به گزارش کسب و کار نیوز، رابرت فیسک، نویسنده مطرح روزنامه ایندیپندنت در تحلیلی با عنوان “با پایان جنگ سوریه، قطر میتواند یک امپراتوری شود”، به بیان نظرات خود پرداخته است: تازه از دمشق برگشته بودم و داشتم در بیروت قهوهام را مینوشیدم که یک کشتی جنگی یونانی تروتمیز به نگاهم وارد شد. دوربین دوچشمی فرانسویام را برداشتم و شماره کشتی“F465” را دیدم. کشتی برای عمل به وظیفهای کاملا بیفایده – در کنار سایر کشتیهای نیروهای سازمان ملل – در طول خط ساحلی لبنان بیهدف حرکت میکرد و مجبور به انجام این کار بود تا از انتقال تسلیحات به لبنان از جانب حزبالله جلوگیری کند. این تمام چیزی بود که سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ و پس از آخرین جنگ حزبالله و اسرائیل به آن اندیشید؛ جنگی که حزبالله آن را پیروز نشد اما اسرائیل قطعا در آن شکست خورد – و بالاخره یک سال بعد کار تونی بلر را ساخت؛ باید این را به خود یادآوری کنیم – و باز هم سربازان بینالمللی بیشتری را روانه لبنان کرد.
اما با این که همه در لبنان میدانند که ایران در شرق این کشور قرار دارد و تسلیحاتش از طریق سوریه به لبنان میرسد – که با در نظر گرفتن این که سوریه در شرق لبنان قرار گرفته، این نظریه منطقی به نظر میرسد – بنا به دلایل عجیبی در سال ۲۰۰۶ تصور شد که ایران از طریق مدیترانه به حزبالله سلاح ارسال میکند. به هر صورت حالا که سوریه نقش جنگ داخلی را که لبنان طی سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ ایفا کرد در کنار روسها، آمریکاییها، ایران، حزبالله لبنان، عراقیها، شبهنظامیان افغان، داعش، النصره، کردها، ترکیه و سایر طرفها که هر یک نقش خود را دارند، بازی میکند، دانستن این که سوریه بجز اینها اخیرا به کشور دیگری توجه پیدا کرده، میتواند خوانندگان را غافلگیر کند.
طی روزهای گذشته بشار اسد نشستی اختصاصی با روزنامهنگاران سوری در دمشق برگزار کرد و به آنان اطلاع داد که روابط میان سوریه و قطر در سطحی بسیار پایین از سر گرفته شده است. آنان برای نقل قول از او در این زمینه نه تحت شروط خاصی قرار داشتند و نه اجازه داشتند که از جانب رییس جمهور به این مساله اعتبار بخشی کنند، اما میتوانستند به طور مختصر بر این مساله تاکید داشته باشند که این از سر گیری روابط نیست بلکه تا حدودی حفظ ارتباط میان دو کشور است و این داستان جذابی را به وجود میآورد.
سالها پیش قبل از آغاز جنگ سوریه، گروهی از راهبهها با مداخله مشترک اسد، امیر قطر و ژنرل عباس ابراهیم، ریشسفید سرویس اطلاعاتی لبنان از جانب آدمرباها در سوریه آزاد شدند و راهبههای مذکور، هم از اسد و هم از امیر قطر قدردانی کردند. شایعات حاکی از آن بود که پول بسیار زیادی برای آزادی آنان پرداخت شد؛ آنقدر زیاد که همانطور که پیشتر هم گزارش کرده بودم، آنان باید گرانترین راهبههای دنیا باشند!
اما این قطر است که باید در فکرش باشیم. قطر کشور بزرگی است چون نفت و گاز مایع و شبکه تلویزیونی الجزیره را دارد اما کشوری تنها است که دعا میکند عربستان و امارات به آن حمله نکنند؛ شبهجزیرهای کوچک با یک پایگاه نظامی آمریکایی بزرگ که بیشتر از جانب شخص دونالد ترامپ از آن سوءاستفاده شده است.
