ابوالفضل میراحمدی
بنابراین انسانها به طرق مختلف در جهان به کسب درآمد مشغولند و بسیاری عمر خود را فقط بر سر این کار میگذرانند و در آخر هم کار را به جایی نمیرسانند و عدهای هم تلاش میکنند و وقتی به جایی میرسند عمرشان کفاف نداده و برای باقیماندگان بعد از خود باقی میگذارند، اگر بشر برنامه زندگی خود را با آموزههای اسلامی اداره کند و طبق آن پیش برود، هم میتواند موجبات سعادت خود را فراهم آورد و هم اینکه در تمام ساعات زندگی اش در رفاه بدون دغدغه زندگی کند. در این مقاله به بخشی از این امور با نام «اخلاق اقتصادی در سبک زندگی اسلامی» اشاره شده است.
نظر اسلام درباره ثروت
ممکن است کسی بپندارد که اسلام اساساً ثروت را مطرود و به عنوان یک امر پلید و دور انداختنی میشناسد، چیزی که پلید و مطرود و دور انداختنی است، دیگر نمیتواند مقرراتی داشته باشد، به عبارت دیگر، مکتبی که نظرش درباره یک شیء معین این است که آن چیز دور افکندنی است، آن مکتب نمیتواند مقرراتی درباره آن چیز داشته باشد، همه مقرراتش این خواهد بود که آن چیز را به وجود نیاورید، دست به آن نزنید، دست به دست نکنید، مصرف نکنید.
همچنانکه درباره مشروب چنین مقرراتی آمده است: «لعن الله بایعها و مشتریها و آکل ثمنها و ساقیها و شاربها» «فروشنده و خریدار و ساقی و نوشنده شراب از رحمت خداوند به دور است» (کافی، ج۶، ص ۳۹۹)
در اسلام مال و ثروت هیچ وقت تحقیر نشده است، نه تولیدش، نه مبادلهاش، نه مصرف کردنش، بلکه همه اینها تأکید و توصیه شده و برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دور افکندنی نیست بلکه دور افکندنش (اسراف، تبذیر، تضییع مال) حرام قطعی است.
اسلام، با هدف قرار دادن ثروت، یعنی اینکه انسان فدای ثروت شود مخالف است؛ به عبارت دیگر، اسلام پول پرستی و اینکه انسان برده پول باشد، پول را به خاطر خود پول و برای ذخیره کردن و اندوختن بخواهد که نام این حالت حرص و آز است، و یا پول را فقط برای پرکردن شکم و برای عیاشی و بیکاری و ولگردی بخواهد که نام آن شهوترانی است، اینها را محکوم کرده است.
«کسانى که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره مىکنند و در راه خدا انفاق نمىکنند آنها را به عذابى دردناک بشارت ده» (توبه- ۳۴)
این حالت پول خواستن توأم است با دنائت و پستی و محو شخصیت انسانی در پول و فقدان هرگونه شخصیت انسانی و شرافت معنوی. نقطه مقابل، این است که انسان پول را به عنوان یک وسیله برای فعالیت و عمل و تسهیل و تولید بخواهد، در این صورت پول تابع آن هدف کلی است که انسان، پول را برای آن هدف میخواهد. حدیثی است از رسول اکرم که میفرمایند: «نعم المال الصالح للرجل الصالح» «چه نیکوست مال و دارایی صالح برای انسانی صالح» (بحار الانوار، ج ۷۰، ص ۶۳)
تشبیه ثروت و انسان به دریا و کشتی از آن نظر که در یک وضع او را غرق میکند و در خود محو میکند و شخصیت او را محو میسازد و در صورت دیگر نه تنها ضربه به شخصیت او نمیزند، بلکه وسیلهای منحصر است برای رسیدن به مقصد و تکمیل شخصیت او، فوقالعاده تشبیه خوبی است.
آیه کریمه «کلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنى» «راستى که انسان سرکش و مغرور مىشود چون که خود را در غناء و دارایى ببیند» (علق ۶-۷) نقش پول را در فاسد کردن شخصیت انسانی بیان میکند، همچنین آیه کریمه: «مَّنَّاعٍ لِّلْخَیرْ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ» «و خلق را هر چه بتواند از خیر باز مىدارد و به ظلم و بدکارى مىکوشد» (قلم ـ ۱۲) و نیز آیه کریمه: «زیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ» (آلعمران- ۱۴) همان طور که هدف، دور انداختن و ترک گفتن عملی زن و فرزند نیست، هدف دور افکندن پول و ثروت هم نیست. (مرتضی مطهری، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص ۱۷).
