چاپ منوپرینت، شیشه را زیر دستگاه پرس برده و شیشه ترکیده بود. عدم اشراف مدرسان به چیزی که درس میدهند باعث این حوادث میشود.
و حرف آخر؟
درخواستی که از دانشگاهها دارم این است که کلاسهای چاپ دستی را به هر قیمتی که هست به دست اساتید آگاه به فن چاپ دستی بسپرند تا با آموزش صحیح دانشجویان فرهنگ چاپ دستی در آینده هنر تجسمی ایران ایجاد شود. از سوی دیگر درخواست من از هنرمندان جوان این است که به چاپ به عنوان یک ویزا نگاه نکنند. من با افراد زیادی مواجه میشوم که به چاپ علاقه خاصی ندارند اما کار چاپ میکنند تا آثارشان را به کشورهای دیگر بفرستند و مقامی بیاورند تا بتوانند ویزای کشورهای مختلف را تهیه کنند. چاپ برای آنها یک ابزار است نه عشق و دغدغه. این موضوع فاجعه است و متاسفانه تعداد جوانانی که این طور با چاپ برخورد میکنند خیلی زیاد است.