صفحه اصلی / نقش منتورها در تبدیل استارت‌آپ‌ به کسب‌وکار

نقش منتورها در تبدیل استارت‌آپ‌ به کسب‌وکار

محمد جوادی قاضیانی
به گزارش کسب و کار نیوز، شاید تا همین چند سال گذشته محیط اینترنت و فضای آنلاین و کسب‌وکار‌های جدیدی که بر این بستر شکل می‌گرفتند، خیلی با استقبال مواجه نمی‌شدند که البته این موضوع طبیعی بود و پذیرش کسب‌وکارهای تازه در ابتدا کمی سخت است، اما در حال حاضر این داستان متفاوت شده و در جهان و همینطور کشور ما تاسیس، استفاده و اعتماد به کسب‌وکار‌های آنلاین و نو امری جاافتاده است. در حال حاضر دیگر کسب‌وکار‌های اینترنتی ناشناخته نیستند و حتی دارای صنف، اتحادیه و… هستند و برای عموم مردم شناخته‌شده‌اند. در این مصاحبه «کسب‌وکار» گفتگویی را با کیارش عباس زاده، موسس «زودفود» -یکی از استارت‌آپ‌هایی که کارش در همان فضای ناشناخته و پرابهام ابتدایی آغاز کرده- ترتیب داده است.
چطور به فکر تاسیس «زودفود» افتادید؟
سال ۸۸ بعد از اتمام دوره کارشناسی‌ارشدم در رشته مهندسی مکانیک از انگلیس به ایران برگشتم. چند ماه قبل از برگشتنم و تقریبا از فروردین سال ۸۸ بنچ‌مارک زودفود را در انگلستان انجام داده و یک‌سری از سایت‌ها را بررسی کرده بودم. اگر بخواهم درباره این توضیح بدهم که چرا «زودفود» شروع شد، باید کمی به عقب‌تر برگردم و یک داستان بامزه تعریف کنم. در حین تحصیلم مواقعی که به ایران بازمی‌گشتم دوستی در خیابان گیشا داشتم و زمان‌هایی که در خانه آن دوستم بودیم، مثلا ساعت ۹ یک ساندویچ می‌خوردیم و دوباره ساعت ۱۱ گرسنه می‌شدیم و چیزی نبود که استفاده کنیم. حتی گاهی پیش می‌آمد که او بستنی لیتری با نان سنگک به ما می‌داد. مثلا یک رستوران شبانه‌روزی بود که برای اینکه با آنجا تماس بگیریم به ۱۱۸ زنگ می‌زدیم و  از طرف ۱۱۸ اعلام می‌شد که شماره‌اش ثبت نشده است یا رستوران‌هایی هم که می‌شناختیم، در آن زمان جواب نمی‌دادند یا اینکه زمان پذیرش سفارش‌شان گذشته بود. این موضوع و تجربیات و سوابقی که از سن ۱۷ سالگی با درس خواندن و کار کردن در مغازه و شرکت‌ها و حتی ویزیتوری به دست آورده بودم، مرا ترغیب به راه‌اندازی «زودفود» می‌کردند. خیلی خوب یادم می‌آید آن شبی که به ایران برگشتم، خیلی دوست داشتم که این ایده زودتر راه‌اندازی شود. ساعت ۴ صبح بود که به ایران رسیدم و آنقدر درباره ایده‌ام هیجان داشتم که همان زمان با پدرم در مورد آن به صحبت پرداختم و ایشان به من گفت که شروع کن. من آن شب نخوابیدم و تا ساعت ۹ صبح چند صفحه فارسی درباره آن نوشتم و ۹ صبح دوستانم را که قبلا در گروه خدمات شبکه سازماندهی کرده بودم، دعوت کردم و گفتم بیایید چنین ایده‌ای هست و در کنار هم آن را شروع کنیم. حتی به آنها گفتم که من پولی ندارم که به شما بدهم، ولی بعدا و در آینده به شما سهام خواهم داد. در آن زمان همه دوستانم دانشجو بودند و ما به اتفاق هم و با سرمایه یک میلیون تومانی که از فروش پوسترهای انگیزشی داشتم از پشت‌بام خانه ما در گیشا «زودفود» را به صورت استارت‌آپی استارت زدیم. 