اسلام پول پرستی را محکوم کرده است
نه پول و ثروت را
اسلام پول پرستی را محکوم کرده است، پول و ثروت را محکوم نکرده است، زیرا:
الف) تولید ثروت مانند: کشاورزی، دامداری، صنعت و غیره توصیه شده است.
ب) مبادله ثروت: یعنی تجارت و داد و ستد توصیه شده است.
پ) به مصرف رساندن ثروت در حدود احتیاجات فردی، خالی از هر نوع تجمل و اسراف که مُفسِد انسان است، توصیه شده است.
ت) تبذیر و اسراف و تضییع آن ممنوع است.
ث) مقررات سخت قضائی و جزائی در مورد حیف و میلها و سرقتها و خیانتها وضع شده است.
ج) دفاع از مال در حکم جهاد، و کشته شده در این راه، شهید تلقی شده است: «المقتول دون اهله و ماله …» «کسی که در راه دفاع از ناموس و مال کشته شود، شهید است» (الخصال، ج ۲، ص ۱۵۵).
چ) برای مال بر انسان حقوقی قائل شده است.
ح) خود ثروت در کمال صراحت در قرآن کریم به عنوان «خیر» نامیده شده است، «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقین» «دستور داده شد که چون مرگ یکى از شما فرا رسد اگر داراى متاع دنیاست وصیت کند براى پدر و مادر و خویشان به چیزى شایسته عدل و به قدر متعارف. این کار سزاوار مقام پرهیزکاران است» (بقره -۱۸۰)
دنیا طلبى مانند دریا، تشنگان خویش را به هلاکت مى رساند
طلبیدن افراطی دنیا و حرص و آرزو و آمال طولانى در آن، نمى تواند رضایت آدمى را تأمین نماید، ولى پذیرفتن دنیا و ادامه امید و آرزو براى کارهاى خیر و شایسته که به ثواب و پاداش آخرت بر مى گردد، مطلوبتر و رضایت انسان را بهتر جلب مى نماید.
امام موسى کاظم(ع) فرمود: «مثل الدنیا مثل البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتى یقتله» «مثل مال پرستى و دنیا طلبى مانند آب شور دریا است هر اندازه آدم تشنه از آن بیاشامد تشنهتر گردد تا جایى که خوردن زیاد آب شور او را به قتل مى رساند» (کافی، ج ۲، ص ۱۳۷)
بهتر آن است که حرص و آز، بخل و امساک، اجتناب از خیرات و مبرات، در زندگى یک آدم عاقل و متعهد تبلور پیدا نکند، چرا که هرگز دنیا اهلش را سیر نکرده، و رضایت هیچ طیف و گروهى را جلب نکرده است.
مذمّت بیکاری و سربارِ جامعه بودن
کار و تلاش و کوشش براى تأمین زندگى و حفظ آبرو و پاسدارى از حریم خانواده، یکى از بهترین کارهاى اخلاقى هر مسلمان است، و حاصل دسترنج او صرف عزت و کرامت نفس خواهد شد.
آنچه که براى انسان غیرتمند ننگ است، بیکارى و بیعارى است و آنچه که موجب عزت و صولت اوست، کار و عمل است. بیکارى در اسلام به شدّت مذمّت شده، زیرا ارزش کار است که شرافت انسان را حفظ مى نماید.
امام باقر(ع) به پیشگاه خداوند عرضه داشت: «بارالها، کدامیک از بندگانت نزد تو بیشتر مورد خشم و غضب است؟ فرمود: آن کسى که در شب مانند مردارى افتاده و در روز، عمرش را در جامعه به بطالت و بیکارى مى گذراند و کار نمىکند و مى خواهد از دسترنج مردم ارتزاق نماید». (بحار الانوار، ج۱۳، ص ۳۵۵)
بیکاری و نیازمندی در نهایت، چنین افرادی را به آدمهاى کلاش و اراذل و اوباش تبدیل میکند و گاهی به کارهاى بى ارزش و بى اهمیت و چه بسا نامشروع مشغول شده و ارزش اجتماعى و خانوادگى آنان از بین میرود و موجبات بدبختى و ننگ در خانواده و اجتماع را فراهم مى نمایند.
