سرمقاله
اشتغال خود یک معلول است. یعنی اشتغال میتواند معلول یکسری عوامل دیگری باشد و برای رفع آن باید مشکل سایر عوامل مثل مشکل تولید رفع شود. رفع مشکل تولید نیز نیاز به رفع مشکل بازار، بازاریابی و بازارسازی دارد و اینها هم به توسعه مراودات بینالمللی وابسته است. به همین دلیل میبینیم موضوع ایجاد شغل یک کلاف سر درگم است. وقتی صحبت از آمار چند میلیونی بیکاری میشود یعنی صحبت سادهای نیست. باید برای آنها چارهسازی شود تا خروجی آن اشتغال پایدار باشد. افرادی که به دنبال شغل هستند، از گونهای واحد نیستند. هر کدام در گونهای مختلف قرار میگیرند. در راس آنها فارغالتحصیلان دانشگاهی قرار دارند که بخش اعظمی از آنها در فرایند ناصحیحی از توسعه آموزش عالی به سمت تحصیلات عالی رفته و طبق فرمولی که میگوید هر چقدر تحصیلات بالاتر برود مشکل اشتغال بیشتر میشود، بیکارند. حتی در کشورهای دیگر نیز تجربه نشان میدهد کسانی که دارای مدارک تکمیلی تحصیلی هستند، فرصتهای شغلی کمتری دارند. ما در این سالها اشتغال را به تاخیر انداختیم و نتیجه آن هم این بود که حالا شرایطی فراهم شده که در آن صفهای چند ده هزار نفری پشت در دانشگاه برای گرفتن مدرک دکترا هستند، در صورتی که هر چه تحصیلات بالاتر برود فرصت شغلی کمتر میشود. همین باعث میشود که در آینده نزدیک با گروهی عظیم از دکتراهای بیکار روبهرو باشیم که اکثر آنها منابع هنگفتی چه از جیب خود و چه از جیب دولت برای تحصیل در دانشگاهها صرف کردهاند. بدتر آنکه تحصیلات این فارغالتحصیلان کیفیتی نداشته که روی صادرات نیروی تحصیلکرده فکر کنیم.
با این شرایط سونامی بیکاری فارغالتحصیلان که از نظر روحی هم دچار مشکل هستند در راه است. آنها نه تنها آموزش با کیفیتی دریافت نکرده، بلکه سرمایهای را که میتوانستند صرف به دست آوردن یک شغل کنند هم از دست دادهاند و چیز خاصی جز مدرک تحصیلی عاید آنها نشده است. مشکل بعدی دامنگیر کسانی است که قبلا کار داشتهاند اما الان بیکار شدهاند. از سویی مشکل بیکاری بانوان هم به این مشکلات اضافه میشود. با وجود شرایطی که حاکم شده و رکودی که هست، نمیشود وضعیت خوشبینانهای ترسیم کرد. گونههای متقاضی کار سرخورده هستند و نمیشود در کوتاهمدت معجزهای در اشتغال ایجاد کرد. البته در این وضعیت فرقی نمیکند چه کسی در مصدر سیاستگذاری در اشتغال باشد. مشکل ریشهای است. مگر اینکه یک هضت ملی را برای حل مشکل بیکاری ایجاد کنیم. خود مردم و فارغالتحصیلان باید واقعیتها را بپذیرند. باید تولید بیشتر با سود کمتر و کمهزینهتر و قابل رقابت ایجاد کنیم. یعنی یک نهضت ملی فراگیر برای حل مشکل اشتغال. این نهضت ملی میتواند کاهش هزینه کالا یا مصرف کالای داخلی باشد. باید یک مفاهمه ملی بین اجزای تولید و اشتغال ایجاد شود، یک تلاش جهادگونه برای افزایش کیفیت محصولات داخلی که هم از لحاظ کیفیت و هم از نظر قیمت قابل رقابت باشند، تعهد فرد فرد ما برای تولیدات ملی و حرام دانستن آن برای افراد دیگر مهم است. اگر اینها را رعایت کنیم و دولتمردان هم به آن متعهد بوده و با هم هماهنگ کار کنند و وزارت امور خارجه ما یک وزارت اقتصاد خارجی باشد و نسبتهای اقتصادی و سیاسی تغییر کند، امید میرود که در آینده تحولاتی ایجاد شود.