استارت کار را از کجا و به چه شکلی زدید؟
نعمتی که ما آن زمان داشتیم و اسمش را نمی‌دانستیم، منتور‌هایی بودند که نقش‌شان را پدر و عموی بنده داشتند و به ما کمک می‌کردند. مثلا یکی از راهنمایی‌هایی که به ما کردند استارت کار با بازاریابی چریکی بود و گفتند که از گیشا شروع کنید. همین از گیشا شروع کردن به ما کمک کرد که با توجه به حضور همه اعضای تیم ما در این منطقه در استفاده از منابع‌مان بهینه باشیم و گام اول را به خوبی و هوشمندانه برداریم. 
حدود ۳۱-۳۲ رستوران در گیشا بودند و در ابتدا با توجه به عدم اعتماد به این نوع کارها خیلی مورد استقبال واقع نشدیم و حدودا با ۴-۵ رستوران کارمان را استارت زدیم. قبل از این اتفاق ما تقسیم کار می‌کردیم و هر کدام از ما به بررسی سایت‌های ایرانی و خارجی می‌پرداختیم و جلسه‌های مکرر در خانه و پشت‌بام خانه ما برگزار می‌کردیم. در نهایت برای انتخاب اسم یک اکسل بزرگ تهیه کردیم که ببینیم اسم این کسب‌وکار را چه بگذاریم. براساس پارامتر‌های مختلف و با مطالعه کتاب‌های گوناگون اسم‌های زیادی پیدا کردیم، اما هیچ‌کدام باب میل ما نبود تا اینکه یک روز مادرم اسم «زودفود» را پیشنهاد داد و ما این اسم را برگزیدیم و لوگوی آن هم در سفری که در شمال بودیم، در کنار بچه‌های تیم انتخاب کردیم و در نیمه اول مهرماه بود که یک شرکت غذایی ثبت کردیم و کارمان شروع شد. در آن زمان اصلا به این فکر نمی‌کردیم که شکست بخوریم و این یک میلیون تومان که کل پس‌انداز من بود، از بین برود و با همین سرمایه شروع کردیم. به دلیل نداشتن سرمایه، تبلیغات اولیه خودمان را روی همین کارت ویزیت‌ها زدیم و خودمان در پاساژ به پخش آنها پرداختیم. در واقع ما همه کاری برای آن انجام دادیم و تنها سرمایه ما همان انرژی و زمانی بود که در اختیار داشتیم. به مرور با توجه به پیشرفت کارمان احساس نیاز به داشتن یک دفتر رسمی کردیم و یک دفتر ۹ متری را گرفتیم و آن را به مرور بزرگ‌تر و آن را تبدیل به یک دفتر ۷۰ متری کردیم. در این دوره‌ای که گذشت، در بخش‌های مختلف اتفاقات مختلفی رخ داد و یکی از آن بخش‌هایی که تبدیل به نقطه عطف شد تغییر مکان ما از پشت‌بام خانه به یک دفتر خیلی کوچک بود که برای چنین تصمیمی با توجه به کمبود نقدینگی ترس‌های زیادی داشتیم که مجبور بودیم بر آنها غلبه کنیم. خیلی از رستوران‌ها بودند که دید خوبی نداشتند و بعضی‌ها هم بودند که دید و دانشی نسبت به فضای آنلاین نداشتند و ما با مشکل مواجه می‌شدیم. برای رفع این مشکلات به این نتیجه رسیدیم که زمان درست استفاده از آن سیستم آنلاین طراحی‌شده از جانب ما نیست و تصمیم گرفتیم بخشی از خدمات‌مان را آنلاین و بخشی از آن را با تلفن انجام دهیم. حتی یک دوره‌ GSM        SMS Printer آوردیم که با پیامک کار می‌کرد و دیدیم که اختلال پیامک داریم و آن هم جمع کردیم و با همان تلفن ادامه دادیم. 
درباره مسیر گسترش «زودفود» و اینکه چه مسیری را برای رسیدن به موفقیت کنونی گذرانده‌اید، توضیح بفرمایید؟