مردى به حضور حضرت صادق(ع) عرضه داشت: یابن رسول الله، من انسانى هستم که نمى توانم با دستم کار کنم [گویى دستش عیبى داشت که فاقد قدرت کار بود] و سرمایهاى هم ندارم که تجارت کنم و نیازمند و محتاجم. حضرت فرمود: کار کن و کالائى بسر نهاده، خود حمل نما و از مردم بى نیاز باش و نان با عزّت بخور و با عرق جبین ادامه حیات بده، با کار و تجارت یا صنعت، عزّت خود را حفظ کن. (کافی، ج۵، ص۷۷)
حضرت به کسی که حتی دارای مشکل جسمی است، توصیه به کار کرده و او را از بیکاری منع میکند. این از آن جهت است که عزت مومن را زحمت، تلاش و کار حفظ میکند. کسی که سعی و تلاش نمیکند، دچار فقر میگردد و پیامبر(ص) در مذمّت آن میفرماید: «کاد الفقر ان یکون کفرا» «فقر نزدیک است که به کفر بینجامد» (الکافی، ج۳، ص۷۴۸) و این دعاى پیامبر بزرگ اسلام است که از فقر و کفر به خدا پناه مى برد و عرض مى کند: «اللهم انى اعوذ بک من الکفر و الفقر» «بارالها! من از کفر و فقر به تو پناه مى آورم». مردى که این دعا را از پیامبر(ص) شنید عرض کرد: آیا کفر و فقر معادل و برابر یکدیگرند؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلى. (همان، ج۴، ص ۴۰۳)
بوسه بر دستان سعد
پیامبر(ع) دست زبر و خشن سعد را بوسید و این عمل پیامبر(ص) تأیید و تشویق به کار و فعالیّت در اسلام است.
دستى که پیامبر(ص) بوسید، از آن کشاورزى بود که از شدت سختى کار، زبر و خشن شده بود. انس بن مالک گوید: وقتی که رسول اکرم(ص) از جنگ تبوک مراجعت مىکرد، سعد انصارى به استقبال آمد. حضرت با او مصافحه کرد، و دست سعد را زبر و خشن دید، فرمود: چه صدمه و آسیبى به دستت رسیده است؟ عرض کرد: یا رسولالله من با وسایل کشاورزى کار مىکنم و با درآمدم، خرج معاش خانوادهام را مىپردازم. رسول الله(ص) دست او را بوسید و فرمود: این دستى است که هرگز آتش با آن تماس نمیگیرد. (لسان العرب، ج۱، ص ۷۲۸)
بلى، دستى که براى حفظ آبرو و تأمین معاش، با کارهاى سنگین زبر و خشن مى شود، آن دست با آتش نمىسوزد.
راهکارهای اسلام
در تعامل با ثروت و دارایی
۱) قناعت
ذاتا آدمى، مادیگرا و دنیا طلب است و مال و متاع دنیا را به شدت دوست مىدارد، و براى بدست آوردن مال و داراییهای دنیوی، از تمامى وجود خویش مایه مى گذارد و آن را دنبال مىکند، اما قرآن و انبیاء عظام مردم را دعوت به پرهیز از طمع و حرص و آز نموده، و بطور کلى جامعه بشرى را از آن بر حذر مىدارند.
قناعت از فضایل اخلاقی است و در اسلام بسیار بر آن سفارش شده است. علی(ع) در این زمینه میفرمایند: «ما احسن بالانسان ان یقنع بالقلیل و یجود بالجزیل» «چه شایسته است که انسان به کم قناعت کند و بسیار ببخشد» (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص ۳۷۷).
ناگفته نماند قناعت به کم در خوراک و پوشاک و وسائل زندگى، به معناى کم کردن تلاش و زحمت براى کار و کسب و تجارت نیست بلکه به کار در اسلام توصیه فراوان شده است و از طرفی کسى که مال ندارد، بذل و بخشش هم ندارد، در حالی که به انفاق و بخشش در آیات و روایات سفارش شده است.
۲) میانهروى و اعتدال
میانه روى و اعتدال و اقتصاد در زندگى از اخلاق انبیاء و اولیاء و بندگان صالح خداوند است و تبلور زیباى اقتصاد، در زهد از دنیا حاصل مىگردد.