اشتغال خود یک معلول است. یعنی اشتغال میتواند معلول یکسری عوامل دیگری باشد و برای رفع آن باید مشکل سایر عوامل مثل مشکل تولید رفع شود. رفع مشکل تولید نیز نیاز به رفع مشکل بازار، بازاریابی و بازارسازی دارد و اینها هم به توسعه مراودات بینالمللی وابسته است. به همین دلیل میبینیم موضوع ایجاد شغل یک کلاف سر درگم است. وقتی صحبت از آمار چند میلیونی بیکاری میشود یعنی صحبت سادهای نیست. باید برای آنها چارهسازی شود تا خروجی آن اشتغال پایدار باشد. افرادی که به دنبال شغل هستند، از گونهای واحد نیستند. هر کدام در گونهای مختلف قرار میگیرند. در راس آنها فارغالتحصیلان دانشگاهی قرار دارند که بخش اعظمی از آنها در فرایند ناصحیحی از توسعه آموزش عالی به سمت تحصیلات عالی رفته و طبق فرمولی که میگوید هر چقدر تحصیلات بالاتر برود مشکل اشتغال بیشتر میشود، بیکارند. حتی در کشورهای دیگر نیز تجربه نشان میدهد کسانی که دارای مدارک تکمیلی تحصیلی هستند، فرصتهای شغلی کمتری دارند. ما در این سالها اشتغال را به تاخیر انداختیم و نتیجه آن هم این بود که حالا شرایطی فراهم شده که در آن صفهای چند ده هزار نفری پشت در دانشگاه برای گرفتن مدرک دکترا هستند، در صورتی که هر چه تحصیلات بالاتر برود فرصت شغلی کمتر میشود. همین باعث میشود که در آینده نزدیک با گروهی عظیم از دکتراهای بیکار روبهرو باشیم که اکثر آنها منابع هنگفتی چه از جیب خود و چه از جیب دولت برای تحصیل در دانشگاهها صرف کردهاند. بدتر آنکه تحصیلات این فارغالتحصیلان کیفیتی نداشته که روی صادرات نیروی تحصیلکرده فکر کنیم.
با این شرایط سونامی بیکاری فارغالتحصیلان که از نظر روحی هم دچار مشکل هستند در راه است. آنها نه تنها آموزش با کیفیتی دریافت نکرده، بلکه سرمایهای را که میتوانستند صرف به دست آوردن یک شغل کنند هم از دست دادهاند و چیز خاصی جز مدرک تحصیلی عاید آنها نشده است. مشکل بعدی دامنگیر کسانی است که قبلا کار داشتهاند اما الان بیکار شدهاند. از سویی مشکل بیکاری بانوان هم به این مشکلات اضافه میشود. با وجود شرایطی که حاکم شده و رکودی که هست، نمیشود وضعیت خوشبینانهای ترسیم کرد. گونههای متقاضی کار سرخورده هستند و نمیشود در کوتاهمدت معجزهای در اشتغال ایجاد کرد. البته در این وضعیت فرقی نمیکند چه کسی در مصدر سیاستگذاری در اشتغال باشد. مشکل ریشهای است. مگر اینکه یک هضت ملی را برای حل مشکل بیکاری ایجاد کنیم. خود مردم و فارغالتحصیلان باید واقعیتها را بپذیرند. باید تولید بیشتر با سود کمتر و کمهزینهتر و قابل رقابت ایجاد کنیم. یعنی یک نهضت ملی فراگیر برای حل مشکل اشتغال. این نهضت ملی میتواند کاهش هزینه کالا یا مصرف کالای داخلی باشد. باید یک مفاهمه ملی بین اجزای تولید و اشتغال ایجاد شود، یک تلاش جهادگونه برای افزایش کیفیت محصولات داخلی که هم از لحاظ کیفیت و هم از نظر قیمت قابل رقابت باشند، تعهد فرد فرد ما برای تولیدات ملی و حرام دانستن آن برای افراد دیگر مهم است. اگر اینها را رعایت کنیم و دولتمردان هم به آن متعهد بوده و با هم هماهنگ کار کنند و وزارت امور خارجه ما یک وزارت اقتصاد خارجی باشد و نسبتهای اقتصادی و سیاسی تغییر کند، امید میرود که در آینده تحولاتی ایجاد شود.