«بهمن آرمان» اقتصاددان می گوید، بیش از آنکه تحریم اقتصاد ایران را فلج کرده باشد، نگاه ایدئولوژیک به مسائل و انتخاب مدیرانی ناکارآمد است که در مراکز مهم تصمیم گیری و کانون قدرت قرار دارند؛ نمونه آن در کابینه ناکارآمد دولت سیزدهم کاملا مشهود است.
به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از راه امروز «بهمن آرمان» اقتصاددان می گوید، بیش از آنکه تحریم اقتصاد ایران را فلج کرده باشد، نگاه ایدئولوژیک به مسائل و انتخاب مدیرانی ناکارآمد است که در مراکز مهم تصمیم گیری و کانون قدرت قرار دارند؛ نمونه آن در کابینه ناکارآمد دولت سیزدهم کاملا مشهود است. به گفته او، شیوه فعلی گزینش مدیران، به گونه ای است که عملا اجازه فعالیت به بسیاری از متخصصان را نمیدهد تا این افراد در مراکز تصمیمگیری و اجرایی بتوانند برای حل مشکلات اقتصادی و عبور از بحران ها، راهکاری ارائه دهند. این اقتصاددان بر این باور است که یک جریانی در ایران وجود دارد که با توسعه اقتصادی و بهبود شرایط زندگی مردم مخالفت میکند و نقش روسیه و عوامل وابسته به آن در ایجاد بحران فعلی در ایران مشاهده میشود.
شرایط کنونی اقتصاد را ناشی از چه می دانید؛ چرا با این وضعیتی مواجه هستیم؟
شرایط اقتصادی فعلی، ناشی از مجموعه دلایلی میشود، ترکیبی از آنچه که تصمیمگیری درباره آن در اختیار ما نیست و آنچه که تصمیمگیری درباره آنها در اختیار ماست. بازارهای جهانی تقسیمشده، هستند، بازار تولید، بازار کار و مالی. این موارد در اختیار ما نیست و ما از نوساناتی که در بازار جهانی هست، متاثر میشویم و این موضوع مختص ایران نیست. برای مثال بهدنبال حمله روسیه به اوکراین، قیمت انرژی که عمدتا انرژی ناشی از نفت و گاز است، دستخوش تغییر شد. کشورهایی که سالها به نرخهای تورم ۲ یا ۱,۵ درصدی عادت کرده بودند، الان دچار تورم ۷ درصدی شدند. حتی پیشبینی تورم نرخ بالاتر هم در این کشورهای پیشرفته صنعتی وجود دارد. قیمت حاملهای انرژی تقریبا دو برابر شده است، قیمت گاز طبیعی که اروپاییان شدیدا وابسته به روسیه هستند، سه برابر شده است. یا در شرایط فعلی، قیمت گندم حتی از هر تن ۴۰۰ یورو هم فراتر رفته است. طبیعی است که این نرخ تورم به دیگر کشورها هم انتقال پیدا میکند. بنابراین بخشی از مشکلات ما برمیگردد به آنچه که در بازارهای جهانی اتفاق میافتد. اما آنچه که در ایران اتفاق میافتد این است که ما حاکمیتی در ایران داریم که اقتصاد را به عنوان یک علم نپذیرفتهاست؛ نتیجه کشورهایی که خواستند اقتصادشان را بر پایه ایدئولوژی اداره کنند، چیزی جز فروپاشی به دنبال نداشت. نمونه آن را در شوروی سابق و اروپای شرقی دیدیم و در کوبا و کره شمالی مشاهده میکنیم.
مشکل اصلی کشور از نگاهتان چیست؟
هدف حاکمیت پس از انقلاب هم هیچگاه توسعه اقتصادی نبوده است. یعنی هیچوقت عنوان نشد که ایران میخواهد قدرت اول اقتصادی منطقه شود و این موضوع در دستور کار هیات حاکمه ایران نبود. به همین خاطر اگر ما در زمینههایی توانستیم رشدی را تجربه کنیم، اینها نشاتگرفته از خواست مدیرانی بوده که در زمان خاصی در مرحله تصمیمگیری بودند یا در مراکز تصمیمگیری حضور داشتند. برای مثال اگر صنعت فولاد ما توانسته علیرغم تحریمها خود را به رده دهم جهانی برساند، به دلیل اقداماتی بوده که در دوره سازندگی آغاز شده است. یا اگر ما در حوزه پتروشیمی توانستیم پیشرفتهایی داشته باشیم، اینها نشاتگرفته از وجود افرادی مانند آقای «نعمتزاده» در مقام معاون وزیر نفت و مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی بوده است. بهطوری که شاهدیم پس از رفتن ایشان، عملا هیچ پروژه پتروشیمی بزرگی در کشور نه آغاز شده و نه به مرحله بهرهبرداری رسیده است. یا آقای محلوجی که در دوران فعالیت خود در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی، زحمات زیادی کشیدند.
