اینکه امرار معاش از راه خوشنویسی از حافظه جمعی ما پاک شده باشد، خطر بزرگی ست زیرا تجربه ثابت کرده با حذف اقتصاد هر پدیده ای، اصل، بود و ماندگاری آن پدیده از کف می رود.
و این گزاره درباره خط و خوشنویسی وقتی آسیب با ابعاد ملی تلقی می شود که به یاد آوریم خط ایرانی، شاکله هویتی ایرانی ست. خوشنویسی شناسنامه ملی ماست.
نکته ای که حتمن اسباب تعجب را مضاعف می کند این است که همین چند روز پیش رسانه ها تیتر زدند:”هنر اسلامی با محوریت خط و خوشنویسی در سه حراجی بزرگ ۲۷ میلیون پوند فروش داشت که مثلا با هر پوند هجده هزار تومان، معادل ریالی این فروش چه عدد هنگفتی می شود آن وقت ما در ایران داریم شغل خوشنویس را از کف می دهیم و لابد ترکیه و مصر و لبنان جای ما را خواهند گرفت.
کم رونق شدن گردش مالی در عرصه خوشنویسی در حالی ست که جامعه خوشنویسی ایران، پرشمارترین جمعیت هنری ایران است. بدون تردید هیچ یک از دیگر هنرها این میزان هنرمند آموزش دیده ندارد.
در یک نمونه آشکار در عمر قریب به هفتاد ساله انجمن خوشنویسان نزدیک به دو و نیم میلیون نفر خط آموزش دیده اند، از این جمع قابل ملاحظه تاکنون حدود پنج هزار نفر با درجه ممتاز فارغالتحصیل شده اند و در همین انجمن تعداد استادان و مدرسان از مرز هفتصد و پنجاه نفر گذشته است.
جالب تر اینجاست که این میزان علاقمندی به خوشنویسی و فراگیری خط اصیل ایرانی با وجود انواع دلمشغولی های معاصر فروکش نکرده، چنانکه گزارش های دیگری می گوید:” به سبب علاقه خانواده های ایرانی به این هنر آبا و اجدادی، بیش از شصت هزار هنرجو، در دوره های تابستانی انجمن خوشنویسان در حدود سیصد شعبه آن در سراسر کشور از اصول مقدماتی تا متوسط، خوش، عالی و ممتاز را طی می کنند.”
بدیهی ست این آمار تنها محدود به انجمن خوشنویسان ایران است و انواع کلاس های متفرقه استاتید، آموزشگاههای آزاد و احتمالا تجربه های شخصی در آن منظور نشده است. این میزان شوق و ذوق به فراگیری خط خوش در فقدان آشکارای بازار کار این هنر، گویای عشقی ست که در جان ایرانیان به خط یادگار مانده است.
حال پرسش اینجاست با وجود این میزان استقبال از خوشنویسی و جمع کثیر هنرمندانش چند درصد از بازار اقتصاد هنر ایران معطوف به این هنر است؟ آیا در چند دهه اخیر امرار معاش از راه هنر خوشنویسی هرگز به مسئله ای در ذهن تصمیم سازان هنری کشور بدل شده است؟ آیا مجال و فرصتی که به هنر مدرن و معاصر ایران داده شده هرگز در اختیار عرصه خط و خوشنویسی قرار گرفته است؟ بودجه فرهنگ و هنر اندک و ناچیز است اما آیا در مقام قیاس برای همین بودجه مختصر عدالت تخصیص بودجه ای میان خوشنویسی و دیگر هنرها رعایت شده است؟ …
پرسش های اینچنینی متعددی را می توان طرح کرد که احتمالا پاسخ همه آنها با قید متاسفانه شروع می شود و از یک غفلت تاریخی در عصر حاضر پرده برمی دارد.
غفلت از هنر میراثی ایرانیان که ریشه ها و هویت ایرانی در آن نهفته است از نظر استراتژیک هم امر درک ناپذیر است. زیرا در روزگار جهانی سازی که همه فرهنگ ها و کشورها در پی تثبیت خود هستند و حتی بر خرده فرهنگ خود پافشاری می کنند عدم مراقبت ایرانی ها از این داشته پرافتخار خود باور پذیر نیست.
از قضا در مبحث اقتصاد هنر خوشنویسی ایرانی، دنیای غرب گوی سبقت را از خود ما ربوده است، حضور پرشمار نسخ خطی کمیاب کشورمان در معتبرترین موزه های دنیا و نیز ارائه خط و خوشنویسی کهن و حتی معاصر ما در حراجی های گوناگون بین المللی شاهد این مدعاست.
چرا راه دور برویم یک رصد میدانی کافی ست تا ببینیم قدیمی ترین مجموعه داران هنری ایران، کلکسیون های خوشنویسی دارند. روزگاری که کسی نقاشی نمی خرید و مجسمه حتی بازار اولیه نداشت، خرید و فروش خوشنویسی عماد الکتاب درویش طالقانی، میرزا غلامرضا، میرعماد… رونق چشمگیری داشت. اما در یک پروسه تاریخی شصت ساله ناگهان ورق برگشت.
از این منظرهاست که راه اندازی حراج باران و برپایی آن در سه سال پیاپی یک رویکرد استراتژیک برای تلنگر زدن به اقتصاد به خواب رفته خط و خوشنویسی ایران است. همین که به این بهانه دستکم سالی یک بار خوشنویس به خبر یک رسانه ها بدل می شود و رسانه ها چند ماهی تحولات فرهنگی اقتصادی این هنر را زیر ذره بین می برند و توجه افکار عمومی جلب می شود اتفاق مثبتی ست که شاید دهه هاست از این هنر دریغ شده است.
در عین حال کسی تردید ندارد تحولات بنیادین در اقتصاد هنر خط و شکوفایی آن از عهده یک گالری و یک حراجی خارج است و به یک عزم ملی و تامین زیر ساخت ها نیازمند است.
و حتمن در این میان نقش هنرمندان خوشنویس نیز بسیار حائز اهمیت است. گفته می شود به سبب روح حاکم بر این هنر و بر اساس آموزه های اخلاقی که از یک خطاط انتظار می رود این هنرمندان اهل صبر و سکوت اند و همین عزلت نشینی سبب شده با وجود کثرت جمعیت شان از حداقل های بودجه ای و امکانات محروم بمانند… دیگر اینکه جامعه خوشنویسی حائز یک ارکستر یک دست و هم نوا نیست، اگر اختلاف سلیقه لازمه پیشرفت است به همین میزان وحدت و هم صدایی در اصول صنفی مانند نان شب نیاز است.
به هر روی در این روزگار وانفسای اقتصادی اگر برای جامعه خوشنویسان اتفاق اقتصادی با هدف تأثیرگذاری بر معیشت هنرمندان رخ ندهد، اگر ارتقای قیمت و رونق خرید و فروش آثارشان به وقوع نپیوندد این هنر دیر سالیان ما در معرض خطر جدی قرار می گیرد.
اشرف پورهاشمی