فصل ششم
زندگی فرهنگی و اجتماعی بشر مملو از رفتارها و حرکاتی است که از اشکال گوناگون روایت الهام میگیرند؛ روایت ها بر تمام شئون زندگی بشر سایه افکنده اند و تجربیات و ادراک انسان را از جهان شکل میدهد. قیاس زندگی و تجارب انسانی با روایت و تلاش برای محصور کردن قواعد، نظم و ساختار این روایت، زمینه اصلی اقتباس و رشد روایتگری در علوم اجتماعی را فراهم آورده است. روایت ها را هم میتوان مخلوقی از شرایط فردی و اجتماعی سازندگان روایت ها دانست و از طریق آن به دنبال شناخت فرد و جامعه بود و هم میتوان آنها را سازنده فرد و جامعه دانست. بنابراین وضعیت کنونی فرد یا جامعه در روایت هایشان ریشه یابی میشود. تحلیل روایت روشی است که به طبقهبندی متون از درون می پردازد. اعتبار در این روش، مبتنی بر خود داستان و فرض ها و تفسیرهای مستخرج از آن است. برخی معتقدند که روش روایتی تنها یک روش مطالعه یا تحلیل دادهها نیست، بلکه میتواند شیوه ای برای دانستن در باب جهان اجتماعی افراد باشد. پژوهشگران معتقدند روایت ها به سبب چند صدایی بودن، بیش از روشهای کمی که تنها بخشی از واقعیت را انعکاس میدهند، میتوانند به پژوهشها یاری برسانند. روایت، پنجره ای می گشاید تا درک کنیم که دیگران چگونه یک موقعیت خاص را درک میکنند که به نوبه خود براساس آن عمل میکنند. پژوهش روایتی یک طرح پژوهش کیفی است و هدف پژوهشگر توصیف زندگی افراد است. به این وسیله میتوان تجربههای یک فرد را به صورت حکایتگونه و به شیوه¬ روایتی بیان کرد. پژوهشگران علوم رفتاری با استفاده از این روش به بازنمایی تجربههای فردی مدرسان آموزشی و عرضه¬ گزارش درباره¬ آنها می¬پردازند. این نوع پژوهش جستجوی روایتی نامیده میشود که در آن، پژوهشگر از طریق مصاحبه با افراد و مراجعه به متن مصاحبه و گزارشهای مربوطه، دادههای لازم را درباره مراحل زندگی افراد و تجربههای آنان به دست می آورد.
عناصر روایت عبارتند از: موضوع، درونمایه، شخصیت، صحنه، لحن، فضا، زبان، سبک، تکنیک و دیدگاه. منطقی به نظر می رسد که رخدادهای داستان برای آنکه در روایت نشان داده شوند، باید اتفاق افتاده باشند؛ یعنی باید در خیال، محقق شده باشد. با این حال، رابطه زمانی روایت و رخدادهای داستان متغیر است و میتوان بر این اساس چهارگونه عمده روایت را مشخص کرد: روایت گذشتهنگر، بازدارنده، همزمان و درونه ای. تمایز عمده روش تحلیل روایت با سایر پژوهشهای کیفی در تمرکز اصلی این روش بر مصاحبههای عمیق یا داستانگونه آزاد است. این روش درصدد کشف تمایز ها در تفسیر است. بهطور مثال این روش می پرسد: روایت داستانی چیست و چه فرقی با سایر روایت ها دارد؟ حال اینکه در روش پدیدارشناسی درصدد کشف جوهره مشترک هستیم نه تمایز یا در تئوری زمینه ای درصدد تولید نظریه هستیم. مراحل کلی انجام پژوهش مشابه سایر روشهای کیفی با تفاوت های اساسی در انجام هر مرحله است که پیش از این ذکر شد.