علی(ع) در فواید و ثمرات میانه روی و اعتدال میفرمایند: «من صحب الاقتصاد دامت صحبه الغنى له و جبر الاقتصاد فقره و خلله» «کسى که میانهروى و اقتصاد را شیوه خود سازد، ثروت و بىنیازیش دوام خواهد داشت، و روش اعتدال، فقر و مشکلات زندگى او را جبران خواهد کرد» (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۱۸، جامع احادیث الشیعه، ج ۲۲، ص ۲۵۰)
ضد معنا و مفهوم اقتصاد و قناعت و میانهروی، حرص و بخل است که حاصل شک و تردید داشتن به رزاقیت خداوند است. حضرت على(ع) فرمود: «على الشک و قله الثقه مبنى الحرص و الشح» «حرص و بخل، مبنا و اساسش بر پایه شکّ و بى اعتمادى به خداوند است» (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۴۵۳)
و امام صادق(ع) در مذمّت حرص فرمود: «حرم الحریص خصلیتن و لزمته خصلتان، حرم القناعه فافتقد الراحه و حرم الرضا فافتقد الیقین» «انسان حریص از دو خصلت محروم، و ملازم دو خصلت است، از قناعت و رضاء محروم و ملازم عدم راحتی و یقین است» (الخصال، ج۱، ص ۷۰)
ضد دیگر میانهروی، طمع است. على(ع) میفرماید: «ثمرهًْ الطمع ذل الدنیا و الآخرهًْ» «ثمره و میوه طمع ذلت در دنیا و آخرت است» (مکارم الاخلاق، طبرسى، ص ۲۱۵)
با این صفت زشت، طمعکار نزد اهل دنیا و آخرت خوار و ذلیل است. عزت و شرافت خویش را با طمع به مال دنیا از دست مىدهد. امام باقر(ع) به جابر جعفى چنین فرمود: «و اطلب بقاء العزّ باماته الطّمع و ادفع ذلّ الطّمع بعزّ الیأس» «اى جابر، بقاى عزت خود را در نابود ساختن طمع در ضمیر خود طلب کن، و ذلت طمع را، با عزت ناامیدی از آنچه در دست مردم است دفع نما» (بحار الانوار، ج۷۵، ص ۱۶۴)
۳) مشورت با صاحبان علم و خرد
از راهکارهای خوب و بایسته جهت استفاده از مال و داراییهای دنیوی و اعراض و دوری از آفات دنیا، مشورت کردن است. در مشاوره بر معلومات و معارف اشخاص اضافه شده و در تجربیات دیگران سهیم میشوند. البته مشاور هم صفاتی دارد و هر کسی هم صلاحیّت آن را ندارد. على(ع) در ارتباط با شرایط و ویژگیهای مشاور خوب میفرمایند: «خیر من شاورت ذوى النهى و العلم و اولوا التجارب و الحزم» (بهترین کسى که با او مشورت مى نمائى، صاحب عقل و بازدارنده از بدیها و صاحب علم و تجربه و دوراندیش باشد) (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۳۵۶) و حضرت رسول(ص) در این زمینه میفرمایند: «استر شد العاقل، ترشدوا ولا تعصیه فتندموا» «از عاقل و خردمند راهنمائى و رهبرى بجوئید تا به راه راست برسید و وى را نافرمانى نکنید که پشیمانى برید» (بحار الانوار، ج ۱، ص ۹۶)
۴) کوتاهی آرزو
آرزو از لوازم پیشرفت است و عاملی برای تحریک و سعی و تلاش انسان هاست امّا آرزوهای بسیار، سبب مال زدگی انسانها میشود. برای رسیدن به آرزوهای خود (حال آرزو رسیدن به مال دنیا باشد یا به دست آوردن شهرت یا منصب و ریاست و…) خدا و آخرت را فراموش کرده و حتی شرع را زیر پا میگذارند. پس آرزوها باید کوتاه و معقول و دست یافتنی باشد و در راه به دست آوردن آن، تن به هر کاری ندهیم و آخرت را فدای دنیا نکنیم. این یک اصل در بهرهمندی از دنیا و راه رسیدن به آن میباشد.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: «طوبى لمن قصر امله و اغتنم مهله» «مرحبا بر کسى که آرزوهایش در دنیا کوتاه، و اوقات پر ارزش زندگى را غنیمت بشمارد» (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۴۲۳) آرزوهاى مادى و دنیائى هر چه کوتاه تر، غمها و غصهها کمتر و عمرها طولانىتر خواهد شد، و زندگى به کام آدمى، خواهد بود، چرا که آنچه مقدر شده خواهد رسید، البته این به معناى آن نیست که آدمى کار و تلاش، و تفکر را دنبال نکند. همین طور فرصتهاى گرانبها از دست مىرود، چه بهتر آدمى به نحو احسن از اوقات، به خیر دنیا و آخرت خویش استفاده و از دنیا طلبى و آرزوهاى دراز اجتناب نماید.