خانوادههای سلطنتی قطر میتوانند امپراتور باشند اما آنان امپراتوری ندارند؛ انگلیس را بدون هند در نظر بگیرید. اما اگر پس از پایان جنگ در سوریه، قطر این کشور را نجات دهد و ثروت عظیم آن بتواند این سرزمین باستانی را بازسازی کند، برای امپراتورهایش یک امپراتوری به دست خواهد آورد. با این کار نه تنها سوریه تا ابد از آن قطر خواهد شد – البته سوریه برای جلوگیری از این مساله تلاش خواهد کرد – بلکه همانطور که در خاورمیانه میگوییم، صاحب ” نفوذی قابل توجه” نیز خواهد شد. قطر قدرت به دست خواهد آورد؛ قدرتی – با ساحل مدیترانه – که حتی عربستان هم از آن بیبهره است.
آیا این چیزی است که هماکنون شاهد آغازش هستیم؟ البته روسیه نیز در آن سهیم خواهد بود – بیایید به خاطر بیاوریم که پادشاه سعودی در زمانی نه چندان دور مهمان پوتین بود – و شاید ایران هم به نحوی حاشیهای سهمی در آن داشته باشد. ضمنا این نظریه که ایرانیها بر سوریه تسلط پیدا میکنند یک افسانه است که بیشتر از سوی بنیامین نتانیاهو مطرح شده است و باید اضافه کنم که آنان آنقدر هم محبوب نیستند. طی تمام سفرهایم، هیچ ایرانیای را ندیدم که بیش از یک سال در خط مقدم سوریه حضور داشته باشد. حزبالله و البته ارتش سوریه نقش چشمگیری در بازسازی سوریه خواهند داشت. اگر اسد جان سالم به در ببرد – که هنوز کسی را با تصوری دیگر در سوریه ندیدهام – ارتش سوریه نیز جان سالم به در خواهد برد.
چند هفته پیش تلویزیون سوریه سربازان، تانکها، نفربرها و کامیونهایی را نشان داد که برای نبرد نهایی در غوطه شرقی روانه جنوب شده بودند. تصور شد که هدف این حرکت، ترساندن افراطگرایان باقیمانده در غوطه باشد. اما دلیل واقعی آن کاملا متفاوت بود. ارتش میخواست بفهمد که با چه سرعتی میتواند ۲۵ هزار سرباز را از حلب به شمال دمشق و جنوب آن منتقل کند. این اقدام تنها ۴۸ ساعت طول کشید. به عبارت دیگر، این تنها یک ارتش مبارز نیست که جان سالم به در برده است، بلکه یک ارتش سیار هم است.
در طول مرز با تپههای جولان که اسرائیل آن را اشغال کرده، شبهنظامیان گوناگونی حضور دارند – که برخی از آنها افراطگرا هستند – که رابطه خوب محدودی با اسرائیل دارند. اسرائیلیها حتی برخی از مجروحان آنان را نیز به بیمارستانهای خود بردهاند. اسرائیلیها هیچگاه آنان را بمباران نکردهاند. آنها تنها سوریها، ایرانیها و نیروهای حزبالله را بمباران کردهاند. پس اگر جنگ تمام شود، اسرائیلیها با این بنبست کوچک پایین جولان چه خواهند کرد؟ مینشینند و نگاه میکنند تا سربازان اسد آن را پس بگیرند؟ یا سعی میکنند نسخهای سوری را از منطقه تحت اشغال در جنوب لبنان که اسرائیل از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰ کنترل آن را در دست داشت، تهیه کنند؟
به عبارت دیگر، با در نظر گرفتن این که ژنرالهای هوشمندتر ارتش اسرائیل از بیرحمترین و سرسختترین ارتش خاورمیانه یعنی ارتش سوریه استقبال نمیکنند، آیا اسرائیل تلاش خواهد کرد که پس از جنگ، بخشهایی از خاک سوریه را بگیرد و ادعا کند که این اقدام برای جلوگیری از نفوذ پارسیان افسانهای به مرزهای اسرائیل لازم است؟
هنگامی که در بیروت قهوهام را تمام میکردم فکر جالبی به ذهنم رسید که تا دفترم همراهیم کرد تا نام کشتی یونان در مدیترانه را جستوجو کنم. F465 کشتیای با نام “تمیستوکلس” (سیاستمدار و سردار پرنفوذ آتن که با تقویت نیروی دریایی آتن پیش از حمله خشایارشا، نقش بزرگی در شکست ایرانیان در نبرد سالامیس داشت) است. فصلی که این اسم را در آن جستو جو میکردم؛ “آتنی باستانی، کسی که بر پارسیان غلبه کرد” بود.
انتهای پیام