به نظرتان چه اندازه ضعف مدیریتی و سپردن امور به افراد نارکارآمد وغیر متعهد و متخصص موجب شده تا کشور به این وضعیت رسانده است؟
بله نکته مهم دیگر این است که ما مدیران کشور را بر اساس استانداردهای خاصی انتخاب نمی کنیم؛در واقع در کشور ما، شایستهسالاری وجود ندارد و به علم اهمیت نمیدهیم، تکنوکراتها و فنگرایان در مراکز تصمیمگیری مهم جایگاهی ندارند. در چنین شرایطی طبیعی است که اقتصادی داشته باشیم که عملا پس از دوره سازندگی وارد یک دوره رکود عمیق شده و این رکود عمیق، عملا هرگونه ابزاری را برای توسعه از ما گرفته است. ما در تلویزیون میبینیم که معاون وزیر امور خارجه را برای ارائه توضیحاتی پیرامون همکاری با کشورهای آسیای میانه دعوت کردهاند که آنها حداقل بتوانند از موقعیت ترانزیتی ایران استفاده کنند، اما معاون وزیر که سابقه ۴۰ ساله در وزارت امور خارجه دارد، درک نمیکند که ما اصولا به علت عدم داشتن زیربناهای ریلی و آزادراهی، نمیتوانیم از امکانات ترانزیت استثنائی موجود، استفاده کنیم. طبیعتا در چنین شرایطی موقعیتهای زیادی از دست میرود. افراد بسیار شایستهای هستند که سیستم گزینشی حاکم بر کشور، اجازه نمیدهد که حتی بهعنوان مشاور در یک دستگاه تصمیمسازی حضور داشته باشند.
بنابراین طبیعی است که اقتصاد کشور به سمتی برود که در نهایت بازتاب یا پیامدی جز کوچک شدن سفره مردم، افزایش شدید نرخ بیکاری و سایر مسائل اجتماعی به دنبال نداشته باشد. تا زمانی که اصرار بر این است که فنگراها در کار حاضر نشوند و اصل شایستهسالاری رعایت نشود و انتخاب افراد برای حضور در مراکز اجرایی مهم و مراکز تصمیمگیری بر پایه مکانیزمهای گزینشی فعلی باشد، امیدی به آینده و بهبود وضع کشور نیست.
حاکمیت و دولت فعلی بیشتر بر روابط با روابط با روسیه تمرکز است؛ آیا این تعاملات را به نفع اقتصاد و تجارت می بینید؟
اینکه وابستگی شدید ایران به روسیه و عدم تمایل روسیه به اینکه در مرزهای جنوبیاش، کشوری مانند ایران که دارای پتانسیلهای ابرقدرتی است، به یک قدرت اقتصادی تبدیل شود، باعث شده که کشور دیواری دور خودش بکشد و در نهایت نتواند مشکلات خودش را حل کند. البته مواردی وجود دارد که نه ارتباطی به تحریمها دارند و نه نیازهای ارزی فراوانی میخواهند. تصور کنید ساخت یک کارخانه پتروشیمی، کمتر از ۵۰۰ میلیون دلار هزینه ارزی ندارد. اگر بخواهید یک پالایشگاه شبیه به اراک بسازید که یک پالایشگاه متوسط است، در شرایط تحریم فعلی، ممکن است حدود چهار میلیارد دلار هزینه داشته باشد، بنابراین در حال حاضر این اقدامات را نمیتوانیم انجام دهیم، زیرا دارای ارتباط مستقیم مالی با بازارهای جهانی نیستیم و کشوری نیست که به ما وام بدهد، حتی نمیتوانیم از منابع ارزی که در اختیار ما قرار دارد، استفاده کنیم. اما کارهایی هستند که نه ارتباطی به ارز دارد و نه ارتباطی به تحریمها دارد. برای مثال کشور نیاز به ۱۲ هزار کیلومتر آزادراه دارد، هزاران کیلومتر راهآهن نیاز دارد، چند میلیون واحد مسکونی نیاز دارد، زمینهای کشاورزیاش هنوز با شیوههای سنتی چندهزار ساله کشت میشوند، در حالی که ۹۰ درصد آب کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود، اما ما میبینیم که کالاهای اساسی کشاورزی مورد نیاز ما، از خارج باید تامین شود.
آیا مردان کابینه رئیسی توان اینکه اقتصاد ایران را از بحران فعلی عبور دهند؛ دارند ؟
اصلاح اینگونه امور یا انجام این کارها که ذکر شد؛ اصلا کار پیچیدهای نیست. ما در ایران هم توان فنیاش را داریم، هم این موارد به ارز و تحریم مرتبط نیستند و در شرایط فعلی دولت میتواند روی این موارد متمرکز شود و کشور را از بحران فعلی خارج کند. انجام این کارها اولا همت و اراده میخواهد و قبل از آن، تخصص لازم را میطلبد. در حالی که شیوه فعلی گزینش مدیران ما به شیوهای است که عملا اجازه فعالیت به بسیاری از متخصصان را نمیدهد. این مسائل اگرچه برای کاستن از بحران فعلی قابل حل هستند و میشود کارهایی انجام داد، اما متاسفانه افرادی که توان انجام چنین کارهایی را دارند، در مراکز تصمیمگیری و اجرایی قرار ندارند. کافی است ترکیب کابینه دولت سیزدهم را نگاه کنید، کافی است به توانایی استاندارهایی که انتخاب شدهاند، نگاه کنید. مثلا در استان خوزستان که مهمترین استان ایران است و اداره ایران بدون آن امکانپذیر نیست، ضعیفترین وزیر آقای احمدینژاد را بهعنوان استاندار انتخاب کردند. بنابراین یک جریانی در ایران وجود دارد که با توسعه اقتصادی و بهبود شرایط زندگی مردم مخالفت میکند و نقش روسیه و عوامل وابسته به آن در ایجاد بحران فعلی در ایران مشاهده میشود.