سرمقاله
تصمیم بطحائی، وزیر آموزش و پرورش دولت تدبیر و امید برای حذف آزمون مرحله اول تیزهوشان مدتی است در صدر خبرهای آموزشی قرار گرفته است. مخالفان از ناتوانی مالی دانشآموزان تیزهوش برای انتخاب مدارس سطح بالای غیرانتفاعی و موافقان از بازگشت دانشآموزان کودک و نوجوان به متن بازیهای کودکی و زندگی آرام سخن میگویند. یادداشتنویسان چپ اما از شکستن شاخ غول کنکور خوشحالند و این دستورالعمل را مقدمه حذف کنکور میدانندناراحتی گروهی از مردم و ذوقزدگی گروه مقابل باعث فراموشی موضوع مهمی تحت عنوان «کارآفرینی و کسبوکار آموزشی» شده است. بخشی از اقتصاد که به دلیل فقدان سیاستگذاری صحیح نه تنها در مقابل حجم نسبتاً بزرگ اقتصاد ایران ناچیز است، بلکه با وجود ایجاد اشتغال فراوان برای دانشآموختگان دانشگاهی و تولید سایر ارزشهای مادی و معنوی، تحت فشار انواع برچسبها نیز قرار دارد.اقتصاد آموزش در ایران نه تنها با آمریکا، انگیس و استرالیا که حتی با فیلیپین و مالزی و امارات و برخی کشورهای کوچک نیز به ویژه در بخش بینالملل قابل مقایسه و رقابت نیست.نخستین اشتباه که در این زمینه رخ داده، تسلط شبهانحصاری کارکناندو وزارتخانه آموزش و پرورش و علوم، تحقیقات و فناوری به بخش خصوصی آموزش است که عملاً کارآفرینان جامعه را از مشارکت در این بخش بازداشته است.در شرایط مساوی، شانس و امکان سرمایهگذاری یک حقوق بگیر آموزش و پرورش یا وزارت علوم، نسبت به یک فرد عادی بسیار بالاتر است و جالب اینکه شانس فرد شاغل در آموزش و پرورش نسبت به بازنشسته همان سازمان برای اخذ مجوز تأسیس بیشتر است و بعضاً کارکنان اداری و ستادی، فرصت بیشتری نسبت به کارکنان آموزشی دارند در حالی که کنترل آموزشگاهها و مدارس خصوصی نیز بر عهده خود ایشان است. نتیجه معلوم است؛ از معاونان وزیر تا مدیران کل و کارکنان ستاد هر کدام به آسانی میتوانند یک مجوز را برای روزهای بادا و مبادا دریافت کنند و همین کافی است تا اصحاب هوشمند کسب و کار کنکور با استفاده از تسلط ایشان به فضای نظارت و تصمیمگیری، با اقدام به مشارکت و عقد قرارداد، بازار پر رونقی را ایجاد کنند. اصلاح بازار نیز چندان آسان نخواهد بود زیرا این مجوزها ما به ازای حقوق ناچیز و کار طاقت فرسای معلمان و کادر اجرایی و آموزشی است. از نگاهی دیگر، دانشآموزان ایرانی اغلب بر این باورند که زبان خارجه را در مدرسه نمیتوان به خوبی یاد گرفت، اما در این آموزشگاهها تا حد عبور از بالاترین آزمونهای بینالمللی هم امکان یادگیری وجود دارد. شمار قابل توجهی از دبیران مدارس تیزهوشان به الزام معیشت یا به ایجاب علاقه در آموزشگاه به همان دانشآموزانی درس میدهند که در سیستم رسمی نتوانستهاند درس را به صورت بایسته یاد بگیرند.سوال اساسی این است: آیا وزرای آموزش و پرورش و نیز علوم، تحقیقات و فناوری خواهند توانست با منع مداخله مدیران و کارکنان وزارتخانه یا حداقل کارکنان شاغل یا لااقل جلوگیری از مشارکت یا مداخله کارکنان ستاد اداری، اجرایی، پشتیبانی و نظارتی در بخش خصوصی آموزش، امکان سرمایهگذاری کارآفرینان را در این عرصه فراهم آورند؟ آیا این دو وزارتخانه خواهند پذیرفت کارآفرینان موفق و نظریه پردازان عرصه آموزش را در تصمیمگیری برای توسعه و بهبود بخش خصوصی مشارکت دهند؟ پند یا ملال هر دو یا هر سه وزیر محترم حوزه آموزش تعیینکننده خواهد بود.