صفحه اصلی / آرشیو مطالب روزنامه کسب و کار

مصاحبه با بل کوپر، بنیان‌گذار استارتاپ اِگزیست

من عاشق خواندن داستان‌های مربوط به استارتاپ‌ها هستم

بل کوپر یکی از بنیان‌گذاران استارتاپ Exist است که عمده شهرت خود را به خاطر نوشته‌هایش در زمینه‌ی بهره‌وری...
و توسعه‌ی فردی‌ به‌دست آورده‌است.
به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از روزآفرین، پیش از راه‌اندازی استارتاپ خود، بل کوپر به واسطه‌ی تخصصش در بازاریابی محتوا، دوران موفقی در کمپانی‌های موفق Buffer  و Attendly داشت. او چندی قبل برای تمرکز بیشتر بر روی استارتاپ خود از شرکت بافر استعفا کرد. در کنار فعالیت‌های مربوط به استارتاپش، کوپر به ارائه‌ی مشاوره در زمینه‌ی استراتژی بازاریابی محتوا به کسب و کارهای دیگر می‌پردازد. نوشته‌های او در سایت‌های معروفی از جمله Time ،Business Insider (۱, ۲, ۳) ،Entrepreneur ،The Huffington Post ،Fast Company ،Inc (۱, ۲) و Search Engine Journal منتشر شده‌است.
 اجازه بدید پیش از شروع مصاحبه یک نکته‌ی جالب را بگویم! بعد از انتشار مطلب شما با عنوان "با این ۵ روش به جای کار زیاد، هوشمندانه کار کنید" در روزآفرین، عکس‌العمل‌های مختلفی را دریافت کردیم. بسیاری از خواننده‌ها روی "چرت زدن هنگام کار" دست گذاشته بودند و آن‌را یک پیشنهاد غیرعملی اعلام کردند! در این‌باره لطفاً کمی توضیح دهید. آیا شرکتی را می‌شناسید که چنین اجازه‌ای به کارمندان خود بدهد؟
چرت زدن در محل کار یک کمی پیچیده‌است! کمپانی‌هایی که چنین مجوزی صادر کرده‌باشند خیلی کم‌اند، ولی هستند شرکت‌هایی که حتی کارمندان خود را به این‌کار تشویق می‌کنند! به عنوان مثال کمپانی بافر در دفتر سان‌فرانسیکوی خود تعدادی تخت‌خواب دو‌طبقه دارد که به‌همین منظور تهیه شده‌اند.
اگر اشتباه نکنم دفاتر هافینگتون‌پست هم اتاق‌های مخصوص چرت‌زدن دارند. البته دفتر کار من در منزل شخصیم است و این شانس را دارم که در تخت خودم چرت بزنم! ولی درک می‌کنم که همه این شانس را ندارند! البته من قبلاً دیده‌ام که برخی از کارمندان در زمان نهار در اتومبیل‌های شخصی خود چرت می‌زنند!
من به مدیران پیشنهاد می‌کنم اگر هم تمایلی به تهیه تخت‌های دوطبقه ندارند، در شرکت خود یک مکان آرام و ساکت که برای چرت زدن مناسب باشد اختصاص دهند، که البته از آن برای مطالعه و تنفس بین امور هم می‌توانند استفاده کنند.
 شما در کمپانی‌های معتبر بافر و اَتِندلی کار می‌کردی و در آن‌جا موفق بودی، چطور شد سر از استارتاپ شخصی خود Hello Code درآوردی؟
هنگامی که در اتندلی مشغول بودم، درباره‌ی استارتاپ‌ها خیلی چیزها یادگرفتم و در نهایت خودم را غرق در ایده‌ی ساختن یک استارتاپ شخصی پیدا کردم! من و دیگر بنیان‌گذار استارتاپمان، Josh، دوستان خوبی بودیم که می‌دانستیم مهارت‌هایمان توانایی هم‌دیگر را به خوبی کامل می‌کند؛ در حال حاضر او همه‌ی امور مربوط به توسعه و طراحی استارتاپ را انجام می‌دهد و من به بازاریابی، حمایت و توسعه‌ی مشتری می‌پردازم. همان زمان وقتی من به گروه بافر پیوستم، ما به ایده‌ی Exist رسیدیم و در همان زمان که در بافر کار می‌کردم در بین وقت‌های آزادمان Exist را بنا کردیم.
