سرمقاله
تا زمانی که سازمان های مسوول و نهادهای مرتبط با محاسبه رسمی خط فقر، از اعلام میزان دقیق آن خودداری می کنند گمانه زنی ها به همین ترتیب ادامه خواهد یافت. مادامی که سازمان های مسوول و رسمی مانند بانک مرکزی، مرکز آمار و وزارت تعاون و رفاه اجتماعی که تعیین کننده میزان واقعی خط فقر هستند عدد آن را اعلام نمی کنند، هر فرد و هر نهادی می تواند عدد تقریبی خط فقر را بر اساس معیارهای موجود محاسبه و اعلام کند. این اعداد اگرچه رسمی نیستند اما دور از واقعیت هم نیستند. به هر حال سازمان های مرتبط در سالهای اخیر بنا به دلایلی اعم از مسائل سیاسی و مصلحت های خاص فعلا اعلام خط فقر را در دستور کار ندارند. در طول ۴ دهه که از عمر نظام جمهوری اسلامی می گذرد این سازمانها اقدامی برای اعلام رسمی عدد خط فقر نکرده اند و این موضوع مورد انتقاد بسیار زیادی قرار گرفته است.
این اتفاق خلاء بزرگی در سیاست گذاری کشور ایجاد کرده و موجب شده انحراف در تصمیمات در کشور اتفاق بیفتد. چراکه شاخص دقیق برای تحقق اهداف نداریم و اهداف تعیین شده به درستی تحقق پیدا نمی کنند. به خصوص در حوزه اقتصادی که به دنبال این هستیم که دستمزدها، مستمری ها و مزایا متناسب با شرایط اقتصادی تعیین شود این خلاء بیشتر به چشم می آید.
میزان دستمزد می بایست متناسب با شرایط اقتصادی تعیین شود و بدون داشتن معیار مشخص به خصوص میزان خط فقر و آمار آن نمی توان تصمیمات درستی اتخاذ کرد. طی چند سال گذشته در حوزه کارگری بر اساس ماده ۴۱ قانون کار، برای تعیین دستمزد کارگران، سبد معیشت در کنار نرخ تورم معیار قرار گرفت. سبد معیشت شاید شباهت یا معادلی از خط فقر باشد اما تعریف درستی از آن ارایه نمی کند. در سال ۱۴۰۱ یعنی سالی که در آن قرار داریم، سبد معیشت با درخواست کارگران و همکاری کارفرمایان محاسبه شد. هرچند باز هم میزان دستمزد با سبد معیشت فاصله بسیاری داشت اما قدم خوبی بود. برای تعیین دستمزد سال ۱۴۰۱ رقم سبد معیشت ۹ میلیون تومان اعلام شد که کف حقوق تعیین شده ۵ میلیون ۷۰۰ هزار تومان بود. به هر ترتیب با عمل نکردن سازمانهای مرتبط به وظایف خود، اساتید، اقتصاددان ها، منتقدان و فعالان اقتصادی با توجه به شرایط اقتصادی خط فقر را تخمین می زنند و حدود تقریبی آن را اعلام می کنند. اما بر اساس تجربه جهانی خط فقر در دو بخش تعریف می شود. خط فقر مطلق و خط فقر نسبی.
خط فقر مطلق بر اساس ارزاق عمومی و معیشت صرف است. یعنی افرادی که بین مرگ و زندگی قرار دارند و باید نیازهایشان به فوریت تامین شود. خط فقر نسبی هم شامل نیازهای عمومی است. نیازهای آموزشی، رفاهی و نیازهای بومی و زیست بومی که خانواده ها به آن نیاز پیدا می کنند و اگر کمتر از آن تامین شود خانواده دچار فقر نسبی می شود.
امروز مردم در هر دو بخش خط فقر دارای مشکلات بسیاری شده اند. در شرایط فعلی در کلان شهرها فقر نسبی کمتر از ۲۰ میلیون تومان نیست. چراکه یکی از کالاهای اساسی مورد نیاز یک خانواده سه و نیم نفره، که معیار محاسبه بسیاری از آمارها است، مسکن است. مسکن در کلان شهرها هزینه های سرسام آوری را به خانوارها تحمیل می کند.
هر چند در شهرستان ها هم هزینه سنگینی به شمار می آید و مردم در شهرهای کوچک تر هم امروز از نداشتن مسکن رنج می برند. هر خانوار اگر در شرایط امروزی بخواهد مسکن متوسطی برای خود اجاره کند نیازمند ۸ تا ۹ میلیون تومان پول در ماه است. این مبلغ رقم بالایی است و این در حالی است که حداقل حقوق یک کارگر متاهل در کشور زیر ۶ میلیون تومان است.
امروز افرادی که دچار فقر مطلق قرار دارند به سختی و به ندرت قادر به تامین نیازهای اساسی خود هستند. همچنین متوسط حقوق بگیرانی که آنها را جز دایره فقر مطلق حساب نمی کنیم بین ۹ تا ۱۲ میلیون حقوق می گیرند. این موضوع باز هم نشان می دهد جمعیت بزرگی از کشور دچار فقر هستند. همین اتفاقات اهمیت محاسبه و اعلام خطر فقر را از سوی نهادهای رسمی نشان می دهد. برای ساماندهی دقیق و برای پوشش متناسب جمعیت کشور به لحاظ معیشتی و نیازهای عمومی باید خط فقر تعریف شود. امروز نزدیک به دو دهه از پرداخت یارانه از سوی دولتها می گذرد.
اما هر ساله تعداد خانوارهای بیشتری به زیر خط فقر سقوط می کنند. بر اساس آمارهای خود دولتها، از ۱۰ دهک تعریف شده در کشور، ۹ دهک یارانه می گیرند. وقتی که ۹ دهک از جمعیت کشور مستحق دریافت یارانه اعلام شده اند یعنی دچار فقر نسبی هستند.