از لحاظ تیمی اشتباهات بسیاری داشتیم و به مرور کامل شدیم و تمام سعی‌مان این است که تمام اشتباه‌هایی را که داشته‌ایم را در کارگاه‌ها و دوره‌های مختلفی که برگزار می‌کنیم، به صورت محتوای آموزشی واقعی بیاورم و آنها را به استارت‌آپ‌ها آموزش دهم. تلاشم این است که چیز‌هایی که من بلد نبودم را به کسانی که قصد شروع کردن دارند، یاد بدهم. ما در واقع کم‌کم به سمت تخصصی شدن پیش رفتیم و خیلی طول کشید تا این مهم حاصل شد. در سال ۸۹ یک سایت شروع کرد و همان قوانین سایت ما را که خودم نگارش کرده بودم، کپی کرد و به فعالیت پرداخت و حتی کارشان را به گونه‌ای جلوه می‌دادند که در حال خدمت‌رسانی به صورت دو شیفت هستند که البته بعد از مدتی شکست خوردند و محو شدند. دوستی داشتم که به من می‌گفت همیشه وقتی می‌خواهی کسب‌وکاری را راه بیندازی، آنقدر بالا و سخت انتخابش کن تا افراد دیگر به راحتی نتوانند واردش شوند. آن زمانی که «زودفود» را راه انداختیم ابهامات زیادی داشتیم و همه‌چیز تکه‌تکه شکل گرفت. بیشترین چیزی که به ما کمک کرد پشتکار و تلاش‌مان بود. شاید آن زمان اگر حمایت و راهنمایی‌های پدر و عموی من نبود ما زودتر خسته می‌شدیم یا شکست می‌خوردیم. حتی با توجه به جا نیفتادن اینگونه کسب‌وکار‌ها در آن زمان ما چند جلسه گذاشتیم و من و پدرم برای خانواده بچه‌های تیم صحبت می‌کردیم و خانواده‌های آنها را بابت کار فرزندان‌شان در «زودفود» توجیه می‌کردیم. 
الان و بعد از گذشت ۸ سال از تاسیس «زودفود» اوضاع آن را چطور می‌بینید؟
اوضاع خوب است و خوشبختانه «زودفود» که امروز آن را با نام «اسنپ‌فود» می‌شناسید رهبر بازار در این حوزه است. 
برنامه شما برای آینده چیست؟
«زودفود» که راهش را می‌رود و کسب‌وکار‌های دیگر هستند که در حال پیشبرد آنها هستیم. یکی از برنامه‌های مهم کنونی هم برگزاری دوره‌های منسجم استارت‌آپی برای افراد خلاق و باهوش است که در سایتم درباره آن توضیح داده‌ام. در این دوره تجارب موفق خودم و «زودفود» و سایر استارت‌آپ‌هایی که در آنها بوده‌ام به همراه اشتباهات و تجارب ناموفق خودم را به همراه یک تیم بسیار خوب به دیگران آموزش می‌دهیم تا مسیر موفقیت را زودتر و سریع‌تر طی کنند. من تجربه نوشتن بیزینس‌پلن‌های مختلف به فارسی و انگلیسی و پس از آن به مدت ۵ سال بیش از ۱۲۰ مذاکره خارجی و داخلی را دارم تا توانستم با ایجاد جذابیت برای سرمایه‌گذار آلمانی آنها را متقاعد و برای «زودفود» سرمایه جذب کنم. در همین زمینه برای استارت‌آپ‌هایی که به دنبال جذب سرمایه و سرمایه‌گذار هستند، خبرهای خوبی دارم که در آینده بیشتر درباره آن خواهم گفت. تشکر می‌کنم از اینکه روزنامه «کسب‌وکار» با نگاه بلند و نیت رشد فضای کسب‌وکار در کشور همواره در کنار کارآفرینان بوده است. 

همچنین مطالعه کنید:

آیت الله رئیسی: تولید شرط داشتن اقتصادی مقاوم در برابر تکانه‌ها است

به گزارش کسب و کار نیوز ، آیت الله سید ابراهیم رئیسی روز پنجشنیه در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.