 از Exist تعریف کنید. این اپلیکیشن چگونه کار می‌کند و اصلاً این ایده اولین بار چه‌طور به ذهن شما خطور کرد؟
Exist یک بستر تحلیلی شخصی است که داده‌های شما و محیط را از انواع ابزارهای پوشیدنی (مثل ابزارهایی کوچک رصد تناسب اندام که روی لباس یا شورت‌های ورزشی نصب یا پوشیده می‌شوند) گرفته تا پروفایل‌های شما در شبکه‌های اجتماعی، وضعیت هوا و مکانی که در آن هستید یا به آن‌جا می‌روید، موسیقی که گوش می‌دهید، اپلیکیشن‌های سودمندی که استفاده می‌کنید و در نهایت هر چیزی که فکرش را بکنید می‌گیرد. ما ارتباط میان همه‌ی این داده‌ها را تحلیل می‌کنیم و به شما نتایج تحلیل‌شده و آمارهای ارتباط بین همه‌ی مواردی که در بالا ذکر شد را ارائه می‌دهیم؛ این‌ها به شما کمک می‌کنند تا عادات بهتری در خود ایجاد کنید.
این ایده موقع تست اپلیکیشن‌های سنجش میزان کالری، تناسب اندام و ...  و زمانی که مشغول بررسی چگونگی عملکرد ابزارهای پوشیدنیِ سنجش فعالیت‎‌های فیزیکی بودیم به ذهن ما رسید. به سرعت متوجه شدیم که بین پیگیری و رصد داده‌های زندگی شخصی (از قبیل میزان خواب، راه رفتن و ...) و درک واقعی و اِعمال این داده‌ها به منظور بهبود امور یک شکاف بزرگی وجود دارد. آدم‌های کمی دانش و وقت تبدیل داده‌های شخصی خود به اطلاعاتی قابل فهم را دارند؛ Exist این شکاف را پر می‌کند. کل کاری که باید انجام دهید این است که داده‌ها را دنبال کنید و Exist را به محل ثبت این داده‌ها متصل کنید، پروفایل‌های شبکه‌های اجتماعی، گزینه‌ی محل زندگی خود در تلفن‌همراه و غیره. اپلیکیشن ما بعد از تحلیل داده‌ها، نتایج را به همراه پیشنهاداتی برای بهبود امور به شما ارائه می‌دهد.

 

قسمتی از تحلیل‌های ارائه شده توسط اپلیکیشن اگزیست
 چه شاخص‌هایی برای سنجش موفقیت استارتاپ خود تعریف کردید؟
در حال حاضر ما استارتاپ را سرمایه‌ی شخصی اداره می‌کنیم و برای آن به ارائه مشاوره به کسب و کارهای دیگر می‌پردازیم. در واقع فعلاً به‌صورت نیمه وقت روی Exist کار می‌کنیم. بزرگ‌ترین معیار ما در زمان کنونی کسب درآمد است. چراکه این موضوع با میزان وقتی که می‌توانیم به Exist اختصاص دهیم رابطه‌ی مستقیم دارد. هرچه Exist بیشتر پول درآورد، برای گذران زندگی وقت کمتری به ارائه مشاوره یا کارهای دیگر اختصاص می‌دهیم.
ما همچنین به شدت روی بازخوردهای مشتریان و بهبود شاخص درگیری آن‌ها با وبسایت و اپلیکیشنمان تمرکز کرده‌ایم. می‌خواهیم مشتریانی که واقعاً از تجربه‌ی Exist لذت می‌برند را پیدا کنیم و روی آنها تمرکز کنیم و مطمئن شویم در حال حل یکی از مشکلات واقعی آنها هستیم. وقتی آنها به ما بازخوردهای مثبت می‌دهند و ماه‌ها بی‌وقفه از این محصول استفاده می‌کنند، این یک شاخص خوبی است برای آن‌که بدانیم در مسیر درستی هستیم.
معمولاً در مسیر راه‌اندازی و توسعه‌ی استارتاپ‌ها، بنیان‌گذاران اشتباهاتی را مرتکب می‌شوند. شما چه اشتباهاتی داشتید و چه  تجربه‌ای از آن‌ها به‌دست آوردید؟
اوایل امسال سعی کردیم برای جذب سرمایه و توسعه‌ی Exist کمپینی شبیه مدل کیک‌استارتر راه بیاندازیم. در این راه اشتباهات زیادی مرتکب شدیم و البته چیزهای زیادی درباره‌ی نحوه‌ی نگاه افراد یاد گرفتیم؛ برای مثال استفاده از اصطلاحات کیک استارتر، کلماتی از قبیل "کمپین"، "حامی" و "تعهد". وقتی این کمپین را با این کلمات روی وبسایت خود گذاشتیم، مردم درباره‌ی آن مثل کمپین یک کمپین کیک‌استارتر فکر نکردند. بیشتر افراد به جای تعهد به حمایت از یک کمپین و دریافت دسترسی به محصول به‌عنوان پاداش، تصور کردند در حال خرید محصول هستند.
