که کارفرمایان و کارگران هنوز به یک باور مشترک کاهش ساعت کاری مفید در کشور یک ریشه اجتماعی دارد و ریشه اجتماعی آن هم به این موضوع بر میگردد که کارفرمایان و کارگران هنوز به یک باور مشترک در رابطه با کاری که انجام میدهند، نرسیدهاند.
کارگر احساس میکند کارفرما او را به استثمار میبرد و کارفرما نیز این تفکر را دارد که کارگر کمکاری میکند.
نبود باور مشترک به کار میان کارفرما و کارگر البته ریشه در قانون کار دارد. برای مثال من از تجربه خودم در کشور انگلیس میگویم.
در شهر لندن شرکتی داشتم که کارگران انگلیسی را استخدام میکردم. در آنجا بود که متوجه شدم قانون کار آنجا بسیار شفاف است.
اگر کارفرما کارگری را استخدام میکند، به این معناست که ساعت هفتگی او را خریده و کارگر نیز بر این اساس ۴۰ ساعت خود را صرف کار و ارائه خدمت به کارفرما میکرد و البته کارفرما نیز در قبال این ساعات کاری دستمزدی به کارگر پرداخت میکرد.
از اینرو کوچکترین شبههای در اینکه کارگر چه وظایفی دارد و کارفرما چه وظایفی، وجود نداشت. اگر کارفرما کوچکترین نارضایتی داشته باشد، میتواند به راحتی کارگر را اخراج کند. در نتیجه نه کارگر دلخور میشود و نه کارفرما دلخوری دارد زیرا کارگر پذیرفته در قبال فروش ساعاتی از عمر خود به کارفرما کار کند و کارفرما هم قبول کرده در قبال این ساعات کاری حقوقی پرداخت کند. در این شرایط هر دو تعهد کاری دارند.
تعهد یکی فروش وقت و انجام کار و تعهد دیگری پرداخت وجه دستمزد، اما در فرهنگ و آموزههای اجتماعی ما در ایران همواره
یک دیوار بیاعتمادی بین کارگر و کارفرما وجود دارد و این آسیب نیز از فرهنگ کار گرفته شده است. برای مثال فرهنگ توقع، انساندوستی به ظاهر و سایر خصوصیتهای اخلاقی. به محض اینکه کارفرما و کارگر دچار تنش میشوند، آن روی افراد که در پس نفاق پنهان بوده باعث عداوت میان آنها میشود. بر همین اساس است که راندمان کار مفید در کشور پایین میآید. بنابراین بهطور کلی باید گفت ریشه این معضل کمکاری و عدم آموزش به افراد جامعه چه در همان مقاطع اولیه تحصیلی و حتی مهدکودک و عدم فرهنگسازی است وگرنه دلیلی وجود ندارد که دیوار بیاعتمادی میان کارفرما و کارگر وجود داشته باشد.
در حال حاضر کشور ژاپن راندمان بالایی در کار مفید دارد و البته راندمان کار مفید در کشورهای توسعهیافته نیز بالاست.