و یکی از دستورالعملهای اسلام جهت کوتاهی آرزوها، یاد مرگ است. از پیامبر گرامى اسلام(ص) وارد شده است که: «اکثروا من ذکرالموت فانه یمحص الذنوب و ینزهه فى الدنیا» مرگ را بسیار یاد کنید، چرا که یاد مرگ گناهانتان را پاک نموده و انسان را به دنیا بى اعتناء مىنماید» (بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۴۷)
۵) رفاه و توسعه مالی بر اهل و عیال
رفاه و توسعه مالی بر اهل و عیال براى صاحبان نعمت لازم است. حضرت رضا(ع) فرمود: «صاحب النعمه یجب علیه التوسعه على عیاله» بر صاحبان نعمت واجب است که بر خانواده خود توسعه دهند و به زندگى آنان گشایش بخشند. (کافی، ج ۴، ص ۱۱).
این سخن درر بار امام رضا(ع) صاحبان مال را از بخل و امساک پرهیز مى دهد و به بذل و بخشش و توسعه بر اهل و عیال، تأکید مىفرماید. بنابراین یک مسلمان مکتبى موظف است از درآمدهاى مشروع خود بر اهل و خانوادهاش توسعه دهد، و هرگز آنان را در مضیقه مالى قرار ندهد. تلاش و کوشش برای برطرف کردن مایحتاج زندگی آنقدر ارزش دارد که در روایات در ردیف جهاد قرار گرفته است. امام صادق(ع) فرمود: «الکاد على عیاله کالمجاهد فى سبیل الله» «تلاش و زحمت انسان براى تأمین اهل و عیال همانند مجاهد در راه خدا است». (همان، ج ۵، ص ۸)
اسلام توسعه بر اهل و عیال را یک واجب شرعى دانسته و در عین حال از نظر داشتن به اموال غیر، پرهیز مىدهد و باز مىدارد، پیامبر(ص) فرمود: «من اتبع بصره بما فى اید الناس طال همّه و لم یشف غیظه» «کسى که چشم خود را براى نگاه کردن به اموال و ثروت دیگران بگشاید اندوهش طولانى و غم و غضب و غصهاش هرگز شفاء نمىیابد». (تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص ۴۰۸) یعنی همیشه دردمند و خشمگین است.
۶) انفاق و صدقه
از آموزشهای دین مبین اسلام در ارتباط با اموال و داراییها، انفاق و صدقه است. در این رابطه پیامبر بزرگ اسلام(ص) فرمود: «و ان الصدقه لتطفى غضب الرب و تدفع میته السوء» «صدقه خشم خداوند را فرو مى نشاند و از بد مردن و مرگ ناگوار جلوگیرى مىکند». (نهجالفصاحه، ص ۲۸۳)
و بر انفاق و صدقه بر خویشاوندان و ارحام تأکید بیشتری شده و یکی از مصادیق صله رحم دانسته شده است «ان الصدقه على ذى قربه یضعف اجرها مرتین» صدقهاى که به خویشاوندان دهند پاداش مضاعف دارد. (همان، ص ۲۸۳)
البته باید مراقب بود که صدقات را با منّت و اذیّت دادن و یا ریا، باطل نگردانیم. در قرآن کریم آمده است که: «اى اهل ایمان، صدقات خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازید مانند آن که مال خود را از روى ریا [براى جلب توجه دیگران] انفاق کند و ایمان به خدا و روز قیامت ندارد. مَثَل این ریاکاران بدان ماند که دانه را [به جاى آنکه در زمین قابلى افشانند] بر روى سنگ صاف غبار گرفتهاى ریزند و تند بارانى غبار آن بشوید و آن سنگ را همان طور صاف و بىگیاه به جاى گذارد، که نتوانند هیچ حاصلى از آن به دست آورند» (بقره- ۲۶۴)
پیامبر(ص) فرمود: «من اسدى الى مؤمن معروفا ثم اذاه بالکلام او منّ علیه فقد ابطل صدقته» «کسى که به مؤمن چیزى عطاء کند و به وى صدقه بدهد، سپس او را با کلام خود آزار نماید یا بر وى منت گذارد با این عمل صدقه خود را باطل کرده است و اثر وضعى صدقه خود را خنثی نموده است» (وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۵۵)
یکی از نمونههای بارز و عالی صدقه عبارت است از صدقات جاریه. بر اغنیاء لازم است که با احداث مراکز عامّ المنفعه که مورد استفاده عامه مردم قرار گیرد مانند بقاع متبرکه و مساجد و مدارس و قنوات، بر مردم و جامعه، سودرسانی داشته باشد.
این سخن پیامبر خدا است که فرمود: «اذامات الانسان انقطع عمله الا من ثلاث، صدقه جاریه…» «وقتى انسان بمیرد دنباله کارهاى نیک او بریده شود، جز سه چیز براى او باقى مىماند: اول صدقه جاریه…» (تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص ۴۰۸)