یک اشتباهی که من شخصاً و به کرّات مرتکب شده‌ام بازخورد گرفتن بیش از حد از مشتریان است. هر بار که به جلسات مربوط به Exist می‌رویم، من عادت دارم به جای داشتن اعتماد و پایبندماندن به برنامه‌هایمان، و گرفتن بازخوردها در چارچوب همان کاری که قرار است انجام بدهیم، با ایده‌ای جدید درباره‌ی اینکه در قدم بعد چه کنیم بازمی‌گردم!
چه چیزی واقعاً برای شما الهام‌بخش است؟
من عاشق خواندن داستان‌های مربوط به استارتاپ‌ها هستم. فعلاً در حال خواندن "بنیان‌گذاران در محل‌کار" از جسیکا لیوینگستون هستم و درس‌های خوبی هم از آن می‌گیرم. هم‌چنین من عاشق خواندن پست‌های وبلاگی هستم که بنیان‌گذاران استارتاپ‌ها صادقانه‌ درباره‌ی تجارب خود در مسیر کارآفرینی نوشته‌اند . بنیان‌گذاران بافر، Product Hunt، Slack و MailChimp داستان‌های مفید و الهام‌بخشی را روی اینترنت به اشتراک گذاشته‌اند.
علاوه بر این‌ها، من تماشای برنامه‌های مستند یا خواندن داستان‌های واقعی آدم‌ها که البته ربط خاصی هم به استارتاپ‌ها ندارند را دوست دارم. همیشه سراغ داستان‌ها یا مستندهایی می‌روم که درباره‌ی آدم‌هایی است که برخلاف همه‌ی احتمالات موفق شده‌اند و این‌ها به من انگیزه می‌دهند که سخت کار کنم و تغییری ایجاد کنم؛ حتی اگر داستان آنها در صنعتی به کل متفاوت بوده باشد.
 گاهی اوقات ایده‌های مختلفی به ذهن کارآفرینان خطور می‌کند که بسیاری از آن‌ها عملی نیستند یا ارزش پیگیری ندارند. شما برای بررسی و تصمیم‌گیری درباره‌ی پیگیری جدی یا فراموش کردن ایده‌های جدیدی که به ذهنتان خطور می‌کنند معمولاً چه‌قدر زمان اختصاص می‌دهید؟
اولین ایده‌ی محصول ما "Hello Code" نام داشت، که نام استارتاپمان هم از آن گرفته شده‌است. هدف محصولی که تولید کردیم آموزش کدنویسی به صورت آنلاین بود. ما چند ماهی صرف توسعه‌ی مشتری و مطالعه درباره‌ی نحوه‌ی یادگیری آدم‌ها و توسعه و طراحی محصول کردیم. تقریباً در عرض شش ماه قبول کردیم که هنوز مطمئن نیستیم می‌توانیم محصول را به سوددهی برسانیم و به چشم‌اندازی که قرار بوده برسیم. به‌صورت نیمه وقت روی آن کار می‌کردیم، درنتیجه سرمایه‌گذاری بزرگی هم نکرده بودیم پس رها کردن آن کار درستی بود که انجام دادیم.

نمایی از داده‌های وارد شده‌ی یک کاربر
 چه ابزارها و تکنیک‌های بازاریابی را برای جذب مشتری استفاده کرده‌اید؟ کدام بهترین نتیجه را داشته؟
چون  من در بازاریابی محتوا تجربه‌ی قبلی دارم و در واقع تخصص من بوده، و محتوا برای مخاطبانی که ما بر روی آن‌ها تمرکز کرده‌ایم به‌خوبی جواب می‌دهد، تا اینجا بازاریابی محتوا شیوه‌ی اصلی بازاریابی برای Exist بوده‌است. وقتی با محصول خود در حال ایجاد بازار جدیدی هستید، در واقع نمی‌توانید از تکنیک‌هایی چون تبلیغات کلیدواژه‌ها استفاده کنید، چون مردم به‌دنبال محصول شما جستجو نمی‌کنند. ما باید از شیوه‌ای استفاده کنیم که ما را در برابر دید مردم قراردهد و در طول زمان اعتماد و آشنایی ایجاد کند، و برای این کار محتوا به‌خوبی جواب می‌دهد.
