در چنین حالتی با تورم ۵۰ درصدی، ضمن کاهش سود، میزان تولید و فروش به شدت افت می کند. همچنین به دلیل نبود تسهیلات ارزان قیمت، تسهیلات با نرخ بالای ۳۵ درصد به دست تولید کننده می رسد. در چنین حالتی تولید به سمت زیان دهی حرکت می کند.
با وجود حاشیه سود ۲۰ درصد که در سال ۹۹ به میزان ۳۶ درصد بوده، و با وجود رشد ۵ درصدی نرخ تسهیلات از آن زمان، وضعیت تولید مشخص بود. این شیوه و این مدل در احیای صنایع بی فایده خواهد بود. اصلاح فرآیندها، اصلاح دیدگاه ها، دوری از قیمت گذاری دستوری، بازگشت ارز صادراتی با ۴۰ درصد قیمت پایین تر، همه و همه تولید را زمین گیر می کند. تنفس مصنوعی تولید کارساز نخواهد بود. بایستی معقولانه، کارشناسی شده، بدون احساس، هیجان و تبلیغات به تنظیم امورات از دولت و وزارتخانه ها پرداخت.
به عنوان مثال برق تولید در تابستان و گاز واحدها در زمستان تعطیل می شود. با اینکه نرخ سوخت با وجود ابطال و اصلاح ۱۶ سنت است در حالی که رقبا در هاب های تولید از گاز ۹ سنتی در کانادا، آمریکا و خلیج فارس استفاده می کنند.
هزینه تحمیلی نیروی مازاد به گونه ای است که به جهت جلوگیری از تعدیل نیرو و بیکار شدن کارگران در یک واحد تولیدی و در یک بخش به جای یک نفر سه تا هشت نفر فعالیت می کنند. به عبارتی حقوق یک نفر بین سه تا هشت نفر توزیع می شود . به همان نسبت بهره وری و مسوولیت پذیری کاهش پیدا می کند.
از سوی دیگر مسائل سیاسی و بین المللی، تصمیمات خلق الساعه و قوانین ضد تولید در کنار قوانین حامی تولید که اجرایی نمی شود، و در نهایت حذف معافیت غیر کارشناسی کالاهای خام و نیمه خام و ایجاد عوارض سنگین، همه و همه کاهش صادرات، کاهش تولید و کاهش اشتغال را در پی خواهد داشت.
بهتر بود روسای جمهور در گذشته و در آینده با ایجاد نظارت سیستمی، تصمیم گیری های متمرکز دقیق و کارشناسی با دقت مناسب داشته باشند و از سفرهای غیرضروری استانی و یا جلسات بی فایده اجتناب کنند. باعث تاسف است بعد از ۴۴ سال از انقلاب هیچ قانونی علیه سوداگری در کشور فعال نیست و در برنامه هفتم با حذف معافیت مالیاتی تولید و افزودن بر عوارض، دلالی و سوداگری رونق خواهد گرفت. قانون برنامه هفتم نیز قانون حمایت از دلالان و سوداگران است.
شرکتهای بزرگ اهمیت بسیاری دارند. اول اینکه تعطیلی یک شرکت بزرگ به اندازه پنج هزار شرکت کوچک اشتغال را از بین خواهد برد. همچنین تولید ناخالص داخلی را کم می کند. ضمن اینکه شرکتهای بزرگ باید سود کرده و توانمند باشند تا بتوانند به شرکتهای پایین دستی سفارش کار دهند. به همین منظور توجه به اصلاح ساختار اقتصادی و اهمیت به شرکتهای بزرگ و در کنار آن شرکتهای کوچک باید مورد توجه قرار بگیرد.