سرمقاله
نخستین شرکت تعاونی در ایران به سال ۱۳۱۴ ثبت و قبل از انقلاب پس از رویداد اصلاحات ارزی وزارت تعاون و تولیدات کشاورزی تشکیل شد. در قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصول ۴۳ و ۴۴ بر فعالیت تعاونیها تاکید شده است و نخستین وزارت تعاون در سال ۱۳۷۳ تشکیل شد و در سال ۱۳۹۰ با تشکیل وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در این وزارتخانه تجمیع شد. سوال این است: با این تاکیدات قانونی و حتی تشکیل وزارتخانه اختصاصی در قبل و پس از انقلاب چرا فعالیت تعاونیها همانند بخش دولتی و خصوصی گسترش نیافت و تبدیل به الگوی رفتاری اقتصادی نشد؟ در نگاه اول عمده ناکارآمدیها را معمولا به دولت نسبت میدهیم؛ اما در این مقاله به موضوعات دیگر در این خصوص با دیدگاه اقتصادی و از نگاه رفتارشناسی به آن میپردازیم.
۱) نگاه فرهنگی و جامعهشناختی هر کشور را در ضربالمثلهای آن سرزمین میتوان جستجو کرد. ضربالمثل معروف ما که میگوید: «اگر شریک خوب بود خدا برای خودش شریک میگرفت» را بارها شنیدهایم. این ضربالمثل نشاندهنده این است که اصولا شریک و شراکت همواره از دیدگاه مردم مناسبترین راه نبوده و اصولا اعتقاد دارند که مال شراکتی بهدرد نمیخورد و مال آدم باید زیر سر خودش باشد، این نوع نگرش در مبحث تعاونیها که بر پایه همکاری و شراکت طراحی میشود در تضاد بوده و مبحث اصلی این است که زیرساخت فرهنگی کشور توانایی سازگاری با مبحث تعاونیها را چندان ندارد.
۲) تعاونیها و دموکراسی: مبنای رای و نحوه مدیریت در تعاونیها براساس دموکراسی و برابری حق رای استوار است و به علت نداشتن تمرین دموکراسی در مسائل اجتماعی و سیاسی این موضوع بر رفتار تعاونیها هم سایه انداخته است. مبنای تعاونی براساس دموکراسی شکل میگیرد و مبنا رای اکثریت اعضا فارغ از میزان سهام است و اقلیت باید به رای اکثریت احترام گذاشته و مطابق رای اکثریت عمل کنند که در رفتار مردم ایران این موضوع کمتر دیده میشود و پافشاری بر نظر و رای خود، حتی اگر مخالف با اکثریت باشد ناهنجاری تلقی نمیشود.
۳) یکی دیگر از خصوصیات فرهنگی مردم ایران این است که عمدتا اعتقاد دارند که در اکثر موارد صاحب نظر هستند. با یک روز سوار شدن در تاکسی یا حضور در محیطهای عمومی این موضوع قابل مشاهده است، معمولا افراد جامعه در مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی هستهای اظهارنظر میکنند که اکثر این اظهارنظرها براساس اتکا به مطالعه و دانش نبوده و بر پایه شنیدهها و تحلیلهای سطحی شکل میگیرد. این موضوع در شرکتهای تعاونی نیز مشهود است. اکثر افراد تعاونی در تمامی زمینهها اظهارنظر کرده و حتی در مواردی که دانش و تجربه کافی ندارند پافشاری میکنند. تصمیمگیری براساس خرد جمعی هنوز بهطور کامل در کشورمان شکل نگرفته است.
۴) ضعف در کارگروهی: با نگاهی به کسب مدالهای قهرمانان در المپیک به این موضوع میرسیم که عمده موفقیتها در ورزشهای فردی بوده و کمتر مدالی از ورزشهای گروهی ظرف چندین دهه قبل کسب شده است. به دیگر سخن هرکجا موفقیت کسب شده در سایه تلاش یک فرد بوده و موفقیت تیمی کمتر به دست آمده است. روحیه تعاونی فرهنگ کار جمعی را میطلبد. فرهنگ کار جمعی ما بیشتر در نقش هیاتی بوده و کار فردی را بر کار جمعی ترجیح دادهایم. عدم آموزش کار جمعی که از مهد کودکها و مدارس ابتدایی شکل میگیرد و القای اینکه موفقیت در رقابت فردی و نمره بالاتر وجود دارد، به گونهای طراحی شده که در رفتار افراد در بزرگسالی نیز تاثیرگذار است.
۵) عدم اعتماد به یکدیگر یکی از موارد مهمی است که به روح تعاونی ضربه میزند. یکی از ضربالمثلهای بازار این است که «آدم باید بالای سر مالش باشد.» به تعبیر دیگر اختیار مدیریت منابع مالی را نباید به شخص دیگری سپرد. این در حالی است که براساس نحوه کسب و کار تعاونیها و اصولا شرکتها، معمولا از بین سهامداران و اعضای تعاونی چند نفر به عنوان هیاتمدیره انتخاب میشوند که وظایف و اختیارات اداره آن تعاونی را بر عهده دارند و مکانیزمهایی مانند نظارت بازرس قانونی و وزارت تعاون در این خصوص نیز وجود دارد؛ اما از نظر فرهنگی بیاعتمادی بیشتر از اعتماد در بین جامعه وجود دارد.
۶) عدم وجود روحیه حل اختلاف نیز یکی از موانع افزایش کسب و کار جمعی و تعاونی است. حجم پروندههای چند میلیونی در قوه قضائیه و محاکم نشاندهنده این است که کارکرد حل اختلاف و روشهایی مانند حکمیت یا به تعبیر عامیانه کنار آمدن با همدیگر کمرنگ شده و افراد مشکلات خود را نزد قوه قضائیه میبرند. بدیهی است که در هر فعالیت جمعی خصوصا فعالیت اقتصادی اختلاف به وجود خواهد آمد. سلیقههای مختلف، روشهای مختلف را برای انجام کار رهنمون خواهد شد. مهم این است که روحیه کار جمعی داشته باشیم و در صورت بروز اختلاف بتوانیم مکانیزم حل اختلاف را بهکار ببریم. حجم زیاد پروندههای اختلافی فیمابین افراد و نزدیکان بر تقسیم ارث یا روابط خانوادگی نشاندهنده این است که نحوه کنار آمدن با یکدیگر را یاد نگرفتهایم و مکانیزمهای حل مسائل بهصورت کدخدامنشی نیز به فراموشی سپرده شده است.
در پایان لازم است ذکر شود با بضاعت فعلی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور، همین میزان فعالیت تعاونیها نیز درخور تقدیر است؛ اما باید بدانیم که زیرساخت موفقیت اقتصادی داشتن روحیه کار جمعی اعتقاد به خرد جمعی و تقویت فرهنگ تصمیمگیری جمعی و کنار هم زندگی و کار کردن است. تعاون و همکاری را باید پایهای و با برنامهریزی آموزشی از کودکانمان شروع کنیم. روحیه کار جمعی نیازمند برنامهریزی و نگاه درست به این مقوله است.