اگر قرار بود استارتاپ خود را مجدداً از ابتدا راه‌اندازی کنید، چه کارهای متفاوتی انجام می‌دادید؟ پیش از راه‌اندازی چه مهارتی را در خود تقویت می‌کردید؟
بیشتر بر روی محصول اولیه به‌عنوان چیزی که باید متفاوت از سایرین جلوه می‌کرد کار می‌کردیم، تا حدی که تقریباً چشم‌انداز بزرگ‌تر را تا زمانی که برای ساختش منابعی به‌دست بیاوریم فراموش می‌کردیم. کاری که ما در ساختExist  انجام داده‌ایم مناسب نقطه‌ای است که در حرکت به سمت آینده به آن خواهیم رسید! اما در حال حاضر اگر از برنامه‌های آینده‌ی ما خبر نداشته باشید به‌عنوان محصولی که متفاوت از سایرین باشد آن‌قدرها منطقی به نظر نمی‌آید.
اگر قرار بود دوباره از نو شروع کنیم، شخصاً دوست داشتم بتوانم به توسعه‌ی خود محصول هم کمک کنم. یا حداقل بُعد تکنیکی مسئله را بهتر درک کنم. اگر بنیان‌گذار فردی غیرفنی باشد، نداشتن درک کامل از چگونگی ساخت محصول و چگونگی کارکردن آن می‌تواند خیلی ناامیدکننده به نظر برسد. این موضوع برای دوست من Josh هم دشواری‌هایی ایجاد می‌کند، چون او باید همه‌ی مراحل طراحی . توسعه، از ظاهر کار گرفته تا نحوه تعامل سایت و اپلیکیشن با کاربر و دریافت داده‌ها و فرآیند تحلیل و اصلاح خطاها و ساخت هر چیز اضافه دیگری که من نیاز دارم، مثل وبلاگ و یا حتی خصوصیات گزارش دهی را به تنهایی انجام دهد؛ اگرچه که کارش را خوب انجام می‌دهد! هیچ‌وقت بهتر از او پیدا نمی‌کردم.
پیش از راه‌اندازی استارتاپ خود، طرح کسب و کار هم تهیه کردید؟
ما طرح کسب و کار سنتی آماده نکردیم. مجدداً به میزان زیادی توسعه‌ی مشتری انجام دادیم. چون قبل‌تر موقع کار روی محصول پیشین، به ما اثبات شد که توسعه‌ی مشتری بسیار باارزش است. ما هم‌چنین وقت زیادی صرف تحقیق در مورد بازارهای مرتبط، تکنیک‌های بازاریابی و صحبت با کاربرانمان کردیم (و هنوز می‌کنیم) تا بفهمیم چگونه و چرا از محصول استفاده می‌کنند.
 همان‌طور که می‌دانید روز به روز به تعداد مخالفین نوشتن طرح کسب و کار اضافه می‌شود و خیلی‌ها به تهیه "مدل کسب و کار" برای استارتاپ خود بسنده می‌کنند. نظر شما در این‌باره چیست؟ آیا داشتن یک طرح کسب و کار الزامی‌ست؟
استارتاپ‌ها آنقدر سریع حرکت می‌کنند که برای همین الان، و آینده‌ی نزدیک، نیازمند برنامه خواهید بود. اما ورای آن آنچه نیاز دارید چشم‌اندازی مستحکم است. هر برنامه‌ی دراز مدتی به احتمال قریب به یقین تغییر خواهد کرد، و شما باید برای آن آماده باشید. اخیراً یک سرمایه‌گذاری به من گفت وقتی بنیان‌گذاران استارتاپ‌ها به او می‌گویند که نمی‌دانند چگونه قرار است به چشم‌انداز بزرگ خود برسند، برای او مهم نیست. آن‌چه اهمیت دارد، راه‌های مستحکم برای فکرکردن و مواجهه با مشکلات است و توانایی اینکه آن‌ها چگونه نسبت به اتفاق‌های غیرمنتظره در طول مسیر پاسخ خواهندداد. برخورد شما با این سفر کارآفرینانه مهم‌تر از تلاش برای پیش‌بینی اتفاقات آتی است.
با تشکر از شما برای شرکت در این مصاحبه، به‌عنوان یک کارآفرین چه پیشنهادی برای کسانی که به تازگی وارد این مسیر شده‌اند یا علاقمند به راه‌اندازی استارتاپ خود هستند دارید؟
اگر شما، خود مشتری محصولتان نیستید، بروید و مشتری‌ها را پیدا کنید و مکرراً با آنها حرف بزنید. درک کردن مشتریان برای ساخت محصولی که مردم می‌خواهند، و واقعاً مشکل آنها را حل می‌کند حیاتی است.
و نکته بعد؛ از به اشتراک گذاشتن کاری که می‌کنید و آنچه در طول مسیر یادگرفته‌اید نترسید. این راهی عالی برای درونی‌کردن دروسی است که یاد گرفته‌اید که به دیگران نیز در سفرشان کمک خواهدکرد.